موضوعات: "قرارگاه بصیرت" یا "سیاسی" یا "امامت - ولایت" یا "دفاع مقدس"

بال های پرواز

بال های پرواز

بال های پرواز

فرایند غیبت و انتظار و ظهور منجی موعود، عامل اساسی در مانایی مذهب تشیع بود.

کربلا و انتظار، شیعه را پرتوان، از پیچ و خم تاریخ عبور دادند. اما بدون انتظار، از عاشورا تنها یک تراژدی باقی می ماند که باید با نگاه به گذشته بر این فاجعه ی غم بار گریست و ثواب برد؛ اما انگاره ی انتظار، عاشورا را به حماسه ای تبدیل کرد ضمن گریستن بر آن، باید غیظ و غیرت خود را برای روزگار ظهور متراکم و آماده نگه داشت.

ادامه »

کفش کتانی

شهید حسین یوسف الهی محمدحسین خیلی نگران بود که این مشکل مانع ادامه حضورش در منطقه بشود. یک روز از صبح تا پاسی از روز در یکی از اتاق ها سرگرم کاری شده بود، صدایش زدم: « مادر جان! محمدحسین! ناهار آماده است، نمی آیی؟»

گفت چشم: « چشم مادر! آمدم.»

وقتی وارد اتاق شد، برقی در چشمان معصوم و گیرایش می درخشید: « مادر جان! راهش را پیدا کردم. دیگر هیچ مشکلی ندارم.»

بعد با آن ابتکارش برای راه رفتن مواجه شدم. او با ذوق و سلیقه، راهی برای حل مشکل خودش پیدا کرده بود. به جهت اینکه پایش به همراه قطعه پلاستیکی، راحت در کفش جای بگیرد، یک کفش کتانی خریده بود که دو سه شماره بزرگ تر بود. شلوارش را هم کمی گشادتر از معمول گرفته بود. بعد یک نخ ضخیم به بندهای کتانی بسته بود و آن را از داخل پاچه شلوار رد کرده بود و تا کمربندش بالا آورده بود. انتهای نخ را هم یک حلقه وصل نموده بود. انگشت دستش را درون حلقه می کرد و موقع راه رفتن آن را می کشید؛ به این ترتیب نوک پنجه پا بلند می شد و وقتی قدمش را برمی داشت، دوباره نخ را شل می کرد و پا به حالت اول برمی گشت. 

فکر خوبی کرده بود! هیچ کس متوجه نمی شد و تنها ایراد کار در این بود که برای نگه داشتن حلقه، دستش مدام به کمرش بود. تا چند مدّت که نسبتاً سلامتی اش را به دست آورد، به همین شکل راه می رفت. فقط بعضی از دوستانش از این ماجرا خبر داشتند. به همه سفارش می کرد که به کسی نگویید که پای من این طور شده است.

          منبع: کتاب حسین پسر غلامحسین از مهری پور منعمی (زندگی نامه سردار شهید حسین یوسف الهی 

خواست ولی

خواست ولی

وظیفه ما در گام دوم انقلاب

1-    داشته های خودمان را بایستی بشناسیم و آن ها را جدی بگیریم.

2-    شناختن فسادها و رخنه ها و کمبودها و مشکل ها و سینه سپر کردن برای حل آن ها .

3-    اراده برای پیشرفت، برای مقابله، برای ایجاد جامعه اسلامی و تمدن اسلامی

4-    تلاش مضاعف در میدان علم، در میدان فکر و معنویت، در میدان سیاست، در میدان کار

5-    نپرداختن به مسائل فرعی و حاشیه ها، به مسائل اختلاف افکن

6-    دنبال کردن وحدت، حرکت متمرکز، حرکت مؤمنانه و مجاهدانه

7-    پررنگ کردن مرزها با دشمن

8-    مرز ایجاد نکردن با خودی، با نیروهای داخلی به اندک اختلاف سلیقه ای

جشنواره ریحانه آسمانی همزمان با هفته بزرگداشت شهدا برگزار شد.

همیشه آنلاین اند!

سید لبخندی زد و گفت: الحمدلله باز هم شهدا عنایت کردند. یک نفر به تعداد رفیق هاشون اضافه شد.

سید ارتباط عجیبی با شهدا داشت. به زنده بودن شهدا اعتقاد داشت و بارها حکایت های اینگونه تعریف می کرد.

یک بار برای صبحانه قرار بود که 500 عدد نان تهیه کند. بعد نماز صبح از شدت خستگی خوابش برد. تا چشمانش را باز کرد، دید ساعت نزدیک هشت شده و فرصتی برای تهیه نان نیست.

تصویر بزرگی از شهید درویشی در اردوگاه زده بود. رفت جلوی عکس و گفت: حسن آقا آبرمون رو پیش مهمونات بخر. من یقین دارم که شما شهدا زنده هستید. همان موقع یک کاروان آمد و مسئولش چندین پلاستیک بزرگ نان آورد و گفت: ما این نان ها را اضافه گرفتیم، به درد شما می خوره؟

                                       منبع: کتاب شهیدان زنده اند از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی  

كمند ناپيدا

كمند ناپيدا

رهبر انقلاب اسلامي گرايش به سمت مدگرايي،‌ تجمل گرايي،‌ تازه طلبي و افراط در آرايش و نمايش زنان در برابر مردان را يكي از بزرگترين عوامل انحراف در هر جامعه اي توصيف كردند و ضمن فراخواندن زنان مسلمان به مقاومت در برابر اين گونه تهديدات ضد اخلاقي فرمودند:‌غربي ها مايل نيستند زنان در جوامع جهان سوم آرمانخواه و داراي فكر روشن و هدفهاي بزرگ باشند.لذا زنان جوان در جامعه ما بايد مراقب اين كمند ناپيدا و بسيار خطرناك فرهنگ و تفكر غربي باشند و از آن پرهيز كنند. صلاح زنان در جامعه،‌ صلاح مردان را بدنبا ل می آورد.

۲۲ /آبان/ ۱۳۷۰

ديدار پرستاران همزمان با ميلاد حضرت زينب(سلام الله علیها)

تسلیت به خانواده شهدای حادثه تلخ و تأسفبار اهواز

تسلیت به خانواده شهدای اهواز

متن پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به شرح زیر است:

باسمه‌تعالی

حادثه‌ی تلخ و تأسفبار شهادت جمعی از مردم عزیزمان در اهواز به دست تروریستهای مزدور، یک بار دیگر قساوت و خباثت دشمنان ملت ایران را آشکار ساخت. این مزدوران قسی‌القلب که به روی زن و کودک و مردم بیگناه آتش میگشایند وابسته به همان مدعیان دروغگو و ریاکارند که پیوسته دم از حقوق بشر میزنند. دلهای پرکینه‌ی آنان نمیتواند تجلّی اقتدار ملی در نمایش نیروهای مسلح را تحمل کند. جنایت اینها ادامه‌ی توطئه‌ی دولتهای دست‌نشانده‌ی آمریکا در منطقه است که هدف خود را ایجاد ناامنی در کشور عزیز ما قرار داده‌اند. به کوری چشم آنان ملت ایران راه شرافتمندانه و افتخارآمیز خود را ادامه خواهد داد و مانند گذشته بر همه‌ی دشمنی‌ها فائق خواهد آمد.

اینجانب تسلّا و همدردی خود را به خانواده‌های این شهیدان عزیز عرض میکنم و صبر و سکینه‌ی الهی را برای آنان و علوّ درجات برای شهیدان مسألت مینمایم. دستگاه‌های مسئول اطلاعاتی موظفند با سرعت و دقت دنباله‌های این جنایتکاران را تعقیب کنند و آنان را به سرپنجه‌ی مقتدر قضائی کشور بسپارند.

 

                                                                        سیّدعلی خامنه‌ای

                                                                           ۳۱ شهریور ۱۳۹۷

محرم در دفاع مقدس

محرم در جبهه

یوم الله هفده شهریور

یوم الله هفدهم شهریور

یوم الله هفده شهریور

هنوز 15 روز از تشکیل دولت آشتی ملی نگذشته بود که یکی از بزرگ ترین فجایع تاریخ در میدان شهدای تهران (ژاله سابق) روی داد و هزاران نفر به خون غلطیدند. تظاهرات چند میلیونی و گسترده مردم تهران در روزهای پس از عید فطر آن ها را امیدوار ساخت که قوای انتظامی قصد تهاجم به راهپیمایی های آرام را ندارند، جمعه 17 شهریور از صبح زود به حرکت درآمدند.

ادامه »

حاج یونس

حاج یونس

…دنده عقب رفت، بسیجی ها را سوار کرد و نه تنها آن ها را به منطقه ای که می خواستند بروند، رساند؛ بلکه هر کس را در قسمت و واحد خودش پیاده کرد.

ویژگی های بارز دیگر حاج یونس هم این بود که همان شیرمردی که صبح ها در صحنه های نبرد می غرید، زاهدی بود که شب ها با گردن کج و چشم های خیس و اشکبار برای نماز شب برمی خاست.

ادامه »

صداقت در عمل

مسافر ملکوت

…موقعی که از ایشان گزارشی می خواستم، خیلی صادقانه گزارش می داد. نه کم می گفت و نه اغراق می کرد.

در گزارش عین آن چیزی را که به او محول می شد انجام می داد. به هر صورت که بود به وعده های خودش عمل می کرد.

به همین خاطر همه حسین پور را دوست داشتند او در قلب بسیاری از نیروها نفوذ کرده و باعث شده بود محبوب نیروهای سپاه شود.

از بالاترین خصوصیات او این بود که هیچ گاه دروغ نمی گفت . سعی می کرد صادقانه مسائل را بازگو کند. انتظارش هم این بود که دوستانش با او صادقانه برخورد کنند.

من در برخی مواقع مشاهده می کردیم که اگر مطلبی را بگوید به ضررش تمام می شود، ولی آمد مطلب را شفاف و روشن مطرح می کرد.

اعتقاد دارم این صداقت و راستگویی او باعث شد که این قدر رشد معنوی پیدا کند.

از معصومان روایت داریم که هر چه انسان به سمت انجام معروف ها و کارهای درست حرکت کند، باعث می شود به درجات عالی برسد.

خصلت دیگری که ایشان داشت این بود که نسبت به آنچه که وعده داده بود عمل می کرد و آنچه را که به دوستان و اطرافیانش وعده می داد انجام می داد.

                                                  منبع: کتاب مسافر ملکوت 

مهمان ویژه

مهمان ویژه

مدرسه علميه حضرت زينب (سلام الله علیها ) کرمان امروز یکشنبه 29بهمن در ایام سوگواری بی بی دو عالم حضرت فاطمه سلام الله علیها معطر به عطر شهیدی گمنام ، شهیدی که از استخوان هایش تنها یک جمجمه باقی مانده بود ، گشت .

ادامه »

بزرگداشت دفاع مقدس

مدرسه علمیه حضرت زینب (س) به منظور بزرگداشت هفته دفاع مقدس در روز یکشنبه 2/7/96 جلسه خاطره گویی را با حضور سرهنگ بازنشسته جناب آقای موسویان و اساتید و طلاب در سالن اجتماعات این مدرسه برگزار نمود.

این مراسم با برنامه های متنوعی چون پخش کلیپ ، و…آغاز گشت سپس آقای سرهنگ موسویان به بیان خاطرات از دوران دفاع مقدس پرداختند.

همچنین وی گفت : اگر بصیرت باشد غبارآلودگی فتنه نمی تواند افراد را به اشتباه بیندازد و اگر در جبهه جنگ راه را بلد نباشید نقشه خوانی بلد نباشید و اگر قطب نما نداشته باشید آنگاه در محاصره دشمن هستید و این قطب نما همان بصیرت است.

در ادامه ایشان از تغییر ذائقه مردم نسبت به عاشورا فرمودند که میل ما را نسبت به کربلا و عاشورا عوض می کنند ، سخنران سخنرانی می کند کسی توجه نمی کند اما فضای مداحی های غلط رشد کرده است.

بزرگداشت شهدا

 

انگار که چيزی کم بود

انگار که چیزی کم بود

انگار که چیزی کم بود

شکم از گرسنگی به سر و صدا افتاده بود . ديگر رمق جنگيدن نداشتم . دو روزی می شد که چيزی پيدا نکرده بوديم. 13نفر ، همه گرسنه. يکی از بچه ها خنده کنان از دور ظاهر شد. يک نان لواش خشک پيدا کرده بود…دور هم نشستيم. ولی کسی شروع نکرد . انگار که چيزی کم بود .« دعای سفره » . يکی خواند بقيه تکرار کردند و بعد…

انگار آسمان هم بغض کرده

انگار آسمان هم بغض کرده

انگار آسمان هم بغض کرده

جمعه12/2/65  - 3 بعد از ظهر

کم کم اتوبوس ها آمدند تا برادران را در جهت شرکت در مراسم شهدا به اردوگاه کمیل ببرند.نم نم باران هم شروع شده و انگار آسمان هم بغض کرده است! هنوز هم ندای دلنواز محمود را می توان شنید:

مرغ دل پر می زند                                                  

کربلا سر می زند

به اردوگاه رسیدیم . قرار شد نرسیده به محوطه گردان کمیل ، به صورت دسته سینه زنی حرکت کنیم. باران هم شدت پیدا کرده و صورت رگبار گرفته است. به قول یکی از برادرها آسمان هم در سوگ این شهیدان عزادار است و دارد با بارش باران عقده دلش را می گشاید و در عزای این مرغان عاشق اشک می ریزد. به محوطه گردان رسیدیم. یکی از برادرها نوحه ای خواند و بعد هم محمد طاهری اداره مراسم را به عهده گرفت و با ذکر مصیبتی مجلس را به اتمام رساند. سوار اتوبوس ها شده و به پادگان برگشتیم.

منبع :نقطه رهایی از گلعلی بابایی

شیری که خوردی حلالت باد

شیری که خوردی حلالت

شیری که خوردی حلالت باد

توی عملیات والفجر سه اسیر شدم . توی اسارت همه اش به یاد لحظات و روزهای قبل از اسارت بودم . لحظه ای که حاج احمد را پایین قله دیدم ، روی قلمدوش عراقی ها سوار بود و آن ها هن هن کنان می آوردندش پایین .با یاد آن خاطرات ، روزها و شب ها را به پایان می رساندم . به یاد بچه های جنگ می سوختم و می ساختم .

ادامه »

امام صادق علیه السلام ،چگونگی گزینش و شیوه تبلیغی

امام صادق علیه السلام ،چگونگی گزینش و شیوه تبلیغی

بعد از تصرف سرزمین های زیادی در اقصی نقاط دنیا توسط سپاهیان اسلام، شهرهای مختلف جهان از شرق آسیا تا غرب آفریقا و جنوب اروپا تحت سیطره حکومت یکپارچه مکتب اسلام درآمدند و ملیت های گوناگون با زبان ، آداب ، رسوم و فرهنگ های متفاوت پا به جهان اسلام گذاشتند.بدیهی است این فرهنگ ها در یکدیگر آمیخته شده و از هم تأثیر می پذیرفتند و به این ترتیب فرهنگ های ایرانی ، رومی و نیز آفریقایی و اروپایی وارد فرهنگ اسلامی شد.

در آن عصر فلسفه ها و خطوط فکری گوناگونی با هجوم به جامعه اسلامی ، شک و شبهه هایی را گسترش داد. اندیشه تصوف دامنه دار شد و افکار گوناگون فقهی و نیز عمل به رای و قیاس و استحسان شکل گرفت . امام باقر و امام صادق علیهاالسلام از شرایط و جوّ انتقال علوم استفاده نموده، به تشکیل جلسات مناظره در زمینه های گوناگون علوم جدید نیز پرداختند .بدین جهت چون پربارترین حلقه های درسی آن زمان در زمینه های مختلف مناظرات و مباحث علمی امام باقر و امام صادق علیهم السلام بود ، طالبان و صاحب نظران علوم برای تبادل نظر و استفاده بیشتر ، در مناظرات ایشان شرکت نموده و به طرح سوالات خود می پرداختند و این دو امام به پاسخ گویی و بیان نظرات خود مبادرت می نمودند. لذا امام صادق علیه السلام برای تبیین اصول مذهب شیعه و اشاعه فقه و تفکر شیعی در قالب همین جلسات بهترین بهره را بردند و پایه های مذهب شیعه که از زمان حیات رسول خدا پی ریزی شده بود ، در زمان امام صادق علیه السلام محکم و استوار گشت و با آن ، حرکت عظیم فکری - فرهنگی امام صادق علیه السلام به مذهب جعفری مشهور گشت .

موشک جواب ترقه، این است سیلی سپاه

موشک جواب ترقه

در پی جنایات تروریستی 17 خرداد ماه 96 تروریست های تکفیری در تهران که به شهادت 18 تن از مردم مظلوم و روزه دار و مجروحیت جمعی دیگر از هموطنان عزیز منجر گردید، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعلام کرد:

«ریخته شدن هیچ خون پاکی را بدون پاسخ نمی گذارد .»

ادامه »

متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به طلاب (ملت عزیز ایران)

پیام رهبر انقلاب به طلاب

متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به طلاب (ملت عزیز ایران)به این شرح است:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

به مردم عزیز، عرض می کنم خدای را بر موفقیت در برگزاری انتخابات شکر گزارید و پس از التهابِ روزها و هفته‌های پیش از انتخابات، اکنون به اتحاد و اتفاق عمومی بیاندیشید که بی‌شک یک عامل مهم استحکام و اقتدار ملی است. همه در زیر سایه‌ی نظام جمهوری اسلامی و فرزندان این میهنِ سرافرازید، بکوشید تا سهم خود از وظیفه‌ی پیشبرد کشور به سمت هدفهای بزرگ را بشناسید و دنبال کنید. برآمدن همه‌ی آرزوهای ملی در گرو چنین اندیشیدن و چنین عمل کردن است.

  http://www.leader.ir

نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد

نگذارید انقلاب دست نااهلان بیفتد

نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد

بی تردید انقلاب اسلامی ایران بزرگ ترین حادثه ی قرن اخیر به شمار می رود که توانست دست زورگویان و غارت گران به ویژه آمریکای جهانخوار را از سر ملّت مسلمان ایران کوتاه کند ، استقلال ، آزادی و خودباوری را برای مردم این کشور به ارمغان آورد و طرح های مستکبرانه ی آمریکا را در منطقه و جهان به چالش کشیده و یا به کلّی بر هم زند.

واکنش آمریکا از همان ابتدا در قبال این حادثه با رفتار های تند و خشن بروز کرد و سپس با تحمیل جنگ و حمایت از اقدامات متجاوزان بعثی ادامه یافت و هم اکنون نیز با تهدید و فتنه انگیزی و تحریم های ظالمانه دنبال می شود . در مقابل ، مردم مؤمن و انقلابی ایران اسلامی با تأسی به ذات لایزال الهی و پیروی از امام (رحمة الله علیه) و مقام معظم رهبری (حفظه الله ) همچون کوهی استوار در برابر همه ی توطئه ها ایستادگی کرده و مانع تحقق اهداف دشمن شده اند .

آنچه باید در این مقطع بدان توجه داشت این است که دیروز روز امتحان الهی بود و مردم سربلند از آن بیرون آمدند و فردا امتحان دیگری در پیش است و ما به تدریح به انتخابات مهم ریاست جمهوری و شوراها در روز 29 اردیبهشت نزدیک می شویم لذا باید با تیزبینی ، افرادی لایق و انقلابی را برای تصدی جایگاه های مهم به ویژه پست ریاست جمهوری انتخاب کنیم و این وصیّت امام خمینی (رحمة الله علیه) را تحقق بخشیم که فرمود: « من در میان شما باشم و یا نباشم به همه ی شما وصیت و سفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست ناهلان و نامحرمان بیفتد.»

مهم ترین وظایف طلاب در سال تحصیلی جدید از منظر مقام معظم رهبری

مهم ترین وظایف طلاب در سال تحصیلی جدید از منظر مقام معظم رهبری

مهم ترین وظایف طلاب

ادامه »

انتخاب با شما !

کاج

صفحات: 1· 2

وحشت غرب ، ارتجاع عرب و اسرائیل از گسترش تشیّع در نیجریه

کشور «نیجریه» واقع در غرب آفریقا دارای 150 میلیون نفر جمعیت می باشد که بیش از 60 درصد مردم آن مسلمان ، 30درصد مسیحی و بقیه پیرو مذاهب دیگر هستند تعداد شیعیان این کشور بین 7 تا 10 میلیون نفر اعلام گردیده که در صورت تأیید این آمار در رتبه ی سوم کشورهای شیعه نشین بعد از ایران و عراق قرار می گیرد.

ادامه »

روسیه و تحولات سوریه

غرب آسیا (خاورمیانه ) به عنوان اصلی ترین کانون تحولات جهانی دورانی بس حساس را سپری می کند که به گفته ی ناظران و تحلیل گران سیاسی ، روند این تحولات می تواند بر آینده ی این منطقه و حتی نحوه ی تقسیم قدرت در نظام بین الملل تأثیرات مهمی بگذارد. در این میان مسئله ی «سوریه» که نزدیک به پنج سال است که درگیر جنگ با تروریسم و حامیان آنان (آمریکا ، ترکیه ، عربستان ، قطر ، امارات و…)است ، به کانون اصلی تحولات منطقه و جهان تبدیل شده است.
پیوستن «روسیه» به جبهه ی مقاومت به عنوان مبارزان واقعی با تروریسم ، ابعاد جدیدی به تحولات سوریه داده به ویژه اینکه کشورهای غربی به جای اینکه به جمع مبارزان با تروریسم بپیوندند ، درصدد می باشند تا سوریه را به میدانی برای انتقام گیری از روسیه و جبهه ی مقاومت مبدّل سازند. بدین منظور «ترکیه » را که از هم پیمانان نظامی آنها می باشد ، وادار نمودند تا یکی از هواپیماهای نظامی روسیه را که در حال بمباران مواضع نظامی داعش و تانکرهای حامل سوخت آنان که به سمت ترکیه در حرکت بود ، هدف قرار دهند و سرنگون کنند بدان امید که یا این کشور را وارد جنگ دیگری با ترکیه کنند و یا اینکه از ادامه ی همکاری با جبهه ی مقاومت (سوریه ، ایران و حزب الله لبنان ) منصرف نمایند. ولی شواهد تا کنون حاکی از آن است که روسیه علی رغم اینکه هواپیمایش ساقط شده ، وارد بازی آن ها نشده بلکه از طریق اقتصادی و دیپلماسی به مقابله ی جدّی با ترکیه برخاسته و برخلاف میل آمریکا و ترکیه ، اقدامات نظامی اش را علیه تروریست های داعش شدّت بیشتری بخشیده و نقشه ی غرب، ارتجاع عرب و ترکیه را نقش برآب نموده است.

فرمانده معظم کل قوا تاکید کردند: مذاکره با آمریکا ممنوع است به خاطر ضررهای بی‌شماری که دارد و منفعتی که اصلاً ندارد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به نقش و جایگاه جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی منطقه اشاره کردند و گفتند: در چنین شرایطی جمهوری اسلامی، به توفیق الهی علاوه بر جلوگیری از نفوذ دشمن در داخل، در بسیاری از موارد مانع از عملی شدن نقشه ها و برنامه های دشمن در منطقه شده است.

ایشان با تأکید بر اینکه ناکامی های دشمن در داخل و در منطقه، به برکت هوشیاری و آمادگی و عزم جوانان انقلابی و اقتدار جمهوری اسلامی در منطقه بوده است، خاطرنشان کردند: بر همین اساس بیشترین تلاش و برنامه ریزی قدرتهای استکباری، برای دشمنی با نظام اسلامی ایران است و ادعای آمریکا برای مذاکره با ایران نیز در همین چارچوب و برای نفوذ، است.                                                            خبرگزاری تسنیم

يهودي سازي قدس در سايه سكوت مرگ بار حكام عرب


هر چند این روزها شواهد و اسناد متعددی از ارتباط گروه تروریستی تکفیری داعش با رژیم صهیونيستی افشا می شود اما هیچ یک به اندازه جلب نظر رسانه ای تروریست های داعش به منظور انصراف افکار عمومی از جنایات رژیم صهیونیستی برای سران این رژیم سودمند نبوده است. تمرکز رسانه های خبری مستقل و آزاد بر اقدامات ددمنشانه تندروهای تکفیری در عرق و سوریه موجب شده تا این بنگاه های رسانه ای حجم کمتری از سبد خبریشان را به مخابره جنايات رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی اختصاص دهند.

ادامه »

شکست تجهیزات دشمن در برابر ایمان و عشق و اراده

انقلاب اسلامی ، یک انقلاب مردمی است . اساساً هنر ایمان اسلامی در همین است که دل های مردم را آن چنان مجذوب می کند و نیروهای آنان را آن چنان در خدمت هدف های عالی و والا به کار می اندازد که خود این ، انقلاب و حرکت اسلامی را بیمه می کند و نصرت الهی را به دنبال می آورد. صدر اسلام هم عیناً همین گونه بود. در صدر اسلام ، حضور آحاد مردم و ایمان مخلصانه ی آن ها ، موجب نصرت شد. این ، صریح قرآن است. آیه ی قرآن می فرماید: (هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ). انفال/ 62
.یعنی خدای متعال ، با نصرت خود و به وسیله ی مؤمنین ، پیامبر را تأیید کرد. انقلاب ما ، این برتری قاطع را بر همه ی حرکات و نهضت ها و انقلاب ها داشت که متکی به آحاد مردم بود ، و همیشه هم متکی خواهد بود. علت این استکبار جهانی نتوانسته است – و به فضل الهی هیچ وقت نخواهد توانست – این انقلاب را شکست بدهد ، همین است. دشمن ، با توده ی مردم و انسان های مؤمن و مخلص ، چه کار می تواند بکند؟ مگر ابزارهای دشمن چیست؟ ابزار دشمن ، عبارت از تجهیزات است. تجهیزات ، در مقابل نیروی ایمان و شور و عشق و اراده ی مردم ، کارایی ندارد . تجهیزات ، کسانی را می ترساند که بخواهند فقط با اتکا به تجهیزات خودشان بجنگند و مبارزه کنند. این گونه آدم ها ، اگر در مقابل خودشان تجهیزاتی را ببینند که از تجهیزات خودشان مدرنتر و بالاتر است ، ممکن است احساس رعب کنند ؛ اما در مقابل مردم با ایمان و با اخلاص ، از تجهیزات مدرن دشمن کاری ساخته نیست. مدرنترین تجهیزات ، در مقابل یک نیروی مقاوم ایستاده ی شهادت طلب ، از کار باز می ماند.
مگر هیچ دشمنی می تواند میلیون ها انسان از آحاد یک ملّت را عقب بنشاند؟ همین توده ی مردم حزب الله بودند که در خیابان های سرتاسر این کشور ، در مقابل تجهیزات مدرن ِ از دشمن گرفته ی رژیم پادشاهی ایستادند.چرا آن تجهیزات نتوانست بر آنان فایق بیاید؟ در حالی که آن تجهیزات می توانست طرف خودش را بکشد. اگر کسی از مرگ ترسید ، از آن تجهیزات می ترسد؛ اما اگر کسی مرگ را شهادت دانست ، از تجهیزاتی که مرگبار باشد ، نخواهد ترسید. در تمام مبارزات تحمیل شده ی از سوی دشمنان ، این مطلب صادق است.

 

خاطرات جنگ گنجینه تمام نشدنی برای آیندگان است.

دشمنان اسلام امروز یک جنگ و مبارزه تمام عیار فرهنگی را علیه ملت ما براه انداخته¬اند.

قیام تبریز

پیوند: http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=5532

شرح ماجرای قیام خونین مردم تبریز در چهلم شهدای قم

روز 29 بهمن 1356، كه مصادف با چهلم فاجعه قم در 19 دی بود، در بسیاری از شهرها و نقاط كشور به یاد و خاطره شهدای آن فاجعه، مجالس ختم و سوگواری برگزار شد.

در تبریز نیز قرار بود ساعت 10 صبح مردم در مسجد قزللی (میرزا آقا یوسف مجتهد) تجمع نمایند. دعوت از سوی آیت الله قاضی و ده تن دیگر از علمای تبریز صورت گرفته بود.

همچنین در 25 بهمن آیات عظام گلپایگانی و شریعتمداری نیز به همین مناسبت اعلامیه هایی صادر و این روز را عزای عمومی اعلام كرده بودند.

در روز 29 بهمن مردم در حالی كه جمع می شدند، در مقابل مسجد، اعلامیه ها را نیز مطالعه می كردند.

سرگرد مقصود حق شناس، رییس كلانتری بازار به همراه عده ای مامور سر می رسد و به مردم اعلام می كند كه متفرق شوند، اما مردم توجهی به اخطارهای او نمی كنند. خادم مسجد كه قصد باز نمودن درب مسجد را بنا به دستور آیت الله قاضی طباطبایی داشت، توسط مأموین از این كار منع می شود. تعدادی از جوانان به طرف سرگرد حق شناس حركت می كنند و از او می خواهند تا درب مسجد جهت برگزاری مراسم باز شود و او با لحن تند و زشتی خطاب به جوانان می گوید: «نمی شود. در این طویله باید بسته بماند!»

جوانی از غیرتمندان تبریز به نام محمد تجلاّ كه از پاره كردن اعلامیه و سخنان توهین آمیز او به هیجان آمده بود، با وی گلاویز می شود. حق شناس اسلحه كمری را می كشد و سینه محمد را نشانه می گیرد و این جوان 22 ساله را به شهادت می رساند. مردم جنازه خون آلود جوان قهرمان را برداشته و به طرف خیابان ها به راه می افتند. كم كم در طول راه مردم به صف راهپیمایان می پیوندند و قیام مردم آغاز می شود.

یحیی لیقوانی رییس ساواك تبریز كه متوجه عادی نبودن اوضاع شهر شده و به گستردگی قیام واقف گشته بود، بلافاصله با تهران تماس می گیرد و كسب تكلیف می كند. شاه كه خبر قیام به او رسیده بود، در تماس با جمشید آموزگار دستور حفاظت از پمپ بنزین ها، كارخانه ها، ادارات دولتی و سركوب شدید را می دهد و می گوید كه هر گونه مقاومتی سركوب گردد. شورای امنیتی استان تشكیل جلسه می دهد و تصمیم می گیرند از نیروهای ارتش و ژاندارمری استفاده كننده و یگان های نظامی در سطح شهر مستقر شوند و برای این كه نشان بدهند در سركوب جدیت دارند دستور استقرار دو دستگاه تانك چیفتن، دو دستگاه نفربر و یك دستگاه تانك اسكورپین را در سطح شهر می دهند. همچنین تصمیم گرفته می شود استاندار، سپهبد آزموده با آیت الله قاضی تماس بگیرد و بگوید كه مراسمی كه صبح بر پا نشد، می شود بعدازظهر در مساجد مختلف برگزار شود، به شرطی كه مردم به رعایت نظم و آرامش دعوت شوند. در شهر جمعیت خشمگین، ساختمان حزب رستاخیز تبریز را تصرف می كنند و خودروها و ساختمان های دولتی را به آتش می كشند و بانك ها را متصرف و پول های آن ها را می سوزانند. دانشجویان دانشگاه نیز به همراه مردم در این قیام حضور پیدا می كنند.

تبریز در چلهم شهدای قم به صورت شهر جنگ زده در آمد. خیابان ها از خون جوانان، بازاریان، دانشجویان و مردان و زنان رنگین شد و بدین ترتیب پس از فاجعه خونین قم، جنایت دیگری بر جنایت های رژیم افزوده شد.(1)

سرانجام ساعت 5 بعدازظهر، نیروهای نظامی بر شهر مسلط شدند. در آماری كه برای رییس ساواك تبریز تهیه كردند، این طور نوشته شده بود:

«581 نفر دستگیر، 9 نفر كشته، 118 نفر زخمی، 3 دستگاه تانك، 2 سینما، یك هتل، كاخ جوانان، حزب رستاخیز و تعدادی اتومبیل شخصی و دولتی به آتش كشیده شدند.»

چند روز بعد تعداد كشته شدگان تبریز به 13 نفر رسید، كنسول امریكا در تبریز در واپسین ساعت های روز، این یادداشت را به سفارت امریكا در تهران مخابره كرد:

«بیشتر تظاهر كنندگان را مردان جوان تشكیل می دهند و اهدافشان مظاهر جامعه غیر مذهبی از قبیل سینماها و كلوپهاست. نیروهای اجتماعی و مذهبی به حالتی در آمده اند كه كنترلشان آسان نیست. شاه (شاید) با تعویض استاندار آذربایجان و تحت انضباط در آوردن ساواك و مقامات پلیس این استان به شورش های تبریز واكنش نشان دهد. با این حال چهل روز بعد، باز هم در شهرهای مختلف ایران تظاهرات و خشونت هایی به وقوع خواهد پیوست.»

رییس شهربانی تبریز، معزول و به تهران احضار و استاندار هم بر كنار گردید.

كشتار مردم تبریز شاه را غافلگیر كرد، چون او كه به نظر خود توانسته بود پرده ای ضخیم بر روی فاجعه قم بكشد حتی اقدام دبیر كل سازمان ملل را به سود خود تمام كند و افكار خارجیان را از درك واقعیت منحرف سازد، در قیام مردم تبریز دست و پای خود را گم كرد.

پیام امام خمینی قدس سره به مردم آذربایجان(2)

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر اهالی شجاع و متدین آذربایجان عزیز. درود بر مردان برومند و جوانان غیرتمند تبریز. درود بر مردانی كه در مقابل دودمان بسیار خطرناك پهلوی قیام كردند و با فریاد «مرگ بر شاه» خط بطلان بر گزافه گویی های او كشیدند. زنده باشند مردم مجاهد عزیز تبریز كه با نهضت عظیم خود، مشت محكم بر دهان یاوه گویانی زدند كه با بوقهای تبلیغاتی، انقلاب خونین استعمار را كه ملت شریف ایران با آن صددرصد مخالف است، انقلاب سفید شاه و ملت می نامند و این نوكر اجانب و خود باخته مستعمرین را نجات دهنده ملت می شمارند.

مردكی نجات دهنده كشور است كه مخازن بزرگ ثروت این ملت مظلوم را دو دستی تقدیم اجانب نموده و آن پول ناچیز را كه می گیرد تقدیم می كند و در مقابل آهن پاره هایی می گیرد كه هیچ دردی از ملت دوا نمی كند!! آن شخصی نجات دهنده است كه با مصونیت دادن اتباع اجانب، كشور را از حیثیت ساقط و به شكل مستعمره عقب افتاده در آورده است!!

مردكی حافظ آزادی ملت است كه در سرتاسر كشور، احدی را حق یك كلمه حقگویی و انتقاد نمی دهد و پلیس ننگینش بر سر این ملت مظلوم سایه افكنده!! شاهی عدالت گستر است كه در هر چند گاهی با قتل عام، ملتی را به عزا می نشاند!!

من نمی دانم با چه زبانی به اهالی محترم تبریز و به مادران داغدیده و پدران مصیبت كشیده تسلیت بگویم، با چه بیان این قتل عام های پی در پی را محكوم كنم. من از مقدار جنایات و عدد مقتولین و مجروحین اطلاع صحیح ندارم. ولی از بوق های تبلیغاتی معلوم می شود كه جنایت های بیش از تصور ماست. با این وصف، شاه افراد پلیس را كه به قتل عام به دلخواه او دست نزده اند، به محاكمه می خواهد بكشد.

خاطره ی بسیار اسف انگیز قم هنوز ما در را در رنج داشت كه فاجعه ی بسیار ناگوار تبریز پیش آمد كه هر مسلمی را رنج داد و ما را به سوگ نشاند. من به شما اهالی معظم آذربایجان نوید می دهم، نوید پیروزی نهایی. شما آذربایجانیان غیور بودید كه در صدر مشروطیت برای كوبیدن استبداد و خاتمه دادن به خودكامگی و خودسری سلاطین جور به پا خاستید و فداكاری كردید. تاریخ ایران به یاد ندارد این چنین سفاكی و قتل عام پی در پی را كه به دست این یاغی سفاك انجام می گیرد.

تاریخ مشروطیت به یاد ندارد این چنین مجلس سنا و شورا را كه اهالی محترم متدین آذربایجان را مشتی اوباش و بی دین معرفی كند. از مجلسی كه دست نشانده شاه است، بیش از این توقع نیست. اكنون بعد از آن همه كشتار و جنایات تبریز و آن همه خونخواری های شاه، مشتی سازمانی را با كارگران مجبور با سرنیزه در گوشه كنار كشور به راه انداخته و با عربده كشیدن و به نفع دستگاه جنایت و خیانت، تظاهرات به راه انداختن می خواهند لكه های ننگ را از سر و صورت این مستبد خونخوار شستشو كنند، غافل از آن كه با آب زمزم و كوثر هم محو نخواهد شد. تاریخ، رنجهای ملت و ستمكاری و جنایات این پدر و پسر را ضبط كرده و در فرصتی منتشر خواهد كرد.

من اكنون كه مشغول نوشتن این «غمنامه» هستم، نمی دانم كه به برادران عزیز تبریزی ما چه می گذرد. آیا شاه به جنایات خود ولو موقتاً خاتمه داده است یا نه؟ و یا می خواهد پس از آن قتل عام، بازماندگان را چنان سركوبی كند كه نفسها قطع شود؟ لكن باید بداند كه دیر شده، ملت ایران راه خود را یافته و از پای نمی نشیند تا جنایتكاران را به جای خود بنشاند و انتقام خود و پدران خود را از این دودمان سفاك بگیرد.

با خواست خداوند قهار، اكنون در تمام كشور صداهای ضدِشاهی و ضدِرژیمی بلند است و بلندتر خواهد شد و پرچم اسلام بر دوش روحانیون ارجمند برای انتقام از این ضحاك زمان به اهتزاز خواهد در آمد و ملت اسلام یكدل و یك جهت به پاس از مكتب حیاتبخش قرآن، آثار این رژیم ضدِ اسلامی و مروج زرشتی را محو خواهد كرد.

«اَلَیْسَ الصُبّح بقریبٍ»

اهالی معظم و عزیز آذربایجان - ایدهم الله تعالی - بدانند كه در این راه حق و استقلال و آزادی طلبی و در حمایت از قرآن كریم تنها نیستند، شهرهای بزرگ چون شیراز، اصفهان، اهواز و دیگر شهرها و مقدم از همه قم مركز روحانیت و پایگاه حضرت صادق - سلام الله علیه - و تهران بزرگ با آن ها هم صدا و هم مقصد و همه و همه در بیزاری از دودمان پلید پهلوی شریك شمایند. امروز شعارها در كوچه برزن هر شهر و هر ده «مرگ بر شاه» است و هر چه عمال كثیف كوشش می كنند كه جنایات را از مركز اصلی كه شاه است منحرف و به دولت یا مأموران متوجه كنند، كسی نیست كه باور كند.

عجب آن كه از قرار مسموع هیأتی از دستگاه به آذربایجان آمده است كه بی خبری شاه را از این جنایات اعلام كند و آن كس كه احتمال آن را بدهد، كی است جز سازمان ها و اعضای مجلسین كه آن ها هم احتمال نمی دهند و تظاهر به خلاف می كنند…

پی نوشتها:
1- برخی از شهیدان و مجروحین این فاجعه عبارتند از: 1- محمد تجلاّ كه دانشجو بود 2- محمدباقر رنجبر آذرفام كه بعد از ده روز به شهادت رسید. سید یحیی (رحیم) صفوی كه مجروح شد و بعد از پیروزی انقلاب به عضویت سپاه در آمد و هم اكنون به عنوان فرمانده كل سپاه مشغول خدمت به انقلاب می باشد.

2- صحیفه نور، جلد 2، ص 38-36، 8/12/1358.

طرح بزرگداشت امام هادی علیه السلام


مدیریت و کادر ، اساتید و طلاب مدرسه علمیه حضرت زینب سلام الله علیها  بدین وسیله و همصدا با دیگر وبلاگ نویسان اهانت به ساحت مقدس امام هادی علیه السلام را محکوم نموده و به آن کوردلان حقیقی می گوییم  که مقام والای ان امام عزیز در دلهای ما شیعیان آنقدر بزرگ است که هیچ حرکت مذبوحانه ای از قداست ان نخواهد کاست .

چشمه معرفت

در بین وصایای ارزشمند شهید محمود کمالی راینی ، وصیت به اهل علم به چشم می خورد که ما به عنوان چشمه معرفت از آن بهره می گیریم . شهید به دوستداران علم و دانش وصیت می کند که : ای انسان ها شما نمی توانید به تکامل برسید مگر از طریق علم و دانش و عمل به آن و این را بگویم که در میان این همه انسان های با عظمتی که در علم و دانش غور کرده اند واز این طریق به اوج کمال و معرفت دست پیدا کرده اند و آثار گهر بارشان در میان شماها موجود است قلمم یارای قلم فرسایی را ندارد زیرا که آنان حافظ و پاسدار واقعی اسلام هستند .
نظام تعلیم و تربیت باید فراگیران را متعهد به علم و عمل بار آورد ، زیرا اگر فراگیران متعهد نباشند به آنچه در زندگی علمی آموخته اند ، پیشرفت علمی در میدان کشف حقایق بی فایده است . چه فایده دارد کهانسان پزشک شود، اما قوانین بهداشت را عملاً در زندگی به کار نگیرد .
چه فایده دارد که قواعد اخلاقی را بیاموزد ، اما آن ها را به کار نبرد ؟ چه فایده دارد که دین را فرا گرفته و در زندگی رعایت نکند ؟ بسیاری از دانشمندان به تعهد اخلاقی درباره علم ملتزم نیستند و دانش خود را در اهداف غیر اخلاقی به کار می گیرند و از آن وسیله ای برای ارتکاب جنایت بهره می برند . ای کاش که هرگز چیزی نیاموخته بودند زیرا ضرر جاهل مجرم از عالم مجرم کمتر است .اسلام به التزام به علم امر کرده است و رسول الله «ص» می فرمایند : « علم را فرا گیرید ، وقتی که آموختید به آن عمل کنید» و نیز می فرمایند :« علم را فرا گیرید و از آن نفع ببرید و ان را برای آراستن خود نیاموزید» باز می فرمایند :« روز قیامت بنده قدم از قدم بر نمی دارد مگر اینکه می پرسند عمرش را در چه راهی گذرانده و با علمش چه کرده ، مالش را از کجا به دست آورده و در کجا خرج کرده و جسمش را در چه راهی فرسوده است »
یکی از خطاهای ناپسند این است که انسان چیزی را بداند و به دیگران بگوید اما به گفتة خود عمل نکند . قرآن می فرماید : « یا ایها الذین آمنو لم تقولن مالا تفعلون ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید چرا به آنچه می گویید عمل نمی کنید»
در جای دیگر رسول الله «ص» شدت عذاغب کسانی را که به  علم خود عمل نمی کنند ، را اینگونه توصیف می کنند «روز قیامت انسان را آورده و در آتش می اندازند ، آنچه درون شکم اوست ، بیرون می ریزد و او دور آنها می چرخد ، همان گونه که الاغ دور اسیاب می چرخد . اهل آتش دور او جمع شده و می گویند : فلانی تو را چه شده است ؟ مگر تو نبودی که ما را امر به معروف و نهی از منکر می کردی ؟ او جواب می دهد : من امر به معروف می کردم اما خودم به معروف عمل نکرده و از منکر نهی نمی کردم ومرتکب آن می شدم .
اهمیت علم و دانش در اسلام به قدری زیاد است که خداوند سخن از قلم و علم را آغازگر کلام خود با پیامبر «ص» قرار داد آنجا که می فرماید « اقرا بسم ربک الذی خلق ، خلق الانسان من علق ، اقرا و ربک الاکرم . الذی علم بالقلم. علم الانسان مالم یعلم»
ان شاءالله بتوانیم با پیشفت های علمی و عمل به علم به اسلام و انقلاب اسلامی خدمت کنیم و با قلم خود ، جان فشانی ها و ایثارگری های شهیدان انقلاب را برای نسل های آینده ثبت نمائیم . 

بدانید اگر دل به دنیا و هوس های دنیا بسته اید به والله گمراهید

وصیت نامه شهید محمود کمالی راینی
ابتدا یاد نامه ام را با شهادت به وحدانیت الله و رسالت حضرت محمد«ص» و ولایت مولی الموحدین حضرت علی «ع» شروع می کنم . خدایا تو شاهدی ، معبودا تو گواهی ، ای ستارگان و ای فضای خون رنگ خوزستان، شما همه شاهدید که من برای ادای وظیفه و برای یاری اسلام عزیزتر از جان ها و برای انتقام خون شهدا پا به عرصة رزم نهادم. خدایا ! اینک که طریق جهاد را برگزیدام ، اگر بنا هست در این راه به سویت پرواز کنم و در خون غوطه ور شوم ، در مرحله اول نفسم را از رذائل و آلودگی ها مبرا کن ، ظاهرم را به نور اطاعت و بندگی ات روشن و منور کن ، باطنم را به نور محبت و کبریائیت زینت ده ، قلب مرده ام را به نور شناخت و معرفت خود مزین کن ، روحم را آنچنان کن که رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبینید؛ از بندگانی قرارم ده که مصداق واقعی « من المومنین رجال صدقوا ما عاهدو الله علیه نمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظرو ما بدلوا تبدیلا » باشم . در زمره افرادی محسوبم کن که مخاطب واقعی «یا ایتها النفس المطوئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی » باشم .
ای دنیا و ای مردمی که در دنیا زندگی می کنید ، بدانید بنده در این چند ساله زندگی ام تنها به این نتیجه رسیدم که انسان باید به وجود الهی یقین داشته باشد و اعتراف و اذعان کند ، و هر آنچه پروردگار امر می کند ، اطاعت و از آنچه که نهی می کند دوری گزیند . بدانید اگر دل به دنیا و هوس های دنیا بسته اید به والله گمراهید خصوصاً کسانی که آنچنان غرق شده اند که حتی توجهی به این جملات ندارند . مسئولین محترم ! ای کسانی که باید پاسدار این انقلاب باشید ، سعی و پیکار کنید در هر پستی که هستیدتا آمال انبیاء و شهدا را به جهان ابلاغ کنید که اگر خدای ناکرده در عملکرد خودتان قصور داشته باشید به والله مسئولید. اما چند جمله ای با دوستداران علم و دانش که حافظ و پاسدار واقعی اسلام هستند . عزیزان ! بنده در میان این همه انسان های با عظمتی که در علم و دانش غور کرده اند و از این طریق به اوج کمال و معرفت دست پیدا کرده اند و آثار گهربارشان در میان شما ها موجود است قلمم یارای قلم فرسایی را ندارد که موضوع علم و دانش را متذکر شوم اما همین بس که که انسان نمی تواند یه تکامل برسد مگر از طریق علم(توام با تقوی) .
مادرم ! زحماتی را که در طول زندگی ام برایم کشیدی حلال کن تا مبغوض خدا نباشم . مادرم در این چند ساله جنگ و با شهادت فرزندت محمد فکر می کنم اکثر مسائل اسلام و قرآن را در رابطه با شهادت لمس کردی و شنیده ای ؛ و گمان نمی کنم در قاموس شهادت نقطة ابهامی برایت باقی باشد و به همین جهت نمی خواهم در رابطه با شهادت قلم فرسایی کنم ولی سجده شکر به جا آور که لیاقت این را داشتی که ثمره زندگیت را در راه قرآن و اسلام تقدیم کنی ، چه بسا کسانی هستند و مشتاق این تقدیر الهی اند ولی نصیبشان نمی شود ، مادرم دنیا دار آزمایش و امتحان است و گاهی در سختیها و گرفتاریها و غم و اندوه ها و از همه مهمتر مصیبت ها و آن هم از دست دادن فرزند امتحان می کند چرا که فرمود : «و اما اذا ماابتلیه فقدر علیه رزق»
همسر گرامی ام ! می دانم مدیون محبت های بی حد و حصر تو هستم (اگر چه در مدتی قلیل) می دانم خدمتی که در حقیقت می بایست بکنم نکردم ولی توبه اینگونه مسائل از دید ایثار و گذشت می نگریستی به هر تقدیر حلالم کن و ان شاءالله در آخرت به هم خواهیم رسید اما خواهرانم ! باور کنید هم اکنون که مشغول نوشتن هستم ، صحنة کربلا که زینب کبری «س» چگونه با حسینش وداع می کرد در ذهنم تداعی می شود و حال که عزم عرصة رزم را دارم ذره ای از طعم درد دلهای حسین «ع» و زینب «س» را می چشم و احساس می کنم . پس شما خواهرانم باید رسالت عظیم زینب کبری«س» را به جان و دل خریداری کنید و به احسن وجه با رفتار و کردار و گفتارتان به همه بفهمانید که اثر خون یک شهید در راه خدا چقدر عظیم است .     



عشق و علاقه به كار

محمد پسر سخت كوش و پر تلاشي بود در تابستان كه همه ي هم سن سالانش به تفريح مي پرداختند محمد براي رفاه خانواده اش بر سركوره هاي داغ و آتشين به كار مي پرداختند به طوري كه وقتي برمي گشت حتي توان خوردن نهار را نداشت . به نقل از مادر شهيد
كمك به محرومين:
هميشه پول ناچيزي به خانه مي آورد وقتي از او سوال مي كردم پس حقوقت چيست ؟ به من بسته هايي را نشان مي داد كه در آن ها پارچه و لباس ورزشي و لوازم التحرير و … بود كه براي اهالي روستا خريده بود .
عشق به شهادت :
هرگاه به او مي گفتيم كه بايد ازدواج كني مي گفت عروس من شهادت است و صيغه من گلوله ها عقدم را خواهند بست و با پوششي از خون تازه خود را گرم خواهم كرد وشهادت را به آغوش خواهم كشيد و در همهمه تشعيع كنندگان پيكرم كه اتومبيل تابوتم گلباران مي شود مشت هاي خشمگين و گره كرده با تكبير مرا بدرقه خواهند كرد .

ای انسان ها شما نمی توانید به تکامل برسید مگر از طریق علم و دانش و عمل به آن

مشخصات فردي
نام : محمود         نام خانوادگي : كمالي رايني      
نام پدر:علي      محل تولد : راين    ميزان تحصيلات :ديپلم
تاريخ تولد 1/2/1343         وضعيت تاهل : مجرد
محل شهادت :آبادان           تاريخ هادت :13/12/65
كيفيت شهادت: مفقوديت    نام عملياتي كه شهيد شركت كرده:كربلاي 5

جوانان فداكار با دلهاي عاشق و شيفته به سوي معشوق و معبود خويش مي شتافتند و پاداش خداوند متعال به اين مجاهدت ها و ايثارگري ها ، درخشش نور الهي در سيماي آنان بود . 
آيت الله خامنه اي (مدظله العالي)


چو حسین «ع» سید ابرار تو هم بی کفنی                      ای عزیزی که شهید ره دین و وطنی
در بهاری که دمیده ست در آن لاله بسی                     پرپر از باد خزان لالة سرخ چمنی
گرچه پروانه صفت سوخته ای در ره یار                      شاهدی در همه جا ، گرمی هر انجمنی
رفته ای راه علی اکبر و در باغ جنان                             با شهیدان صف کرب و بلا هم سخنی


از سخنان حضرت علی «ع» در نهج البلاغه است که : همانا جهاد دری از درهای بهشت است ، دری است که خداوند این در بهشتی را به روی همه کس نگشوده است ، هر فردی لیاقت ندارد که باب الجهاد به رویش گشوده شود ، هر فردی شایستگی مجاهد بودن ندارد ، خداوند این در را به روی دوستان خاص خویش گشوده است . مجاهدین بالاترند از اینکه بگوییم مساوی با اولیاء الله هستند ، مجاهدین مساوی با «خاص اولیاءالله» می باشند .
در وصف مصطفای زمان چه بگوییم که قلم را چرخاندن و خاطرة وجود ،  وسخن دل را به صفحه کشاندن نتوان . بسیجی ایثار یافته در پاسداری سمت رسالت ، چنان متواضعانه ضمیر »من گرایی» را مستتر کرده و خاضعانه پیشانی بردرگاه ربوبیت گذاشته که ملائک در هنگامة جدایی سر از بدنش آسمان را در گریه دیدند . فرمانده جوان چون پروندة گزینش خویش را در ادارة شهید طلبان تمام شده دید ، با دست شکسته ، قلم جوهر گرفته از فرق شکافته را بلرزاند و «امضای سرخ» را افتخار پرونده کرد . طلبة جوان همچنان عمامة سفیدش را با شفاف کنندة خون ، شفاف کرد و خود به همراه اساتید بزرگش ، یار و همیشه پاسدار نسل جوان گشت . خط شکنان ثارالله را باید با عین الله نظاره کرد که چگونه در وادی عشق ، سر به روح الله و اشک به دیدگان سپرده اند که هر چه بگوییم کم است و جان در تفکر فرو بریم که جانان چه می طلبد . غرق در معنویات شویم که هیشه باید شب عملیات با دشمن ، درون را بر پا سازیم . بیایید در ماتمکدة تنهایی بر خود بسوزیم و بگوییم : خدایا ما را پاسدار حرمت خون شهدای انقلاب قرار بده .
شهید ایت الله دکتر بهشتی فرمود: اگر شهادت نبود دست دین به جایی نمی رسید .
یکی از مجریان حق که تفسیر «انا اعطیناک الکوثر» را به رخ دشمنان ابتر کشاند و منادی «قولوا لا اله الا الله تفلحوا » گردید شهید محمود کمالی راینی بود که ما راه سرخش را بر پیشانی آسمان دلمان خواهیم نوشت و تا ابد خواهیم ستود

اصول و ارزشهای اسلامی در رفتار سیاسی

در پستهای قبل تحت این عنوان خواندیم که ، در ميان همه ارزشهاى اخلاقى، از جمله اخلاق سياسى، چنين نوسانى وجود دارد و فضايل اخلاقى گرچه بطور مطلق، زيبا و پسنديده‏اند، ولى در برابر يكديگر، نسبى بوده، شدّت و ضعف دارند و حتى برخى را مى‏توان فداى برخى ديگر كرد و همواره بايد «اهمّ» بر «مهّم» ترجيح يابد و بر «اصول» بيش از «فروع» تأكيد شود.
عناوين ارزشمندى چون، امر به معروف و نهى‏از منكر، حفظ وحدت، عزّت، استقامت، خيرخواهى، رازدارى، تولّى و تبرّى و تأليف قلوب،  در حيطه اخلاق‏ سياسى، از اولويت نخست برخوردار است و سياستمداران نظام اسلامى حتماً بايد بدان متصّف باشند كه به خواست خدا مبحث امر به معروف قبلا گذشت و در این پست طرح وحدت اسلامی بیان می گردد

طرح وحدت اسلامی

شالوده مكاتب اجتماعى بر اساس وحدت پى‏ريزى مى‏شود و بدون آن هيچ ايده و انديشه‏اى در جامعه گسترش نمى‏يابد و اين خود، بهترين دليل براى طرح مسأله وحدت از سوى شارع مقدس اسلام است. كه آن را به اختصار، در دو حوزه، ارجگذارى و آسيب شناسى توضيح مى‏دهيم.
الف- ارجگذارى‏
در اين حوزه، راهها، انگيزه‏ها، محورها و نتايج ارزنده وحدت با روشهاى گوناگون مورد ارزيابى و تأكيد قرار گرفته كه مى‏توان همه را در دو فرآيند خلاصه كرد:
1- ارائه جهان بينى توحيدى:
قرآن مجيد جهان بينى اسلامى را در يك جمله بيان كرده است:
«انَّالِلَّهِ وَ انَّا الَيْهِ راجِعُونَ» «بقره /156»
همه ما از آن خداييم و به سوى او نيز باز مى‏گرديم.
اين آيه شريف، مبدأ، راه و مقصد پيروان اسلام را ترسيم كرده و آنان را برگرد محور «الله» فرا خوانده است و بر اساس اين جهان بينى:
1/ 1- معبود و خالق يكى است:
«انَّ هذِهِ امَّتُكُمْ امَّةً واحِدَةً وَ انَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ» «انبیا/92»
اين امّت شما يك امّت بيش نيست و من هم پروردگار شمايم پس، تنها مرا بپرستيد.
2/ 1- پيامبر يكى است:
«وَ ما ارْسَلْناكَ الَّاكافَّةًلِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً» «سبا/28»
تو را مژده دهنده و بيم‏دهنده براى همه مردم فرستاديم.
3/ 1- قانون اساسى آن قرآن و مفسران واقعى آن عترت پيامبرند: در اين زمينه رسول خدا (ص) فرمود:
«انّى‏ تارِكٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ ما انْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا كِتابَ‏اللَّهِ وَ عِتْرَتى‏ …» «وسائل الشیعه ج18ص19»
من دو چيز گرانسنگ در ميان شما مى‏گذارم كه اگر به آن دو تمسك جوييد هرگز گمراه نمى‏شويد: 1- كتاب خدا، 2- خاندانم.
4/ 1- جهتگيرى عبادى- سياسى مسلمانان، تنها به سوى كعبه است:
«وَحيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ» «بقره /144»
هر جا كه هستيد، روى خويش را به سوى كعبه بگردانيد.
و … با چنين جهان‏بينى، پيرو اسلام نمى‏تواند «وحدت گرا» نباشد. به همين دليل قرآن مجيد پيامبر اكرم (ص) را از صف تفرقه‏افكنان جدا مى‏داند و مى‏فرمايد:
«انَ‏الَّذينَ فَرَّقوُا دينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فى‏ شَىْ‏ءٍ»» انعام /159
كسانى كه آيين خود را پاره پاره كردند و دسته دسته شدند، توهيچ رابطه‏اى با آنان ندارى.
و در آيه‏اى ديگر بر پيشانى تفرقه افكنان، مُهر شرك مى‏كوبد و مى‏فرمايد:
«… وَ لا تَكُونُوا مِنَ‏الْمُشْرِكينَ* مِنَ‏الَّذينَ فَرَّقُوا دينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً …» «روم 31-32»
از مشركان نباشيد؛ از كسانى كه دين خود را پراكنده كردند وگروه گروه شدند.
حضرت صادق عليه‏السلام نيز مى‏فرمايد:
«مَنْ فارَقَ جَماعَةَالْمُسْلِمينَ قَيْدَ شِبْرٍ فَقَدْ خَلَعَ رَبَقَةَالْاسْلامِ مِنْ عُنُقِهِ» «اصول کافی ج1ص404»
هر كس به اندازه يك وجب از اجتماع مسلمانان، فاصله بگيرد، رشته مسلمانى را از گردن خود برداشته است.
2- تهذيب نفس:
نظام تربيتى اسلام همه فضايل اخلاقى از جمله حفظ وحدت را درخود جاى داده و بشدّت، مستقيم و غيرمستقيم از آن حمايت كرده است، به اين صورت كه:
1/ 2- وحدت را به عنوان يك ارزش اصولى مطرح كرده است:
«وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‏اللَّه جَميعاً وَ لاتَفَرَّقُوا …» «3آل عمران /102»
همگى به ريسمان الهى چنگ زنيد و پراكنده نشويد.
«… اقيمُواالدّينَ وَ لاتَتَفَرَّقُوا فيهِ …» «شوری /13»
دين را به پاى داريد و در آن تفرقه نيفكنيد.
2/ 2- خصلتهاى وحدت‏آفرين را نيز آموخته است؛ به اين معنا كه پيروان خويش را به فضايلى سفارش كرده كه مايه تقويت و سبب حفظ وحدت و يكپارچگى است، مانند:
- وجوب خمس، زكات، حجّ، جهاد، تولّى و تبرّى رعايت حقوق، نماز جمعه و ….
- استحباب نماز جماعت، سلام دادن، عيادت مريض، تشييع جنازه، تعاون، مهربانى، ديدوبازديد، دستگيرى از محرومان و صدها مستحب ديگر.
ب- آسيب زدايى‏
در اين حوزه، عوامل وحدت‏شكن و تفرقه‏افكن، به شدّت قلع و قمع مى‏شود تا كمترين آسيبى به انسجام امّت اسلامى واردنشود. برخى از آن اقدامات بدين‏شرح است:
1- سركوب تفرقه‏افكنان: وحدت‏شكنان به عنوان اخلالگر (ياغى) شناخته شده، مجازات مى‏شوند.
2- بسيارى از محرّمات اسلامى بطور مستقيم در پديده شوم تفرقه‏افكنى دخالت دارند كه تحريم آنها كمك شايانى به صيانت از وحدت جامعه دارد مانند: سرقت، قتل، ضرب و شتم، غيبت، تهمت، جاسوسى، ظلم، حق‏كشى و ….
3- آلودگى به خصلتهاى زشت درونى از قبيل حسد، بغض و كينه، تكبّر و مانند آن نيز، بشدت مورد نهى و نكوهش قرار گرفته، چرا كه آنها نيز به نوبه خود به اين بلاى خانمانسوز دامن مى‏زنند، چنان كه حضرت اميرمؤمنان صلوات‏اللّه عليه فرمود:
«انَّما انْتُمْ اخْوانٌ عَلى دينِ‏اللَّهِ ما فَرَّقَ بَيْنَكُمْ الَّاخُبْثُ‏السَّرائِرِ وَ سُوءُالضَّمائِرِ …» «شرح نهج البلاغه - ابن ابی الحدید ج 7ص206»
همانا شما براساس دين خدا برادر هستيد و چيزى جز پليدى باطن و ضميرهاى‏بد، ميان شما تفرقه نيفكنده است.

نقطه آغاز مرگ تمدنها، تفرقه و اختلاف است

حفظ وحدت‏
هر كس با الفباى سياست آشنا باشد، بخوبى مى‏داندكه اتحاد و يكپارچگى تارو پود يك جامعه قوى و موفق را تشكيل مى‏دهد و پيروزيهاى شگفت‏انگيز در صحنه‏هاى مختلف نظامى، صنعتى، علمى، اقتصادى و … مرهون همبستگى و همدلى انسانهاست و سرافرازى هر جامعه‏اى در سايه آن به دست آمده است.
از سوى ديگر، نقطه آغازين مرگ تمدّنها و فروپاشى قدرتها، شكستها و عقب ماندگيها و … تفرقه و اختلاف بوده است؛ امام على عليه السلام در خطبه قاصعه، ضمن تحليل حيات و مرگ قدرتهاى پيشين، دو نكته اساسى را به عنوان نتيجه بحث مطرح مى‏كند:
1- برخى از گذشتگان به سبب وحدت و يكدلى به عزّت، شوكت، عافيت، آسايش، نعمت فراوان، كرامت و شرافت، دست يافتند و چشم طمع دشمن را كور و دست تجاوز وى را از مملكت خود كوتاه كردند.
2- برخى هم بر اثر كينه توزى، تشتّت، پشت كردن به يكديگر و يارى نرساندن به هم، ستون فقراتشان شكست و از پاى درآمدند. «نهج البلاغه خطبه 234»
بنيانگذار جمهورى اسلامى، حضرت امام خمينى قدس سرّه نيز بطور مكرّر از نقش اساسى وحدت، در پيروزى و پويايى انقلاب سخن مى‏گفت و آن را رمز پيروزى مى‏دانست:
… اين معنا را بايد نصب‏العين خودتان قرار بدهيد كه ما تا با هم هستيم، مسلمين تا «يد واحده» هستند و همين مسلمين كم جمعيت و پشتوانه بزرگ الهى، اينها اگر با هم باشند، اين ملت اگر با هم شد، هيچ قدرتى نمى‏تواند او را بشكند … اگر يك روزى خداى نخواسته اين رمز پيروزى را از شما گرفتند، ديگر براى شما چيزى باقى نخواهد ماند. «صحیفه ج 19 ص153»
پس بايد گفت: نه تنها «وحدت» يك ارزش اخلاقى سياسى، بلكه يك اصل مهّم و استراتژيك است كه با بودنش همه چيز هست و عدمش، نابودى همه چيز را در پى دارد.

همرنگی با امامان علیهم السلام

از آثار مهم محبت اين است كه محبّ مى‏كوشد همرنگ با محبوب گردد. هر محبّى تلاش مى‏كند با پيروى از گفتار و رفتار محبوب، دل او را به دست آورد. و شيعه كه ادعاى محبت اهل‏بيت عليهم‏السلام را دارد، و سنگ آنها را به حق به سينه مى‏زند، بايد نهايت تلاش خويش را در همرنگى و اطاعت از آنها به كار برد.

ترس

يكى از فلسفه‏ هاى تمرينها و مانورهاى نظامى زدودن آثار ترس از دلهاى سربازان و افسران و فرماندهان است.
در كلمات قصار اميرمؤمنان (ع) اين معنى به صورت زيبايى بيان شده است. ايشان مى‏فرمايند:
«هنگامى كه از چيزى مى‏ترسى خود را در آن بيفكن كه آن ترس، از خود آن چيز سخت‏تر و وحشتناك‏تر است»!
مرحوم علامه خويى در شرح نهج‏ البلاغه خود در شرح اين جمله مى‏ گويد:
مكتشفان و محققان جهان با عمل به اين دستور به افتخارات بزرگى نايل شدند. آنها درون جنگلها و صحراهاى آفريقا و بيابانهاى پراكنده وارد شدند و به سير درياها پرداختند، و به‏ درون جزاير دور دست نفوذ كردند، و از اين طريق هم ثروت فراوانى به دست آوردند و هم شهرت جهانى؛ به علاوه به علم و دانش بشرى خدمات قابل ملاحظه‏اى كردند.

اخلاق در قرآن – مکارم شیرازی ج2ص255

ضرورت آشنایی با زمان برای روحانی

یکی از اشکالات کار ما ، نشناختن وضع زمانه است . بعضی ها علم و تقوا هم دارند ، اما در عین حال ، نمی توانند جایگاه و سنگری را که باید در آن بایستند  و کار کنند بشناسند …. نشناختن فضای جغرافیای سیاسی و فکری دنیا و همچنین نقطه تمرکز و خط نگاه و امتداد تیر دشمن …… ما را خیلی دچار اشکال می کند .


مجمع نمایندگان طلاب 4/11/69

وظیفه مسئولان در قبال واجبی به نام «امر به معروف و نهی از منکر »

«امر به معروف و نهى از منكر» از اصولى‏ترين مسائلى است كه مسلمانان در همه صحنه‏هاى اجتماعى و سياسى، موظّف به رعايت آنند؛ مسؤولان و سياستمداران اسلامى اگر به چنين وظيفه‏اى اقدام نكنند در واقع، فلسفه حكومت را ناديده گرفته‏اند و مسؤوليت خويش را زير پا نهاده‏اند.
تناسب امر به معروف و نهى از منكر با سياست‏
در ديدگاه اسلام، ارتباط سياست با امر به معروف و نهى از منكر بديهى است و مى‏توان گفت، لازم و ملزوم يكديگرند و اين اصل ارزشمند اسلامى، بيش از آنكه يك وظيفه فردى به حساب آيد، يك اصل اجتماعى و سياسى است و هر مسلمانى كه در وادى سياست گام زند، يا در پُستى اجتماعى قرار گيرد، نخستين وظيفه او امر به معروف و نهى از منكر است. قرآن مجيد، اين وظيفه عمومى را چنين ترسيم مى‏كند:
«الَّذينَ انْ مَكَّنَّاهُمْ فِى‏الْارْضِ اقامُوالصَّلوةَ وَ اتَوُاالزَّكوةَ وَ امَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ‏الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُالْامُورِ» «حج/41»
كسانى كه اگر در زمين به آنان، قدرت دهيم، نماز را بر پاى دارند و زكات بپردازند و امر به معروف و نهى از منكر كنند و پايان كارها از آن خداست.
از سوى ديگر، بازدهى اجراى صحيح امر به معروف و نهى از منكر چيزى جز نتيجه سياست اسلامى يعنى تأمين مصالح امّت و دفع فساد از جامعه اسلامى نخواهد بود.
چنان كه امير مؤمنان صلوات‏الله عليه مى‏فرمايد:
«فَرَضَ‏اللَّهُ … الْامْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةًلِلْعَوامِّ وَالنَّهْىَ عَنِ‏الْمُنْكَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهاءِ» «نهج البلاغه حکمت 244»
خداوند امر به معروف را براى (تأمين) مصلحت عمومى و نهى از منكر را براى طرد نابخردان، واجب كرده است.
شيوه‏هاى اجرا
الف- شناخت‏
مسلمانان بطور عموم و مسؤولان و سردمداران جامعه بطور خصوص بايد از مسائل روز منطقه‏اى و جهانى آگاهى داشته باشند، در غير اين صورت نه تنها از عهده مسؤوليت خود برنمى‏آيند، بلكه از سامان دادن به زندگى عادى خود نيز ناتوان خواهند بود. امام صادق عليه‏السلام، دانايى را اساس انديشه و انديشيدن را مبناى اصلاح جامعه دانسته و مى‏فرمايد:
«لا يُصْلِحُ مَنْ لا يَعْقِلُ وَ لا يَعْقِلُ مَنْ لا يَعْلَمُ … وَالْعالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهْجُمُ عَلَيْهِ‏اللَّوابِسُ» «تحف العقول ص 372 انتشارات کتابچی»
آن كه انديشه نمى‏كند، اصلاح نيز نمى‏تواند بكند و كسى كه نمى‏انديشد، دانش ندارد … و آن كه به زمان خويش آگاهى دارد، شبهات بر او حمله‏ور نمى‏شوند.
پس از آگاهيهاى عمومى، آگاهى خصوصى پيرامون امر به معروف و نهى از منكر نيز شرط ضرورى آن است به اين معنا كه آمر و ناهى بايد در حيطه كارى خويش، از مسائل اسلامى، بى‏بهره نباشد، همان‏گونه كه آن حضرت فرمود:
«صاحِبُ‏الْامْرِ بِالْمَعْرُوفِ يَحْتاجُ انْ يَكُونَ عالِماً بِالْحَلالِ وَالْحَرامِ» «مصباح الشریعه باب 624 ص 362»
متصدّى امر به معروف نيازمند آن است كه به حلال و حرام آگاه باشد.
زيرا اگر از حلال و حرام مواضع اعتقادى، سياسى، اقتصادى، اجتماعى و … آگاهى چندانى نداشته باشد، نمى‏تواند معروف را تثبيت و منكر را نابود سازد و چه بسا برعكس عمل كند؛ منكر را معروف و معروف را منكر جلوه دهد و به جاى امر به معروف و نهى از منكر، امر به منكر و نهى از معروف نمايد! بنابراين، ضرورت دارد كه دست اندركاران نظام اسلامى از «معروف» و «منكر» در حد اجمال اگر نگوييم بطور مفصّل آگاهى داشته باشند.
ب- برنامه‏ريزى و اقدام‏
مسؤولان نظام اسلامى بايد اصل امر به معروف و نهى از منكر را در برنامه‏هاى خرد و كلان خود بگنجانند و هرگز از آن غفلت نورزند، چرا كه در هر اداره، كارخانه و …
احتمال بروز تباهى و ركود فضايل مى‏رود وعوامل متعددى زمينه ايجاد منكر يا توقف معروف را به وجود مى‏آورند.
در قرآن مجيد مى‏خوانيم:
«وَالْمُؤمِنُونَ وَالْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ و يَنْهَوْنَ عَنِ‏الْمُنْكَرِ وَ يُقيمُونَ‏الصَّلوةَ وَ يُؤْتُونَ‏الْزَّكوةَ وَ يُطيعوُنَ‏اللّهَ وَ رَسُولَهُ …» «توبه /71»
مردان و زنان باايمان، برخى سرپرست و ولىّ برخى ديگرند؛ امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنند و نماز را بر پاى مى‏دارند و زكات مى‏پردازند و از خدا و پيامبرش، فرمان مى‏برند.
در اين آيه شريف، پذيرش مسؤوليت به منزله «زمينه» و امر به معروف ونهى از منكر، اقامه نماز و اطاعت از خدا و پيامبر، «نتيجه» آن قرار گرفته و الهام دهنده اين پيام است كه مسلمانان- على‏رغم تفاوت در مليّت، جنسيت، رنگ و نژاد- از هويّت واحدى‏ برخوردارند و به همين دليل حق دارند سرپرستى و ولايت بر يكديگر را به عهده بگيرند. «المیزان ج9ص338» سپس همديگر را به راه خير و صلاح رهنمون سازند و از زشتى و شقاوت باز دارند. از اين رو سرلوحه كارهاى خويش را «امر به معروف و نهى از منكر»، «اقامه نماز» و «اطاعت از خدا و پيامبر» قرار مى‏دهند.
بازدهى متقابل‏
فريضه بزرگ امر به معروف و نهى از منكر، بسان درخت تناورى است كه هر چه بيشتر بدان رسيدگى كنند، تقويتش نمايند و آفات آن را بزدايند، شاخ و برگ بيشترى مى‏روياند و بار وبر بهترى مى‏دهد. آثار گرانقدر اين پديده الهى، فراوان و متنوّع است. در اينجا با تبرّك جستن به روايتى از امام باقر عليه‏السلام به پنج اثر ارزنده آن اشاره مى‏كنيم:
1- انجام واجبات‏
«انَّ الْامْرَ بِاْلمَعْروُفِ وَ النَّهْىَ عَنِ‏الْمُنْكَرِ سَبيلُ الْانْبِياءِ وَ مِنْهاج‏الصُّلَحاءِ فَريضَةٌعَظيمَةٌ بِهاتُقامُ‏الْفَرائِضُ …»
امر به معروف و نهى از منكر، راه پيامبران و روش صالحان است؛ واجب بزرگى است كه به وسيله آن واجبات (الهى) بر پا مى‏شود.
2- عدالت اجتماعى‏
«… مَعَ رَدِّالْمَظالِمِ وَ مُخالَفَةِالظَّالِمِ …»
(امر به معروف ونهى از منكر) با برگرداندن مظالم و ستيزه با ستمگر همراه است.
3- سازندگى
«بِها … تُعْمَرُ الْارْضُ»
به وسيله امر به معروف و نهى از منكر زمين (كشور) آباد مى‏شود.
4- استوارى نظام‏
«بِها … يَسْتَقيمُ‏الْامْرُ»
به وسيله امر به معروف ونهى از منكر، حكومت، استوار مى‏گردد.
5- امنيّت‏
«بِها … تَأْمَنُ‏الْمَذاهِبُ … وَ يُنْتَصَفُ مِنَ‏الْاعْداءِ» «وسائل الشیعه ج11ص395»
به وسيله آن، راهها امن مى‏گردد … و از دشمنان، انتقام گرفته مى‏شود.
مرکز تحقیقات اسلامی - علوم سیاسی - اخلاق سیاسی مجموعه زمزم

اصول و ارزشهای اسلامی در رفتار سیاسی

هر گونه رفتار و گفتار نيكى كه از انسان سربزند، همين طور ترك سخن و عمل زشت يعنى انجام بايسته‏ها و ترك نبايسته‏ها، خواه كوچك باشد، خواه بزرگ و خواه كم باشد، خواه زياد، از نظر اسلام، پسنديده و ارجمنداست. بطور مثال؛ دادن چند دانه گندم به يك گنجشك ونجات انسان مؤمن و دانشمندى كه از گرسنگى در حال مرگ است، هر دو، كارى انسانى، اخلاقى و ارزنده است، ولى تفاوت آنها به اصطلاح، از زمين تا آسمان است؛ اگر كسى كار نخست را ترك گويد، درست است كه يك كاستى جزئى و اندك در كمالات روحى او پديد آمده، ولى چنين كسى از سوى خردمندان مورد نكوهش قرار نمى‏گيرد و به اوصافى چون «بى‏عاطفه»، «جانى» «سنگدل» و «وظيفه نشناس» متّهم نمى‏شود، برخلاف آن كس كه نسبت به مرگ و حيات همنوع خود بى‏تفاوت است. او نه تنها در اين دنيا سزاوار هر گونه توبيخ است، بلكه در سراى باقى نيز شايسته دوزخ است، چرا كه ارزش بسيار والايى را زير پا نهاده كه خداوند و خردمندان هرگز به پايمال شدنش، رضايت نمى‏دهند.
در ميان همه ارزشهاى اخلاقى، از جمله اخلاق سياسى، چنين نوسانى وجود دارد و فضايل اخلاقى گرچه بطور مطلق، زيبا و پسنديده‏اند، ولى در برابر يكديگر، نسبى بوده، شدّت و ضعف دارند و حتى برخى را مى‏توان فداى برخى ديگر كرد و همواره بايد «اهمّ» بر «مهّم» ترجيح يابد و بر «اصول» بيش از «فروع» تأكيد شود.
عناوين ارزشمندى چون، امر به معروف و نهى‏از منكر، حفظ وحدت، عزّت، استقامت، خيرخواهى، رازدارى، تولّى و تبرّى و تأليف قلوب، به نظر ما در حيطه اخلاق‏ سياسى، از اولويت نخست برخوردار است و سياستمداران نظام اسلامى حتماً بايد بدان متصّف باشند

رابطه تنگاتنگ اخلاق و سیاست

بدون ترديد، همه علوم انسانى- كه به نحوى با انسان و وابستگيهاى او در تماسند- به خاطر اشتراك در موضوع (انسان و عوارض او) كم و بيش باهم در ارتباطند. متخصصان علوم سياسى نيز معتقدند كه سياست، ارتباط نزديكى با علوم مختلف از جمله، علوم طبيعى، اجتماعى، تاريخ، جغرافيا، اقتصاد، اخلاق و … دارد.
«متفكّران سياسى اروپاى عهد باستان و سده‏هاى ميانه، اخلاق را پيش‏درآمد جدايى ناپذير مطالعات سياسى مى‏دانستند. افلاطون، سياست را جزئى از اخلاقيات مى‏دانست. از نظر ارسطو- كه علم سياست را ارباب علوم مى‏دانست- هدف دولت، عملى‏كردن زندگى خوب است. در سراسر سده‏هاى ميانه، در اروپا، دين و الهيات بر مطالعه سياست مسلط بود. پس از اين دوره، همه متفكران مكتب ايده‏آليستى نظريه جديد، مانند روسو، كانت و هگل، دولت را نهادى اخلاقى مى‏دانستند كه از رشد اخلاقى انسانها جدايى ناپذير است.» ( بنیادهای علم سیاست ص79 )
اين نظريه با قرآن مجيد هماهنگ است و خدا مى‏خواهد، اخلاق نيكو همواره بر عالم سياست و سياستمداران، حاكم باشد. از اين رو، نخستين شرط شايستگى رهبران منصوب از طرف خويش را «عصمت» دانسته و با صراحت، حكومت ستمگران را محكوم مى‏داند:
«… قالَ لايَنالُ عَهْدِى‏الظَّالِمينَ» بقره /124
خداوند فرمود: عهد من به ستمگران نمى‏رسد.
چنان كه اهداف عالى حكومت صالحان را گسترش فضايل اخلاقى و انهدام رذايل دانسته، مى‏فرمايد:
«الَّذينَ انْ مَّكَّنَّاهُمْ فِى الْارضِ اقامُوا الصَّلوةَ وَ اتَوُاالزَّكوةَ وَ امَرُوا بِاْلمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ‏الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُالْامُورِ» حج/41
همان كسان كه اگر در زمين به آنان قدرت ببخشيم، نماز برپا مى‏دارند و زكات مى‏دهند و امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنند كه فرجام كارها از آن خداست.

سیاسیون باید به اخلاق سیاسی آراسته شوند

آراسته شدن به همه فضايل اخلاقى براى عموم مردم، پسنديده و ضرورى است و هيچ‏كس از داشتن هيچ فضيلتى، معاف و مستثنا نيست، اگر چه همه مردم، مجال فعليت بخشيدن به هر فضيلتى را نيابند. بطور مثال: سخاوت براى انسان يك فضيلت است، خواه ثروتمند باشد، خواه فقير؛ ثروتمند مى‏تواند فضيلت خويش را به فعليت برساند و بخشى از ثروت خويش را به ديگران ببخشد، ولى فقير، از فعليت بخشيدن به صفت سخاوت ناتوان است. حال اگر بگوييم: «سخاوت صفت ثروتمندان است.» سخن به گزاف نگفته‏ايم، در عين حال آن را از فقيران سلب نكرده‏ايم. همين طور اگر بگوييم:
حلم، صفت دانشمندان است، عفت و پاكدامنى، صفت زنان است و … منظور اين است كه چنين صفتى، در عين فراگيرى براى عموم، براى اين افراد، ضرورى‏تر و زيبنده‏تراست؛ مراد از «اخلاق سياسى» نيز، آن دسته از فضايل اخلاقى است، كه در عين فراگيرى براى همه، براى سياستمداران ضرورت بيشتر مى‏يابد، چرا كه آنان بيش از ديگران، فرصت تحقّق بخشيدن به آنها را مى‏يابند.

دادگری معیار سیاست اصیل است

كسانى كه نغمه شوم جدايى دين از سياست را سر مى‏دهندسياست را از اخلاق نيز جدا مى‏دانند و در فعاليّتهاى سياسى، خود را به هيچ يك از بايدها و نبايدهاى اخلاقى پايبند نمى‏دانند و به تنها هدفى كه مى‏انديشند، پيروزى سياسى، به دست آوردن قدرت و حفظ آن است و بس، گر چه در اين راه همه اصول و ارزشهاى اخلاقى پايمال گردد.
نخستين خونى كه بر روى زمين ريخت، از رذيله اخلاقى «حسد» سرچشمه گرفت كه دل قاتل- قابيل- را آلوده كرده بود؛ جنايتكارانى چون فرعون، نرون، چنگيز، هيتلر، صدّام، پرز و … جملگى به اخلاق پشت كرده‏اند و تراژديهايى چون؛ هيروشيما و ناكازاكى، ديرياسين، كفر قاسم، صبراوشتيلا، هفده شهريور، سرچشمه، حلبچه، حزب جمهورى، جمعه سياه مكّه، بوسنى و … به دست كسانى اتفاق افتاد كه اخلاق را پشت دروازه سياست، جاگذاشته بودند و اين سياست شيطانى، همان سياست ماكياوليستى است كه براى رسيدن به هدف، هر وسيله‏اى را مجاز مى‏شمارد. در تاريخ آمده است كه معاويه پس از آتش‏افروزى جنگ صفّين و تحميل حكميت و صلح بر اميرمؤمنان و امام حسن مجتبى عليهماالسلام، بر اريكه قدرت تكيه زد، روزى به كوفه آمد و برفراز منبر، خطاب به مردم گفت: «به خدا سوگند! من با شما نجنگيدم كه نماز بخوانيد و روزه بگيريد يا حج گذاريد و زكات بدهيد، بلكه جنگيدم تا به حكومت برسم و اينك رسيده‏ام!» «1»
از سوى ديگر، پايبندان به دين خدا، اخلاق را بر سراسر زندگى خويش حاكم مى‏دانند، چنان كه پيوند دين و سياست را ناگسستنى مى‏بينند. امام مؤمنان، حضرت على عليه‏السلام، شاخص سياست صحيح و انسانى را ملكات اخلاقى مى‏داند و به عنوان نمونه مى‏فرمايد:
«مِلاكُ السِّياسَةِالْعَدْلُ» «2»
دادگرى، معيار سياست (اصيل) است.
و خود به عنوان يك سياستمدار اسلامى مى‏فرمايد:
«وَاللَّهِ‏لَانْ ابيتَ عَلى‏حَسَكِ السَّعْدانِ مُسَهَّداً وَ اجَرَّفىِ‏الْاغْلالِ مُصَفَّداً، احَبُّ الَىَّ مِنْ‏انْ الْقَى‏اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ ظالِماً لِبَعْضِ‏الْعِبادِ وَ غاصِباً لِشَىْ‏ءٍ مِنَ‏الْحُطامِ …» «3»
به خدا سوگند، اگر شب را بر روى خارهاى سخت سعدان به صبح آورم يا در غل و زنجيرم بسته و بكشند برايم محبوبتر از آن است كه روز قيامت در حالى به ديدار خدا و پيامبرش بشتابم كه به برخى از بندگانش ستم كرده و چيزى از حطام دنيا را به ناحق برگرفته باشم.
سخنان گهربار فوق، تابلو حكومت علوى است كه بايد نصب‏العين شيعيان آن حضرت قرار گيرد و در هر پست و مقامى اخلاق را با سياست، اقتصاد، مديريت، جهاد، صنعت و همه ابعاد زندگى خويش بياميزند و بر تحكيم اصول آن پاى بفشارند.آنچه در پيش رو داريد، در جهت هدف ياد شده، تدوين يافته و سعى بر آن بوده است كه گوشه‏اى از اخلاق اسلامى را كه ارتباط بيشترى با عالم سياست دارد، به رشته تحرير در آورد مرکز تحقیقات اسلامی معاونت متون آموزشی و کمک آموزشی
1- بحار الانوار ج 44ص49

2- غررالحکم ج6ص116

3- نهج البلاغه خطبه 215

عصر تغییر واژه ها ( ابتذال فرهنگی مصداق تمدن و فرهنگ )

فرهنگ كه فرايندى از آداب و رسوم، خوى ها و خصلتها و چگونگى روابط حاكم بر مجموعه‏ ها و گروههاى انسانى است ضمن آنكه خود زاييده زندگى اجتماعى انسانهاست، تأثير شگرف و غيرقابل ترديدى بر چگونگى زندگى و ادامه حيات اجتماعى و ملّى ملّتها نيز دارد.
به عبارت ديگر، فرهنگ هر ملّتى ريشه در اعتقادات، طرز تلقى‏ها و نوع نگرش آنها به جهان و مسائل موجود در آن دارد. بنابراين به ميزانى كه پايه‏هاى اعتقادى و باورهاى اجتماعى ملتى مبتنى بر حقايق و ارزشهاى انسانى و الهى باشد، ارزشهاى فرهنگى او نيز شايسته تمجيد و در خورِ سنايش و قابل پيروى خواهد بود. امّا پر واضح است كه در طول تاريخ حيات بشرى، همواره آداب و سنن و خلق و خوى انسانها در جهت حق و بر اساس برداشتهاى حقجويانه و واقع گرايانه از قضايا و مسائل مختلف‏ نبوده و در بسيارى موارد و به دلايل عديده، انحراف و كجروى و دورى از صراط مستقيم فلاح و رستگارى و در غلتيدن در دامن موهومات و باورهاى خرافى، باطل گرايانه، غير الهى و ضد بشرى گريبانگير اقوام و ملل مختلف شده است.
همچنين به علت خوى اجتماعى انسان، مراودات و ارتباطات انسانى و به تبع آن روابط فرهنگى و مبادلات فكرى نيز به موازات تاريخ تحولات و تمدن بشرى وجود داشته است.
در اين ميان، بنا بر نص صريح قرآن، تقابل و تضاد بين دو فرهنگ «الهى» و «غير الهى» و نزاع و درگيرى بين دو مقوله «حق» و «باطل» از صبحدم تاريخ وجود داشته و تا واپسين لحظات غروب حيات بشرى نيز ادامه خواهد داشت. و در اين مسير، خدا پرستان و حقجويان، همواره روياروى باطل گرايان و شب پرستان، در نبردى آشتى ناپذير بسر خواهند برد.
امروزه با پيشرفت سريع تكنولوژى و علم صنعت و با پيدايش قطبهاى غول آساى صنعتى، اقتصادى و نظامى و با سيطره فرهنگ ابتذال، رفاه زدگى و ماديت بر كفرستان شرق و هيچستان غرب اين امكان فراهم آمده است كه سران كفر و الحاد و مستكبران جهانخوار، دم از تشكيل «دهكده جهانى» زده و با گسترش سلطه شبكه سازمانهاى بين المللى بر سراسر عالم، حاكميت «نظم‏نوين جهانى» را خواستار شوند. اينان بمنظور دستيابى به اين اهداف شوم، و در پى بسط و توسعه سلطه و نفوذ شيطانى و اهريمنىِ خود در تمام شؤون زندگى ملتهاى گوناگون در سراسر دنيا، از طريق نهادهاى وابسته به سازمان باصطلاح ملل متحد و با جهت‏دهى به تصميمات اين نهاد و كنترل حساب شده آنها، در سرنوشت تمامى ملتهابه صورتى آشكار و نهان دخالت مى‏كنند؛ به بهانه دفاع از حقوق بشر، با استفاده از وحشيانه‏ترين و رذيلانه‏ترين اقدامات ضد بشرى، حكومتهاى كشورها را تغيير مى‏دهند، تصفيه‏هاى خونين نژادى‏را كه به دَدْمنشانه‏ترين روشها صورت مى‏گيرد، با ظرافت و ترفندهاى گوناگون توجيه مى‏كنند، از طريق پيمانهاى چند جانبه اقتصادى همانند «گات» و غيره زمينه‏هاى سلطه شوم اقتصادى خود را بر كشورهاى ضعيف و عقب مانده فراهم مى‏كنند و با آزمايش هر روزه سلاحهاى مخوف و ويرانگر خود ملل محروم و مستضعف را تهديد كرده به آنها چنگ و دندان نشان مى‏دهند و هر فرياد اعتراضى را به هر شكل ممكن در گلو خفه مى‏كنند و بالاخره با گسترش شبكه‏هاى مدرن و پيچيده ارتباطى و با بهره‏گيرى از حيوانى ترين روشها، فضاى فكرى، اعتقادى و فرهنگى ملتها را لجن مال مى‏كنند و با ايجاد جو مسموم و خفه كننده فكرى و فرهنگى مانع هر گونه بيدارى، ابتكار، پيشرفت، آزادى خواهى و استقلال طلبى در ميان مردم فقر زده و دربند كشورهاى مورد هجوم مى‏شوند.
در عصرى كه بسيارى از واژه‏ها معناى حقيقى خود را از دست داده‏اند، اشاعه ابتذال و فساد، نام ترويج فرهنگ و خدمت به جامعه بشرى به خود مى‏گيرد و دفاع از هويت ملى و ارزشهاى والاى انسانى و فرهنگى واپسگرايى، سكون و عقب ماندگى تلقى مى‏شود و باندهاى آشكار و نهان مافيايى از هر وسيله‏اى براى استحاله فرهنگى و مسخ ارزشهاى معنوى بهره مى‏جويند. در اين بين، هجوم و شبيخون بر بنيانهاى فرهنگى، خطرناكترين و كارسازترين حربه‏اى است كه اينك موجوديت ملتها بويژه ملل اسلامى را تهديد مى‏كند و انقلاب اسلامى و خاستگاه‏ اصلى آن يعنى سرزمين دلاور خيز ايران در نوك اين حملات ناجوانمردانه و رذيلانه واقع گرديده است؛ آنچنان كه سكّاندار بيدار كشتى انقلاب و مقام منيع ولايت امر مسلمين فرياد بر مى‏آورد كه «كارى كه امروز دشمن از لحاظ فرهنگى انجام مى‏دهد نه يك تهاجم، كه يك شبيخون فرهنگى است.»

خانواده و سیاست

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ /> ازدواج پيونددهنده زن و مرد و عامل پديد آمدن خانواده است. تعدد خانواده‏ها و خانوارها نيز به تشكيل جامعه و اجتماع مى‏انجامد. بنابراين، ازدواج به سه دليل صورت مى‏گيرد:
اول. مهم‏ترين عامل در پيدايى خانواده، نياز بشر به غير است. انسان بدون كمك ديگران و به تنهايى، قادر به ادامه حيات و تأمين نيازهاى جسمى و روحى خود نيست.
دوم. ازدواج وسيله‏اى مناسب و مطلوب براى توالد و تداوم نوع بشر است.
سوم. محصول ازدواج، كودكانى هستند كه پس از رشد، عصاى دست پدران و مادران ناتوان، عاجز و پير مى‏شوند. از اين رو، ازدواج بيش از آن كه تأمين‏كننده نيازهاى فردى باشد، تأمين‏كننده نيازهاى جمعى است. در نتيجه، بعد اجتماعى ازدواج از بعد فردى آن‏ برجسته تر مى‏نمايد.
در ساختار سياسى خانواده، مرد در رأس قدرت قرار دارد و او است كه مديريت و كياست خانواده را بر عهده مى‏گيرد، بر ديگران فرمان مى‏راند و ديگران از او اطاعت مى‏كنند. اما مردِ خانه در اداره خانواده (جامعه كوچك)، بايد به سه اصل توجه نمايد و سياست و اداره خانواده را بر آن اصول قرار دهد.
1- بايد بداند كه «بهترين زن آن است كه عاقل، ديندار، شرمگين، زيرك، دوستدار، زاينده، كوتاه‏زبان، مطيع، يك‏دل، امين، گران‏سنگ و خادمِ شوى [شوهر] باشد و مال اندكِ شوى را از طريق اقتصاد، فزونى دهد و با خوى خوش، غم‏هاى او را بگسارد و اندوه او را تسكين دهد.»
2- احترام به زن، رعايت حال او، تأمين نيازهايش و تربيت او بر عهده مرد است تا زن بتواند به وظايف و تكاليف خود عمل نمايد.
3- مرد بايد زن را به كارى مشغول كند؛ زيرا زن بيكار توان، همّت و وقتش صرف كارهاى بيهوده مى‏شود.
ابوعلى سينا توصيه‏هاى مذكور را به آن دليل ابراز مى‏دارد كه خانواده را اساس اجتماع مى‏داند، سلامت آن را به سلامت اجتماع پيوند مى‏زند و آگاهى از اين مسائل و به كار بستن آن را براى مردان، كه در رأس اين دو جامعه (خانواده و اجتماع) قرار دارند، ضرورى مى‏شمرد. »تاریخ اندیشه های سیاسی در اسلام ستوده ص71-73

پاسخ به شبهات

- سنت و بدعت
بدعت يكي از واژه هايي است كه وهابيان در فهم معني آن گرفتار اشتباه بزرگي شده اند. قرآن مجيد در مذمت و نكوهش مسأله رهبانيّت مي فرمايد: «ورهبانيت وترك دنيا را از پيش خود بدعت انگيختند ما بر آنهاجز آن كه رضاوخشنودي خدا را طلبند، ننوشتيم…».
اين آيه از اين بدعت مذمت مي كند بدعتي كه به گفته مورخان چند قرن بعد از حضرت مسيح (ع) بر اثر بعضي از حوادث تاريخي كه منجر به شكست مسيحيان شد و باعث شد گروهي از آنها ترك دنيا كرده و راهي ديرها (بيابان) شدند از جمله سنت هاي غلط كه همراه با رهبانيّت بود ترك ازدواج به طور مطلق بود. به هر حال، اضافه بر اين آيه مزبور، روايات فراواني در نكوهش بدعت در منابع اسلامي وارد شده است. از جمله حديث نبوي معروف «كُلُّ بِدْعَهٍ ضِلالهٌ» مي باشد كه در كتب بسياري از جمله «مسند احمد» «مستدرك الصحيحين سنن ابن ماجه» نقل شده است. 
وهابيون تندرو با مشاهده اين گونه احاديث و روايات بي آن كه در معني بدعت دقت كنند نخست با هر پديده ي جديدي به مخالفت برخاستند تا آن جا كه دو چرخه را مركب شيطان خواندند و با نصب خطوط تلفني به مخالفت پرداختند امّا چون ديدند دنيا به سوي صنعتي شدن پيش مي رود سرانجام در برابر پديده هاي صنعتي غرب تسليم شدند بلكه غرق در آنها شدند و امروز كه به عربستان سعودي مسافرت مي كنيم مي بينيم انواع اتومبيل هاي آخرين سيستم، وسايل مدرن تهويه و حتي انواع سوپر ماركت ها و خوراكي هاي غربي همه جا را پر كرده و همه از آن استفاده مي كنند آنها مخالفت با اين بدعت ها را رها كرده و تنها به مخالفت با بدعت هايي كه از نظر آنان آب و رنگ مذهبي داشت برخاستند مانند بناي بر قبور كه اشاره كرديم، مراسم بزرگداشت ميلاد پيامبر(ص) و بزرگان ديني.   شيخ عبدالعزيز بن باز در اين زمينه مي گويد: «برپايي مراسم به جهت ولادت پيامبر و غير او جايز نيست، اين عمل از بدعت هايي است كه در دين حادث شده است زيرا رسول ا… و خلفاي راشدين و غير آن ها از صحابه، اين عمل را انجام نداده اند. و نيز تابعين صحابه كه به نيكي از آنان پيروي كردند.» 
شوراي دائمي مفتيان وهابي مي گويد: «برپايي مراسم براي كساني از انبياء و صالحان كه از دار دنيا رحلت كرده اند جايز نيست و نيز زنده داشتن ياد آنان در مولودي ها و برداشتن عَلَم هاو قرار دادن چراغ ها و شمع ها بر روي قبر آنان و ساختن قبه ها و مساجد بر روي ضريح هاي آنان و مانند اين اعمال جايز نيست زيرا تمام آنچه كه ذكر شد از بدعت هايي است كه در دين حادث شده و از وسايل شرك است زيرا كه پيامبر (ص) و انبياء و صالحان گذشته اين كار را انجام نداده اند.» 
و مراسم عزاداري براي شهيدان

صفحات: 1· 2

حکومت اسلامی در پرتو قرآن ، عامل نورایت انسانها

نورانی گشتن ، هدف عالی  حکومت اسلامی
قرآن کریم در آغاز سوره ی ابراهیم (علیه السلام )، هدف نزول  قرآن را که همان والای رسالت وغرض اصیل  حکومت اسلامی می باشد ، چنین ترسیم می نمایند : «الرکِتابٌ اَنزلناهُ إلیَّک َ لِتُخرِجَ النّاس َمِنَ الظُلماتَ اِلَی النُّوربِاذن َ رَبّهُم إلی صِراطِ العَزیزِ الحَمید »1
قرآن کتابی است که ما آن رابه سوی  تو فرو فرستادیم  تا مردم را از هرتیرگی وتاریکی برهانی وآنان را به نور برسانی؛ البته این رهانیدن از ظلمت ها ورساندن به نور ،  به دستور واجازه ی پروردگار آنان می باشد ، وراه نورانی شدن مردم ، همانا پیمودن راه راست خداوند عزیز ونفوذناپذیر و پیروز برهرچیز است ؛ که آن خداوند ، عزیز حمید وشایسته  ی هرگونه ثناست .
هدف والای رسالت ونزول  وحی که همان حکومت الهی است . نورانی نمودن جامعه  انسانی است وانسان نورانی ، از گزند وتیرگی  هوا وآسیب تاریکی هوس مصون، واز وسوسه  ودسیسه و مغالطه ، محفوظ خواهد بود که با مرتبط شدن با خداوند تحقق می پذیرد بنابراین هدف مهم تأسیس  نظام اسلامی مبتنی بروحی ونبوت ، همانا خلیفه الله شدن انسانها است ودرچنین جامعه ای ،خط مشی  انسان نورانی بسیار روشن می باشد واو با نور الهی که بهره ی وی گشته حرکت می کند وزندگی می نماید ؛ چنان که خداوند فرمود : (وَجَعلنا لَهٌ نِوراً یَمشی به فِیِ النّاسِ) 2
نکته ی دیگری که توجه به آن لازم می باشد این است که نه تنها قرآن کریم  عامل نورانی شدن انسانهاست ، بلکه تنها مبدأ نور بخش ، همانا حکومت اسلامی در پرتو قرآن است  وکسی  که از آن محروم باشد ، هیچ نوری نخواهد داشت ، چه اینکه خداوند فرمود : (وَمَن لَم یَجعَلِ اللهُ لَه نُوراً فَما لَه مِن نُورٍ ) 3
زیرا ، «براهرمن نتابد اسرار اسم اعظم» 4
ابراهیم /1

انعام /122

نور/40

ولایت فقیه -جوادی املی ص102

ضرورت تشکیل حکومت اسلامی

همیشه این سؤال مطرح است  که آیا حکومت درمتن دین اسلام قرار  دارد که نپرداختن به آن در حقیقت ، اجرا نکردن بخشی از تعالیم دین محسوب می شود واداره ی امور  اجتماعی بدون توجّه به تعالیم دینی ، حکومتی غیر دینی  بلکه ضددین محسوب  می شود یا این که تشکیل حکومت از بحث های عقلایی است ودین دراین باره رسالتی ندارد ومردم خود باید درباره ی مسائل حکومتی براساس تشخیص  مصلحت ها به رتق وفتق امور بپردازد ؟

صفحات: 1· 2

ولایت و حکومت

مسئله ی «ولایت فقیه» یکی از مهمترین مسائل جامعه ی اسلامی است که بحث وگفتگو درباره ی آن ، ازدوجهت ضروری می باشد :اول آنکه ولایت فقیه سنگ بنای نظام جمهوری اسلامی است وبرهرفرد مسلمان  وانقلابی لازم است این اصل اساسی را خوب بشناسد وسپس برمدار آن حرکت کند ودوم اینکه دشمنان اسلام وانقلاب فهمیده اند که ظلم ستیزی انقلاب ونظام اسلامی ، ازاین اصل مهم ومترقّی سرچشمه گرفته است وبرای منحرف ساختن نظام وانقلابی ، باید به قلب نیرودهنده وستون استوارآن هجوم برند وبه همین جهت است که پس ازپیروزی انقلاب اسلامی ، درهرزمان مناسب ، شبهاتی درزمینه ی این اصل بی بدیل مطرح گشته است .
اهمیت مسأله ی حکومت ورهبری ، در آیاتی چند ازقرآن وروایات متعدد متذکر شده است  به عنوان مثال آیه 98 سوره هود که اشاره دارد به نقش رهبر وحاکم درهدایت وضلالت مردم تحت سلطه ی او .
«یَقدُمُ قَومُهُ یَومَ القیامَه فَاَورِدَهُمُ النّارَ  وَبِئسَ الوِردُ المَوروُد»
فرعون پیروان قوم را درقیامت با خود به آتش دوزخ افکند که واردان را بسیار منزل گاه بدی است
ولایت فقیه  ، در امتداد ولایت پیامبر اکرم (ص) وائمه اطهار (ع) قرار دارد . دایره ی  ولایت آن بزرگواران ؛وسیع وگسترده  است وشعاعش تصرف دراموال وانفس را در برمی گیرد .
چون حکومت ولایت فقیه، مستند بر کتاب وسنت وعقل واجماع  می باشد . قانون آن ، برگرفته از قانون الهی است . ودست فقیه برای اداره ی  امور مردم ، باتوجه به مکان وزمان ، ومصلحت جامعه ی  اسلامی باز است زیرا خداوند فقیهی  را برجامعه حاکم می کند که اسلام  را بر خود مقدم می دارد .وآگاه به مسائل وهوشمند است .

به سبک غرب به یکدیگر تحیت نگویید مانند قرآن ، سلام دهید

«وَ إِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ حَسِيباً» (نساء، 86)
چون به شما تحيّتى (سلامى و درودى و شادباشى) گفته شود، در پاسخ درودى بهتر از آن گوييد يا (حداقل) همان را باز گوييد كه خداوند بر هر چيز، حسابگر است.
به هر دعا، ثنا و تعارفى كه شخص، هنگام رو به رو شدن با ديگرى بر زبان مى‏آورد، تحيّت گفته مى‏شود. بدون ترديد منظور از تحيّت در آيه شريفه، هر نوع شادباش و تحيّت است كه سلام گفتن نمونه‏اى از آن است. «1»
از امام باقر و صادق عليهماالسلام روايت شده كه مراد از تحيّت در آيه شريفه، سلام و ساير كارهاى خير است. «2» و نقل شده كه كنيزى از كنيزان امام حسن، دسته‏اى گل خوشبو براى آن جناب آورد. حضرت در عوض به وى فرمود:«تو در راه خدا آزادى»
شخصى پرسيد:«آيا براى يك دسته گل كنيزى را آزاد مى‏كنى؟»
امام (ع) فرمود: «خداى تعالى ما را ادب آموخته و فرموده: «وَ إِذا حُيّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ‏مِنْها …» و تحيّت بهتر از يك دسته گل براى او، همين آزاد كردنش بود.» «3»
تحيّتِ اسلامى‏
امّتها و اقوام با همه اختلافى كه از جهت تمدن و توحش و تقدم و تأخر دارند، در اين جهت با هم اختلافى ندارند و هر يك براى خود، تحيّتى دارند كه هنگام برخورد با يكديگر آن درود و تحيّت را در بين خود رد و بدل مى‏كنند. حال يا آن تحيّت عبارت است از اشاره به سر و يا دست و يا برداشتن كلاه و يا چيز ديگر. در اسلام مقرر شده كه اين تحيّت، سلام دادن باشد. خداوند، در آيه‏اى خطاب به اسوه بشريت يعنى پيامبرش مى‏فرمايد: وقتى ايمان آورندگان به آيات ما، نزد تو آيند بگو: سلام عليكم. انعام /54 و در آيه ديگر مؤمنان را موظّف مى‏كند كه به هنگام ورود به خانه ديگرى، بر اهل خانه سلام كنند نور/27 و روايات فراوانى كه در مورد سلام كردن رسيده است. «4»
البته بطورى كه از تاريخ، اشعار و ساير آثار جاهليت بر مى‏آيد، تحيّتِ به سلام، در بين عرب جاهليت، معمول بوده است. چيزى كه، هست خداى سبحان در داستان حضرت ابراهيم (ع) سلام را مكرّر حكايت مى‏كند. براى مثال: مى‏فرمايد: ابراهيم به پدرش آذر گفت: «سَلامٌ عَلَيْكَ سَاسْتَغْفِرُ لَكَ» و از اين آيه و آيات ديگر استفاده مى‏شود كه اين هم يكى از سنتهاى ابراهيمى بوده كه در بين اعراب جاهلى رواج داشته است. «5»
در امّتهاى غيرتوحيدى، سلام و تحيّت معمولًا نوعى خضوع زيردست در مقابل بالادست محسوب مى‏شود و معمولًا تحيّتها درامّتها غيرتوحيدى از طرف مطيع و زيردست شروع مى‏شود. اسلام كه همّتش محو آثار طاغوتى و غيرخدايى است براى تحيّت، طريقه‏اى معتدل وضع كرده است. سلام دادن در اسلام، نوعى اعلام امنيت از تعدى و ظلم به طرف مقابل است، يعنى سلام‏كننده با سلام‏كردن، اعلام مى‏كند تو از ناحيه من در امانى.
از طرف ديگر، توصيه مى‏كند كسانى كه در ظاهر مافوق و بالادست مى‏باشند، به زيردستان سلام كنند. سلام نوعى تمرين تواضع است. براى نمونه، مى‏فرمايد:
«سواره بر پياده سلام كند. ايستاده بر نشسته سلام كند و از بين سواره‏ها آنكه مركب گرانقيمت‏ترى دارد به بقيه سلام كند.» «6»
از طرف ديگر، به حفظ ارزشهاى واقعى، توجه دارد و به اين جهت، دستور داده به پدر، مادر، عالم، معلّم و افراد كهنسال سلام كنيد، و از سلام كردن به افرادى همچون يهود، نصارا، مجوس، بت پرستان، كسى كه بر سرسفره شراب نشسته، كسى كه مشغول بازى شطرنج و تخته نرد است، شاعرى كه به زنان پاكدامن نسبت ناروا مى‏زند، رباخوار و فاسقى كه فسق خود را علنى مى‏كند، نهى كرده است. «7»
سلام، تحيّت خدا، ملائكه و اهل بهشت‏
از آيات قرآن استفاده مى‏شود كه خداى تعالى سلام را تحيّت خودش قرار داده است. به عنوان مثال، در آيه‏اى مى‏فرمايد: «سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ فِى الْعالَمينَ» صافات /79
و در آيه ديگر مى‏فرمايد: «سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهيمَ» صافات / 109
و در آيه‏ديگر مى‏فرمايد: «سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ و هاروُنَ (ع)»صافات /120
و آيات مشابه ديگر كه خداوند بالفظ سلام بر پيامبران و برگزيدگان خويش درود مى‏فرستد.
همچنين قرآن، بيانگر اين است كه سلام، تحيّت ملائكه نيز مى‏باشد. در آيه‏اى مى‏فرمايد:«الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ»نحل /32
فرشتگان به كسانى كه در حال قبض روحشان، پاك هستند مى‏گويند: سلام عليكم و در آيه ديگر مى‏فرمايد: «ملائكه از هر درى بر آنان (اهل بهشت) در مى‏آيند كه سلام بر شما باد.رعد/24
و مطابق آيات ديگر، تحيّت اهل بهشت نيز سلام مى‏باشد. در آيه‏اى مى‏فرمايد:تحيّت آنها در بهشت سلام است.
با توجه به اينكه سلام، تحيّت خدا، ملائكه، اهل بهشت و مسلمانان و نيز سنتى ابراهيمى است، چقدر زشت و ناپسند است كه زن و مرد مسلمان از اين تحيّت، روى برگردانند و به تحيّت اهل كفر و اروپاييان و غربيان روى آورند.«8»

1- قاموس قرآن ج2ص212

2- المیزان ج5ص49

3- همان ص53

4- میزان الحکمه ج 4 ص 534-531

5- المیزان ج 4 ص 48و 53 با تصرف

6- اصول کافی ج2ص646

7- المیزان ج5ص51

8- مجموعه  زمزم

حضرت مهدی عج در منابع شیعی

 

شكى نيست كه اعتقادات، اصلى‏ترين نقش را در سرنوشت انسان بازى مى‏كند.نيكبختى يا بدبختى انسان در مرحله اول، در گرو انديشه و اعتقاد اوست؛ از اين رو بايد در مسائل اعتقادى به منابع مطمئن و دلايل استوار تكيه كرد.
براساس قرآن و سنت، اهل بيت پيامبر (ص) مرجع رسمى امّت بعد از پيامبر (ص) هستند و آنان به اعتراف دوست و دشمن، برترين افراد جامعه از نظر دانش، عبادت، زهد و تقوا بودند و هر كدام در عصر خود همچون ستاره‏اى فروزان در شب تاريك مى‏درخشيدند. آنان هر چند از رهبرى سياسى جامعه كنار گذاشته شدند، اما همان عبادت، مناجات، سيره و روش زاهدانه‏شان، ياد و سيره پيامبر (ص) را در فرهنگ جامعه زنده نگه مى‏داشت و گفتار و كردارشان نقش مؤثر و عميقى در هدايت انديشه و افكار جامعه داشت؛ از اين رو انسان مى‏تواند با اطمينان و آرامش كامل، انديشه و اعتقادات خود را براساس گفته‏هاى آنان شكل دهد.
شيعه اين افتخار را دارد كه هميشه باورهاى دينى و فرهنگ خود را از اهل بيت (ع) اقتباس نموده و در پرتو نور هدايت آنان قدم برمى‏دارد.روايات اهل بيت (ع) در مورد امامت حضرت مهدى (عج) گوناگون و چند قسم‏ است؛ بخشى بيانگر تأويل  و تفسير آياتى است كه در مورد آن حضرت نازل شده و بخشى به نقل سخنان پيامبر (ص) در مورد حضرت مهدى (عج) مربوط مى‏شود؛ پاره‏اى ديگر سخنان خود آن بزرگواران در اين زمينه است؛ گرچه آنان تمام علم و دانش خود را از پيامبر (ص) به ارث برده‏اند.
الف- روايات مربوط به تفسير و تأويل آيات
ابوبصير از امام صادق (ع) نقل مى‏كند كه در مورد آيه: «وَعَدَاللَّهُ الَّذينَ امَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْارْضِ» نور/55
خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كردار شايسته دارند، وعده مى‏دهد كه بطور قطع آنان را وارث زمين سازد.
فرمود:اين آيه در مورد قائم (عج) و يارانش نازل شده است. «1»
از اين سخن استفاده مى‏شود كه حكمرانى حضرت مهدى (عج) و يارانش در روى زمين، از آن روست كه آنان مصداق كامل مؤمن صالحند و در واقع اين آيه پيروزى نوعى عقيده و رفتار را اعلام مى‏كند.
همو از امام صادق (ع) نقل مى‏كند كه در مورد آيه:«… فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ ايْنما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعاً» بقره /148 در نيكيها و اعمال خير بر يكديگر پيشى گيريد، هر كجا باشيد خداوند همه شما را حاضر مى‏كند.
فرمود:اين آيه در مورد قائم (عج) و يارانش نازل گشته كه بدون وعده قبلى يكباره (پيرامون مهدى (عج)) جمع مى‏شوند. «2»
نيز همو مى‏گويد: از امام صادق (ع) در مورد اين گفته خداوند سؤال نمودم: «هُوَ الَّذى‏ ارْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَ لَوْكَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»صف /9
او كسى است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد تا او را بر همه آيينها چيره گرداند، هر چند مشركان كراهت داشته باشند.
آن حضرت پاسخ داد:سوگند به خدا، هنوز تأويل اين آيه فرود نيامده است. عرض كردم: فدايت شوم، پس كى فرود مى‏آيد؟ فرمود: هنگامى كه قائم (عج) به خواست خداوند قيام كند، وقتى كه او خروج كرد، هيچ كافر و مشركى نخواهد بود مگر اينكه خروج قائم (عج) برايش ناپسند خواهد بود …. «3»
نيز همو مى‏گويد: امام باقر (ع) در مورد اين آيه:«قُلْ أَرَايْتُمْ انْ اصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعينٍ» ملک /30
(پيامبر) بگو: به من خبر دهيد كه اگر آبهاى شما در زمين فرو رود، چه كسى مى‏تواند آب جارى و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟!
فرمود:اين آيه در مورد قائم (عج) نازل شده و منظور اين است كه اگر امامتان غايب بود و شما ندانستيد او كجاست، چه كسى براى شما امام ظاهر و آشكار مى‏آورد كه از اخبار آسمان وزمين و از حلال و حرام خداوند خبر دهد؟ سپس فرمود: سوگند به خدا، هنوز تأويل اين آيه نيامده و بناچار بايد بيايد. «4»
مفاد دو آيه آخرين اين است كه على‏رغم خواست مشركان و تبهكاران، امور جهان همچنان بر وفق اراده آنان پيش نخواهد رفت و روزى فرا مى‏رسد كه آيين محمدى (ص) در پهنه زمين گسترش مى‏يابد و جامعه‏اى كه قرنها تشنه عدالت و حقيقت بوده، با دسترسى به امام معصوم سيراب گشته و بشر در سايه تعليمات وى و عمل به گفتار او، به آرمان انسانيت و اهداف آفرينش خود نايل مى‏گردد.
همچنين امام باقر (ع) در مورد آيه: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ انَّ الْارْضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصَّالِحُونَ» انبیا/105
در زبور بعد از ذكر (تورات) نوشتيم: بندگان شايسته‏ام وارث (حكومت) زمين خواهند شد.
فرمود:آنان ياران مهدى (عج) در آخر زمان هستند. «5»
حضرت على (ع) درباره آيه شريفه:«وَ نُريدُ انْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِى‏الْارْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ ائِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ» قصص /5
ما مى‏خواهيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم.
فرمود:آنان خاندان محمدند (ص) كه بعد از تحمل رنجها و سختيها، خداوند مهدى‏شان را برمى‏انگيزد. او آنان را سربلند و سرافراز مى‏نمايد و دشمنانشان را خوار و ذليل مى‏گرداند. «6»
از مجموع اين دو آيه شريفه استفاده مى‏شود منظور از مستضعفانى كه وارث زمين خواهند شد، بندگان صالح خدا هستند و گرنه هر مستضعفى شايسته وراثت نيست و چه بسا برخى از آنان به آتش قهر الهى در جهنم خواهند سوخت.سبا/31-33
صالح بن عقبه مى‏گويد: امام صادق (ع) در مورد آيه: «امَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ اذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْارْضِ» نمل /62
(آيا معبودهايى كه شريك خدا قرار مى‏دهيد بهترند) يا كسى كه دعاى مضطر را اجابت مى‏كند و گرفتارى را برطرف مى‏سازد و شما را خلفاى زمين قرار مى‏دهد.
فرمود:اين آيه در مورد قائم (عج) نازل شده است. سوگند به خدا، او مضطر است؛ آن هنگام كه در مقام ابراهيم (ع) دو ركعت نماز مى‏گزارد و خدا را مى‏خواند و او اجابتش مى‏كند و گرفتارى‏اش را برطرف كرده، او را خليفه و جانشين خود در زمين قرار مى‏دهد. «7»
آنچه ذكر شد، نمونه‏هاى برگزيده‏اى از روايات در مورد تفسير و تأويل آيات مربوط به حضرت مهدى (عج) است كه بيانگر قطعيت ظهور آن حضرت از ديدگاه قرآن است.
خلاصه آنكه انديشه مهدويت و ظهور، پايه و اساس قرآنى دارد؛ جز اينكه اين مسأله همانند بسيارى از مسائل مهم اسلام بطور صريح در قرآن بيان نشده است و تفسير آيات مربوط به آن، بر عهده پيامبر (ص) و اوصياى آن حضرت نهاده شده است.
ب- روايات اهل بيت (ع) از پيامبر (ص)
امام صادق (ع) از پدران گرامى‏اش از پيامبر (ص) چنين نقل مى‏كند:امامان بعد از من دوازده نفرند؛ اولين آنان على بن ابى‏طالب و آخرينشان قائم (عج) است.
آنان جانشينان و اوصيا و دوستان من و حجتهاى خداوند بر امّتم بعد از من هستند …. «8»
در نقل ديگرى ايشان از پدران بزرگوارش و از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود:قائم (عج) از فرزندان من است، نامش نام من، كنيه‏اش كنيه من و در شمايل (اوصاف و منش) و روش، مانند من است، مردم را بر آيين و شريعتم استوار مى‏گرداند و آنان را به (عمل و رفتار بر طبق) كتاب خدا فرا مى‏خواند، هر كس از او پيروى كند، از من پيروى كرده و هر كس از او سرپيچى نمايد از من نافرمانى كرده است، آن كه در غيبتش او را انكار نمايد، همانا مرا انكار نموده است، هر كه او را تكذيب كند، مرا تكذيب كرده و آن كه او را تصديق نمايد، مرا تصديق نموده است. به خدا شكايت مى‏برم از آنان كه گفتارم را درباره قائم (عج) تكذيب كرده و منكر مى‏شوند …. «9»
امام سجاد از پدران بزرگوارش از پيامبر (ص) اين‏گونه نقل كرده است:امامان بعد از من دوازده نفرند. اى على، تو اولين آنان هستى و آخرينشان قائم است؛ همان كسى كه خداوند شرق و غرب زمين را به دست او فتح مى‏نمايد. «10»
امام باقر از امام حسين عليهماالسلام نقل مى‏كند كه فرمود:من و برادرم (امام حسن) نزد جدم رسول خدا رفتيم، او ما را در آغوش گرفت و بر دامنش نشاند و بوسيد؛ سپس فرمود: پدرم فداى دو امام شايسته و صالح باد. خداوند خواست شما از من و از پدر و مادرتان پيدا شويد و اى حسين، خدا خواسته از تو نُه امام و پيشوا بيافريند كه نهمين آنها قائم (عج) است …. «11»
امام رضا (ع) از رسول خدا (ص) چنين روايت مى‏كند:قيامت بر پا نمى‏شود تا اينكه قائم ما به اذن خدا قيام كند. هر كه از او پيروى كند، نجات مى‏يابد و هر كه فرمانش نبرد، زيان مى‏بيند. اى بندگان خدا، شما را به خدا (براى يارى) به سوى مهدى بشتابيد، گرچه روى برفها راه برويد. «12»
در روايتى ديگر از پيامبر (ص) نقل كرده كه فرمود:سوگند به آن كه مرا بحق برانگيخت تا بشارت دهنده باشم، همانا قائم از فرزندان من است، او طبق پيمانى كه از من دارد، در غيبت فرو مى‏رود تا اينكه بيشتر مردم گويند: خداوند به خاندان محمد (ص) نياز ندارد و گروهى در اصل ولادتش شك نمايند. هر كه زمان غيبتش را درك كرد، بر دينش استوار باشد، مبادا شيطان بر او چيره گشته (نسبت به امامت مهدى) در شكش اندازد و از شريعت و دين من خارجش كند …. «13»
نمونه‏هاى ياد شده هر يك به شكلى بيانگر امامت مهدى (عج) است و نشان مى‏دهد كه پيامبر و اوصياى آن حضرت، اهتمام خاصى در مطرح نمودن حضرت مهدى (عج) داشتند. امامان (ع) علاوه بر سخنانى كه خود درباره امامت آن حضرت بيان كرده‏اند، عنايت خاصّى داشتند كه سخنان پيامبر (ص) را در مورد حضرت مهدى (عج) براى مردم بازگو كنند تا سخنان آن حضرت به فراموشى سپرده نشود و اگر امّت اسلامى بعد از پيامبر (ص) گرفتار تفرقه و انحراف شدند، با انتظار ظهور، بارقه اميد در دلهاى آنان زنده گردد و خود را براى ظهور و قيام حضرت مهدى (عج) آماده كنند.
سخنان اهل بيت (ع) در تفسير آيات و نقل گفتار پيامبر (ص) در مورد امامت حضرت مهدى (عج) دليل روشن و استوارى است كه حجت را بر شخص حق‏جو و بى‏طرف تمام مى‏كند؛ از اين رو بايد مورد پذيرش امت اسلامى قرار گيرد و تشكيك در اين مورد، موجب خروج از صراط مستقيم مى‏گردد. ما در زندگى روزمره خود به گفتار اشخاصى ترتيب اثر داده و اعتماد مى‏كنيم كه شايد تنها راستگو باشند، در حالى كه ممكن است از عدالت لازم نيز برخوردار نباشند؛ حال چگونه ممكن است، گفتار كسانى كه از مقام عصمت برخوردارند و خداوند جهان آفرين در قرآن به طهارت و پاكى آنها تصريح كرده، «14» دليل بر اثبات واقعيت نباشد!! تو خود با سرشت پاك خداوندى و وجدان بيدارت داورى كن!

1- غیبت نعمانی ص160

2- همان

3-بهار الانوار ج51ص60

4- بهار الانوار ج 51 ص 52

5-مجمع البیان طبرسی ج-8-7ص156

6- بهار الانوار ج51ص54

7- همان ص48

8- کمال الدین تمام النعمه صج1-2ص 259

9- منتخب الاثر ص183

10 کمال الدین تمام النعمه ص 282ج 1-2

11-منتخب الاثر ص93

12- بهار الانوار ج51ص65

13- هممان ص68

14- احزاب /33 - مجموعه زمزم

سابقه تاريخى اعتقاد به آن حضرت

 

بررسى سابقه تاريخى عقيده به مهدويت، چنان نتيجه روشنى در اثبات امامت حضرت مهدى (عج) دارد كه اگر از پيامبر (ص) و اهل بيتش هيچ گونه حديث و روايتى هم در مورد حضرت مهدى (عج) به ما نمى‏رسيد، كافى بود كه ما امامت حضرتش را بپذيريم و بدان معتقد گرديم؛ زيرا مى‏بينيم در ميان امتى كه افكار و اعتقاداتش را از پيامبر (ص) و قرآن كريم اقتباس كرده، كمتر موضوعى است كه به اندازه عقيده به مهدى موعود (ع) از قطعيت و سابقه ديرينه برخوردار باشد و از آنجا كه معتقد كردن مردم و جامعه نسبت به موضوعى، تنها با چند مورد بيان و گفتار انجام نمى‏گيرد بلكه بايد در مناسبتهاى مختلف بطور مكرر به مردم گوشزد شود تا به صورت يك عقيده ريشه‏دار در دلها جاى گيرد، روشن مى‏شود كه معمار انديشه مهدويت و ظهور حضرت مهدى (عج)شخص پيامبر اكرم (ص) بوده و ايشان حضرت مهدى (عج) را به عنوان امام و آخرين جانشين خود به مردم معرفى كرده و انتظار فرجش را توصيه كرده است.
اكنون شواهد تاريخى پيدايش عقيده به مهدى (عج) را بررسى مى‏كنيم.
وليد بن محمد موقرى مى‏گويد: با زهرى  بودم كه سر و صدايى به گوشمان رسيد، از پنجره به بيرون نگاه كردم، ديدم مردم اطراف سر بريده زيد بن على بن الحسين (ع) اجتماع كرده‏اند، به زهرى گفتم: سر زيد بن على را آورده‏اند، او با شنيدن اين سخن نشست و گفت:چه صدمه‏ هايى كه بر اثر عجله كردن بر اين خاندان وارد شده است، چرا آنان زود قيام مى‏كنند، روزى خواهد رسيد كه يك قيام موفق و پيروز توسط «مهدى» آنها انجام پذيرد. «1»
البته اعتراض زهرى بر زيد كه عليه ستمگريهاى حاكمان زمان خودش به پا خاسته بود، وارد نيست، ولى مهم اشاره او به قيام حضرت مهدى (عج) است كه بيانگر قطعيت امامت آن حضرت و قيامش در افكار و عقيده مردم آن دوره است.
استفاده از عنوان «مهدى»
از قرن اول هجرى افراد و گروههايى پيدا شدند كه لقب «مهدى» را در كاربرد اعتقادى آن، به عنوان يگانه منجى كه بايد انتظار ظهورش را داشت، در مورد رهبران سياسى خود به كار مى‏بردند و از اين عنوان براى رسيدن به مقاصد سياسى خود سوءاستفاده مى‏كردند. به نمونه‏هاى زير توجه كنيد:
ض فرقه‏اى معروف به كيسانيه معتقد شدند كه بعد از شهادت امام حسين (ع)، امامت به برادرش محمد بن حنفيه منتقل گرديد. آنان او را مهدى موعود مى‏دانستند و مى‏گفتند:او نمرده و در كوه «رَضْوى‏»- بين مكه و مدينه- اقامت دارد و بزودى برمى‏گردد و فرمانرواى زمين مى‏شود. «2»
ض عباسيان و حتى بعضى از علويان براى رسيدن به مقاصد سياسى خود در برابر امويها، در صدد بهره‏بردارى از اعتقاد جامعه نسبت به مهدويت برآمدند؛ آنان در اوج مبارزه با امويان با محمد بن عبدالله محض، معروف به نفس زكيه به عنوان اينكه او «مهدى امّت» است، بيعت كردند.
عمير بن فضل مى‏گويد: روزى منصور عباسى را به حال انتظار جلو منزل نفس زكيه ديدم. محمّد از خانه خارج شد و خواست بر اسبش سوار شود، منصور با احترام تمام او را بر اسب سوار كرد و ايشان رفت. پرسيدم او كيست كه اين همه احترامش كردى؟
منصور گفت: مگر نمى‏شناسى، او محمد بن عبدالله بن حسن، مهدى ما اهل بيت است. مقاتل الطالبین 161-162
عبدالله بن حسن علوى در جمع بنى هاشم سخنرانى كرد و ضمن دعوت آنان به قيام عليه امويها گفت: بياييد با پسرم محمد بيعت كنيم، شما مى‏دانيد كه او «مهدى» است.
عده‏اى از حاضران گفتند: ابوعبدالله جعفر بن محمد (ع) در اين مجلس حضور ندارد، بهتر است او نيز بيايد. بعد از حضور امام صادق (ع) در مجلس، عبدالله بن حسن خطاب به ايشان گفت: شما مى‏دانيد كه بنى‏اميه با ما چگونه رفتار كردند، نظر ما اين است كه با اين جوان (اشاره به پسرش محمد) به عنوان مهدى بيعت كنيم. حضرت پاسخ داد:اين كار را نكنيد، هنوز زمان قيام بحق فرا نرسيده است و اگر منظور تو اين است كه پسرت، مهدى است، بدان كه در اشتباهى و او مهدى نيست …. «2»
ض نيرنگ منصور عباسى در بهره‏بردارى از اعتقاد جامعه به مهدويت و ظهور ادامه يافت تا اينكه نام فرزندش را مهدى گذاشت تا به مردم بگويد فرزند من همان مهديى است كه در انتظارش هستيد.
يكى از غلامان منصور مى‏گويد: روزى منصور مرا خواست و گفت: پاى منبر محمدبن عبدالله بن حسن بنشين ببين چه مى‏گويد: او مى‏گويد: از محمد شنيدم كه مى‏گفت:مردم شما شكى نداريد كه من مهدى هستم. من اين سخن را براى منصور نقل كردم، او گفت: دشمن خدا دروغ مى‏گويد، بلكه مهدى، پسر من است. «3»
ض بعد از شهادت امام صادق (ع) گروهى به نام ناووسيه، واژه «مهدى» را در مورد آن حضرت به كار بردند و معتقد شدند كه او نمرده و ظهور خواهد كرد و او همان «مهدى موعود» است. آنان براى اثبات عقيده خود اين سخن را به دروغ به امام صادق نسبت مى‏دادند كه فرمود: اگر كسى به شما گفت من خودم امام صادق (ع) را غسل دادم و كفن نمودم، سخنش را نپذيريد زيرا كه صاحب شمشير من هستم. «4»
ض فرقه‏اى نيز معتقد شدند امام موسى كاظم (ع) نمرده و نخواهد مرد تا زمانى كه مالك شرق و غرب زمين شود و او همان «مهدى» است كه زمين را از عدل و داد پر خواهد كرد.
اينان گمان داشتند كه امام هفتم (ع) از زندان خارج شده و كسى او را نديده و غايب شده است. «5»
حكايت پرسشها
بخشى از پرسشها در مورد امام قائم از امامان عليهم‏السلام، بيانگر اين مطلب است كه مهدويت و ظهور و قيام حضرت مهدى (عج)، در فرهنگ مردم نفوذ داشته و از حتميت برخوردار بوده است. در اين زمينه به دو روايت اشاره مى‏كنيم:
1- بنا بر نقل امام باقر (ع) خليفه دوم عمر از حضرت على (ع) در مورد نام حضرت مهدى (عج) سؤال كرد.
حضرت فرمود:اسمش را نمى‏گويم، زيرا حبيبم رسول خدا (ص) با من پيمان بسته كه اسمش را نياورم تا خدا او را برانگيزد ….
اين سؤال بيانگر آن است كه خليفه دوم با موضوع مهدويت آشنا بوده و سؤالش براى كسب اطلاعات بيشتر بوده است.
2- أبى حمزه مى‏گويد: نزد امام صادق (ع) رفتم و عرض كردم:
- آيا صاحب اين امر تو هستى؟
- نه.
- آيا فرزند شماست؟
- نه.
- آيا او نوه شماست؟
- نه.
- آيا او فرزند نوه شماست؟
- نه.
- پس صاحب اين امر كيست؟
- آن كه بعد از گذشت زمانى از دسترسى نيافتن مردم به امام ظاهر و آشكار، ظهور مى‏نمايد و زمين را از عدل و داد پر مى‏كند، آن سان كه از ظلم و جور پر شده است؛ همان‏گونه كه رسول خدا (ص) بعد از گذشت زمانى از بعثت پيامبران، برانگيخته شد. «6»
انديشه مهدويت و ظهور در آينه ادبيات و شعر
قطعيت امامت حضرت مهدى (عج) و قيام او در افكار و انديشه جامعه اسلامى از صدر اسلام تاكنون، موجب شده كه اين مسأله وارد جهان ادبيات و شعر شود و شاعران در اين زمينه سروده‏هايى داشته باشند. به عنوان نمونه به دو مورد اشاره مى‏شود:
1- دعبل خزاعى اشعارى درباره مصيبتهاى اهل بيت سرود و آنها را در حضور امام رضا (ع) خواند. او در ضمن اشعارش به امامت حضرت مهدى (عج) و قيام او اشاره كرد:


خُرُوجُ امامٍ لا مَحالَةَ خارِجٌ             يَقُومُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ وَالْبَرَكاتِ‏
يُمَيِّزُ فينا كُلَّ حَقٍّ وَ باطِلٍ             وَ يَجْزى‏ عَلَى النَّعْماءِ وَالنَّقَماتِ‏
اميد بيرون‏آمدن امامى را دارم كه البته خروج خواهد كرد.- و به نام خدا و بركاتش قيام خواهد نمود.
او در ميان ما حق و باطل را از همديگر جدا مى‏نمايد.- و مردم را بر نعمتها و كيفرها پاداش مى‏دهد.
(نيكوكاران را تشويق و مجرمان را كيفر مى‏دهد)


دعبل مى‏گويد: چون اين دو بيت را خواندم، حضرت رضا (ع) بسيار گريست. بعد فرمود: اى خزاعى، روح القدس اين دو بيت را بر زبانت جارى كرد؛ مى‏دانى آن امام قائم كيست؟ عرض كردم: اى مولاى من، نه. فقط شنيده‏ام كه امامى از ميان شما اهل بيت خروج خواهد كرد كه زمين را از آلودگى فساد پاك كرده، از عدالت پر خواهد ساخت.
حضرت فرمود:اى دعبل، او «حجت قائم» فرزند حسن است كه در غيبتش مورد انتظار مردم است …. «7»
2- حافظ، شاعر فارسى زبان در اشعارش به حضرت مهدى (عج) و ظهورش اشاره كرده است:


كجاست صوفى دجّال فعل ملحد شكل             بگو بسوز كه «مهدىّ» دين پناه رسيد «8»


و در مورد ديگر اين چنين سروده است:


مژده اى دل كه مسيحا نفسى مى‏آيد             كه ز انفاس خوشش بوى كسى مى‏آيد
از غم هجر مكن ناله و فرياد كه دوش             زده‏ام فالى و فريادرسى مى‏آيد
ز آتش وادى ايمن نه منم خرّم و بس             موسى اين جا به اميد قبسى مى‏آيد
هيچ كس نيست كه در كوى تواش كارى نيست             هر كس آن جا به طريق هوسى مى‏آيد
كس ندانست كه منزلگه مقصود كجاست             اين قدر هست كه بانگ جرسى مى‏آيد
جرعه‏يى ده كه به ميخانه ارباب كرم             هر حريفى ز پى ملتمسى مى‏آيد
خبر بلبل اين باغ مپرسيد كه من             ناله‏يى مى‏شنوم كز قفسى مى‏آيد «9»


تأمل در نمونه ‏هاى ياد شده، اين نتيجه را اثبات مى‏كند كه‏امامت حضرت مهدى (عج) در كنار توحيد و نبوت و همانند آنها، از سابقه و قطعيت برخوردار بوده و به همان خاطر به صورت يك عقيده عام و فراگير درآمده است، بگونه‏اى كه شيعه و اهل سنت هر دو درباره آن سخن گفته، از آن دفاع نموده‏اند و اين خود گوياى آن است كه امامت حضرت مهدى (عج)، توسط پيامبر اكرم (ص) در متن دين اسلام و در جدول عقايد و معارف اسلامى قرار گرفته است، بلكه به خاطر تأكيدهاى فراوان حضرتش در مقايسه با ديگر مسايل اعتقادى اسلام، بعد از توحيد و نبوت از جايگاه ويژه‏اى برخوردار است.

1- مقاتل الطالبین ابی الفرج اصفهانی ص 97-98

2- کمال الدین تمام النعمه ج1-2 ص 32

3- مقاتل الطالبین ص162

4- کلیات فی العلم الرجال ص 398 - جعفر سبحانی

5- فرق الشیعه ص90

6- اصول کافی ج 1ص341

7- کمال الدین تمام النعه ص 372

8- دیوان حافظ

9- همان- نرم افزار زمزم

 

ویژگیهای حضرت مهدی عج

 

 

نام حضرت مهدى (عج)
نام ايشان به اتفاق شيعه و سنى «م ح م د» است. روايات زيادى بر اين مطلب تصريح دارد كه براى نمونه به دو حديث از طريق- شيعه و سنى- اشاره مى‏كنيم.
1- عبدالله بن عمر مى‏گويد پيامبر (ص) فرمود:در آخر زمان مردى از فرزندان من خروج مى‏كند كه همنام من و هم كنيه من است، زمين را از عدل و داد پر مى‏كند، آن‏گونه كه از ظلم و جور پر شده است و او همان مهدى است. «1»
2- امام سجاد (ع) از پيامبر اكرم (ص) چنين نقل مى‏كند:اگر از دنيا جز يك روز نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانى مى‏كند تا اينكه مردى از عترت من بيايد كه همنام من است، زمين را از عدل و داد پر مى‏كند آن سان كه از ظلم و ستم پر شده است. «2»
ممنوعيت بردن نام آن حضرت‏
اهل بيت پيامبر (ع) از بردن نام حضرت مهدى (عج) در زمان غيبت منع كرده وتوصيه نموده‏اند كه او را با القاب و اسامى ديگرش ياد كنند. اين دستور بطور قطع داراى حكمت و مصالحى است، هر چند ما از آن بى‏اطلاعيم.
ريان بن صلت مى‏گويد: از امام رضا (ع) (در حالى كه از قائم (عج) سؤال مى‏شد) شنيدم كه فرمود: «لا يُرى‏ جِسْمُهُ وَ لا يُسَمَّى اسْمُهُ» «3»
جسمش ديده نمى‏شود و اسمش (همان نام مخصوص) برده نمى‏شود.
داوود بن قاسم مى‏گويد: از امام على‏النقى (ع) شنيدم كه مى‏فرمود:بعد از من جانشين، حسن است، ولى چگونه خواهيد بود با جانشين بعد از جانشين؟ گفتم:خدا مرا فدايت كند چرا؟ فرمود: شما شخص او را نخواهيد ديد و بر شما روا نيست كه او را به اسمش يادآورى كنيد. عرض كردم: پس چگونه او را ياد كنيم؟ فرمود: بگوييد «الْحُجَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (ع)» حجت از آل محمد «4».
كنيه و القاب‏
كنيه آن حضرت «ابوالقاسم» و القاب ايشان، بنابر آنچه در روايات بيان شده، عبارتند از: «مهدى»، «قائم»، «منتظر»، «حجت» «5».
البته القاب و اوصاف زيادى در روايات و دعاها همانند دعاى ندبه براى حضرت مهدى (عج) بيان شده است و آنچه ذكر شد، القاب مشهور بود.
بايد توجه داشت كه كاربرد اين القاب در مورد آن منجى آسمانى به لحاظ ويژگيهايى است كه در ايشان وجود دارد. براى نمونه به روايت زير در مورد لقب «قائم» توجه كنيد.
ابى خديجه مى‏گويد: از امام صادق (ع) در مورد قائم سؤال شده فرمود:«كُلُّنا قائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ واحِدٌ بَعْدَ واحِدٍ حَتّى‏ يَجى‏ءَ صاحِبُ السَّيْفِ فَاذا جاءَ صاحِبُ السَّيْفِ جاءَ بِأَمْرٍ غَيْرِ الَّذى‏ كانَ» «6»
همه ما يكى بعد از ديگرى به امر خدا به‏پا مى‏خيزيم تا اينكه صاحب شمشير بيايد، وقتى كه او آمد، روش ديگرى خواهد داشت.
از آنجا كه ائمه (ع) همه نور واحد هستند، هر كدام واجد تمام صفات كمال بوده‏اند ولى در هر كدام از آنان به اقتضاى شرايط، يك صفت ظهور بيشترى داشته و لقبى مناسب آن در ايشان شهرت بيشترى يافته است. از جمله امام زمان (ع) كه مانند ديگر امامان براى تحقق امر حق و حكومت جهانى اسلام قيام مى‏كند ولى فقط ايشان موفق به محقق ساختن اين اراده خدا مى‏شود و شايد از اين رو لقب «قائم» در مورد آن حضرت كاربرد بيشترى داشته باشد.
پدر و اجداد
روايات زيادى بيانگر آن است كه حضرت مهدى (عج) از اولاد پيامبر (ص) و على (ع) و فاطمه (س) و از تبار امام حسين (ع) و نيز بقيه امامان (ع) است؛ از اين رو سلسله نسب آن حضرت به ترتيب زير است:
«حجة بن الحسن  بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على‏بن‏الحسين بن على بن ابى طالب عليهم‏السلام»
مادر
نام مادر حضرت مهدى (عج) نرجس، دختر يشوعا پسر قيصر پادشاه روم است كه بشر بن سليمان او را به دستور امام هادى (ع) از برده فروشى به نام عمر بن يزيد براى آن حضرت خريد؛ سپس امام او را به فرزندش بخشيد و بدين ترتيب افتخار مادرى حضرت مهدى (عج) را پيدا كرد.نرجس داراى القاب ديگرى از قبيل ريحانه، سوسن و صيقل نيز بود. «7»
سال و محل تولد
بنابر قول مشهور بين محدثان و مورخان، حضرت مهدى (عج) در شب نيمه شعبان سال 255 هجرى قمرى در سامرا به دنيا آمد و پدرش غير از او فرزند ديگرى نداشت. «8» محمد بن على مى‏گويد: از امام حسن عسكرى (ع) شنيدم كه فرمود:
ولىّ خدا و حجت او بر بندگانش و خليفه بعد از من، شب نيمه شعبان سال 255 هجرى قمرى هنگام طلوع فجر، در حالى كه ختنه شده بود، متولد شد و نخستين كسى كه او را با آب كوثر و سلسبيل (از آبهاى بهشت) شستشو داد، رضوان، نگهبان بهشت، با جمعى از فرشتگان مقرب الهى بود …. «9»
خصوصيات حمل و ولادت‏
نرجس دوران باردارى خود را بدون اينكه آثارى از باردارى در وجود او ظاهر شود سپرى كرد؛ از اين رو كسى متوجه حاملگى او نشد، همان‏گونه كه مادر موسى (ع) نيز در دوران حاملگى چنين بود؛ زيرا فرعون شكم زنان حامله را مى‏شكافت و مى‏خواست پيامبرى كه سلطنت او را سرنگون خواهد كرد، متولد نشود. مادر حضرت مهدى (عج) از اين جهت همانند مادر موسى بود «10» تا اينكه دوران باردارى‏اش سپرى شد و آن حضرت به دنيا آمد.
حضرت مهدى (عج) در شرايطى پا به عرصه گيتى گذارد كه خبر ولادت و غيبتش توسط پيامبر (ص) و اهل بيت آن حضرت بارها به مردم داده شده و جامعه اسلامى بويژه شيعيان به او معتقد گشته بودند.
در همان عصرى كه امام هادى و امام حسن عسكرى (ع) از غيبت فرزندشان حضرت مهدى (عج) سخن مى‏گفتند، صاحبان كتب صحاح، بخارى، مسلم، ابوداوود، ترمذى و ابن ماجه مى‏زيستند و روايات نبوى مربوط به حضرت مهدى (عج) را در كتابهاى خود ثبت مى‏كردند. از اين رو، براى خليفه عباسى فرصت بسيار مغتنمى بود تا اگر بتواند به مولود امام حسن (ع) دسترسى پيدا كرده، او را از بين ببرد.
اين شرايط اقتضا مى‏كرد كه ولادت امام مهدى (عج) پوشيده بماند. از اين رو، امام حسن (ع) كودك خود را فقط به شيعيان خاصّش نشان داد تا آنان امام پس از او را بشناسند؛ زيرا هر چند كه او از طرفى بايد براى حفاظت از جان حضرت مهدى (عج) تلاش نمايد و تمام اصول پنهان‏كارى را مراعات كند، اما از طرف ديگر وظيفه دارد كه وجود آخرين حجت الهى را براى مردم و نسلهاى بعد بويژه شيعيانش ثابت كند. بدين جهت كودك خود را به شيعيان مورد اعتمادش نشان مى‏داد تا بدانند مهدى موعود (ع) پا به عرصه گيتى نهاده است و ديگر در انتظار تولدش نباشند و به آنان سفارش مى‏كرد كه اين قضيه را فاش نسازند.
احمد بن حسن مى‏گويد: بعد از تولد خلف صالح (ع)، امام حسن عسكرى (ع) با خط خود نامه‏اى به جدم احمد بن اسحاق نوشته و در آن فرموده بود:
برايمان فرزندى متولد گرديده، اين مطلب نزد تو پوشيده بماند و آن را از مردم كتمان نما كه ما آن را جز براى خويشاوندان نزديك و دوستان خاص خود آشكار نمى‏كنيم. دوست داشتيم اين خبر را به تو دهيم تا خداوند تو را مسرور سازد، چنان كه ما را خوشحال كرده است. «11»
ولادت حضرت مهدى (عج) به حدى مخفى بود كه امام حسن (ع) از بين زنان، تنها به عمه‏اش حكيمه اطلاع داد كه به هنگام وضع حمل نرجس، نزد او باشد و او را يارى كند.
حضرت مهدى (عج) لحظاتى پس از تولد سر بر سجده عبوديت نهاد، و روى بازوى راستش نوشته شده بود:«جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ انَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً» اسرا/80
حق آمد و باطل نابود شد، بيقين باطل نابود شدنى است. «12»
آخرين حجت الهى‏
حضرت مهدى (عج) پس از رحلت پدر بزرگوارش در سن پنج سالگى به امامت برگزيده شد، آن سان كه حضرت عيسى در كودكى به پيامبرى برگزيده شد. ايشان آخرين حجت الهى از سلسله پيامبران و اوصيا در طول تاريخ است كه خداوند او را براى روز موعود ذخيره كرده است و همان‏گونه كه نبوّت به حضرت محمد (ص) ختم شد، وصايت و امامت نيز به حضرت مهدى (عج) ختم مى‏شود. روايات زيادى از طريق شيعه و سنى بيانگر اين است كه پيامبر داراى دوازده جانشين به عدد نقباى بنى‏اسرائيل است كه همه از قريش و از اهل بيت او هستند و آخرين آنان حضرت مهدى (عج) است «13». در اينجا به ذكر يك روايت بسنده مى‏كنيم.
ابن عباس از پيامبر (ص) اين گونه نقل مى‏كند:جانشينان و اوصياى من و حجتهاى خدا بر خلق بعد از من، دوازده نفرند اولين آنان برادرم و آخرينشان فرزندم است. گفته شد: اى رسول خدا! برادرت كيست؟ فرمود: على بن ابى طالب.
گفته شد: فرزندت كيست؟ فرمود: مهدى كه زمين را از عدل و داد پر مى‏كند، بعد از آنكه از ظلم و جور پر شده است …. 141»
ابن ابى الحديد مى‏گويد:همه فرقه‏هاى مسلمانان اتفاق نظر دارند كه دنيا و تكليف جز با مهدى (عج) پايان نمى‏پذيرد. «15»
با توجه به ويژگيهايى كه براى مهدى موعود برشمرديم، پوچى و بطلان ادعاى مدعيان مهدويت در طول تاريخ آشكار خواهد شد و بايد مسلمانان در انتظار ظهور حضرت مهدى (عج) با چنين ويژگيهايى باشند.

1- منتخب الاثر ص 182 به نقل از تذکره الخواص ابن جوزی

2- همان ص159

3- اصول کافی ج 1ص333

4- همان

5-بهارالانوارج51ص30

6- اصول کافی ج1ص536

7- کمال الدین و تمام النعمه ج1-2 ص 432

8- ارشاد شیخ مفید ص346

9-منتخب الاثر ص320

10-تاریخ غیبت صغری سید محمد صدرج1ص262

11-کمال الدین تمام النعمه ج 1-2ص 434

12- منتهی الامال شیخ عباس قمی ج 1-2 باب 14 ص 422

13- منتخب الاثر ص 46-140

14- بهارالانوار ج 51ص 71

15-شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 2ص515 - مجموعه نرم افزار زمزم

حضرت مهدی عج در روایات


حضرت مهدى (عج) در روايات اهل سنت‏
محدثان بزرگ اهل سنت در كتابهاى خود بطور فراوان روايات مربوط به حضرت مهدى (عج) را از پيامبر اكرم (ص) نقل كرده‏اند؛ بعضى از اين روايات در مورد نسب آن حضرت و بعضى در مورد شيوه حكومتدارى و عدالت‏گسترى اوست و بعضى ديگر در مورد علايم و حوادث قبل از ظهور و غير اينها از مسايل مربوط به آن حضرت است. در اينجا به ذكر چند نمونه از آن روايات مى‏پردازيم.
ض ابو سعيد خدرى مى‏گويد: پيامبر (ص) فرمود: «مهدى از من است. او داراى پيشانى باز، روشن و بينى كشيده‏اى است، زمين را پر از عدل و داد مى‏كند آن سان كه از ظلم و ستم پر شده است، هفت سال فرمانروايى مى‏كند. «1»
ض همو نقل مى‏كند كه پيامبر فرمود:شما را به «مهدى» (عج) مژده دهم. او در حال اختلاف مردم و (وقوع) زلزله‏ها، در ميان امّتم برانگيخته مى‏شود، زمين را از عدل و داد پر مى‏كند آن‏گونه كه از ظلم و جور پر شده است.
ساكنان آسمان و زمين از او خشنود مى‏شوند، ثروت را بطور صحيح تقسيم مى‏كند. مردى گفت: منظور چيست؟ حضرت فرمود: (يعنى) بطور مساوى ميان مردم تقسيم مى‏كند …. «2»
ض نيز همو مى‏گويد: ترسيديم بعد از پيامبر (ص) گرفتارى و مشكلاتى داشته باشيم، از اين رو از پيامبر (ص) سؤال كرديم. او فرمود:در ميان امّتم «مهدى» خواهد بود كه خروج مى‏كند و پنج يا هفت يا نه سال (ترديد از راوى است) زندگى مى‏كند … سپس فرمود: مرد نيازمند نزد مهدى مى‏آيد و مى‏گويد: اى مهدى، با عطايت بى‏نيازم كن. پس مهدى آن قدر مال و ثروت در دامنش مى‏ريزد كه بتواند با خودش ببرد.»«3»
ض محمد بن حنفيه از پيامبر (ص) چنين نقل مى‏كند:مهدى از ما اهل بيت است، خداوند كار او را در يك شب اصلاح مى‏كند. «4»
ض عبدالله زبيدى مى‏گويد پيامبر (ص) فرمود:مردمى از مشرق زمين خروج مى‏كنند و زمينه را براى (حكومت) مهدى (عج) آماده مى‏نمايند. «5»
ض ابى سلمه، چوپان شتران پيامبر مى‏گويد: از پيامبر (ص) شنيدم كه فرمود:شبى كه خداوند مرا در آسمانها سير داد، به من فرمود: … اى محمد، من تو و على، فاطمه، حسن، حسين و امامان از فرزندان او را، از نور خود آفريدم … سپس فرمود: به طرف راست عرش توجه كن كه من متوجه آن ناحيه شدم، ناگهان ديدم على، فاطمه، حسن، حسين و فرزندان او تا مهدى را كه در ميان انبوهى از نور ايستاده و نماز مى‏گزارند و مهدى در وسط آنها بود، انگار ستاره درخشانى است. خداوند فرمود: اى محمد، آنان حجتهاى منند و از ميان عترتت، مهدى انتقام گيرنده است. سوگند به عزت و جلالم، او حجت اوليايم و انتقام گيرنده از دشمنانم است. «6»
حضرت مهدى (عج) در روايات شيعه‏
محدثان و راويان شيعى نيز، روايات مربوط به حضرت مهدى (عج) را از اهل بيت پيامبر (ص) نقل كرده‏اند. بخشى از اين روايات مستند به پيامبر اكرم (ص) و بخشى ديگر سخنان خود آن بزرگواران است كه به موجب حديث ثقلين و منزلت و احاديث فراوان ديگر، مرجع رسمى‏امت بعداز پيامبر (ص) هستند. اينك به ذكر چند نمونه‏از آن روايات مى‏پردازيم.
ض جابر از امام باقر (ع) اين گونه نقل مى‏كند:
عمر از اميرالمؤمنين (ع) در مورد مهدى و نام او سؤال كرد. امام (ع) در پاسخ فرمود: امّااسمش را نمى‏گويم، زيرا حبيب و دوستم (محمد (ص)) با من پيمان بسته كه اسمش را نياورم تا وقتى كه خداوند او را برانگيزد و آن (احتمالًا زمان برانگيخته شدنش) از چيزهايى است كه خداوند علم آن را نزد پيامبرش به وديعه سپرده است. «7»
ض ابوبصير از امام صادق (ع) و آن حضرت از پيامبر (ص) نقل كرده كه فرمود:مهدى از فرزندان من است، نامش نام من و كنيه‏اش كنيه من است، از نظر اخلاق و خلقت شبيه‏ترين مردم به من است، براى او غيبت و سرگردانى‏اىخواهد بود تا اينكه مردم در آيين‏شان دچار گمراهى شوند. در آن زمان مهدى مانند ستاره فروزان به مردم رو مى‏نمايد و زمين را از عدل و داد پر مى‏كند آن طور كه از ظلم و ستم پر شده است. «8»
ض اصبغ بن نباته مى‏گويد: روزى نزد امير مؤمنان على (ع) آمدم، ديدم در حال فكركردن است و بر روى زمين خط مى‏كشد. گفتم: اى امير مؤمنان، آيا (تفكر و اندوهت) به خاطر رغبت و اشتياق به زمين است (كه مالك آن شوى و فرمانت نافذ باشد؟) او فرمود:نه، سوگند به خدا، هرگز حتى براى يك لحظه به زمين و دنيا رغبت و ميلى نداشتم؛ ليكن به مولودى مى‏انديشيدم كه بعد از من و يازدهمين از فرزندان من است؛ همان مهدى كه زمين را از عدل و داد پر مى‏كند آن سان كه از ظلم و ستم پر شده است. «9»
ض صفوان از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود:سوگند به خدا، مهدى شما از شما غايب مى‏گردد تا حدى كه فرد نادان مى‏گويد: خداوند احتياجى به آل‏محمد (ص) ندارد. سپس مهدى مانند ستاره فروزان به مردم رو مى‏آورد و زمين را از عدل و داد پر مى‏كند آن گونه كه از ظلم و ستم پر شده است. «10»
ض عبدالعظيم حسنى مى‏گويد: بر آقايم امام جواد (ع) وارد شدم و مى‏خواستم از «قائم» سؤال كنم كه آيا او همان مهدى است يا غير اوست. حضرت قبل از سؤال من، سخن آغاز كرد و فرمود:«اى ابوالقاسم! قائم ما همان مهدى است كه لازم است در غيبت او انتظارش را بكشند و در هنگام ظهورش اطاعتش كنند و او سومين از فرزندان من است.
به كار بردن لقب «قائم» و «مهدى» توسط امام جواد (ع) در مورد امام دوازدهم نشان مى‏دهد كه اين كاربرد، هيچ‏گاه در ميان مردم بويژه شيعيان، موجب ايجاد حيرت نمى‏شد؛ زيرا همه مى‏دانستند كه اين دو واژه به شخص واحدى برمى‏گردد و قائم، همان مهدى است كه بايد رسالت و نقش خود را به عنوان دادگستر جهان در آينده ايفا كند و تعليم حضرت جواد (ع) به عبدالعظيم نيز، همين گونه بود.
در پايان اين بحث براى تأييد و تثبيت بيشتر ادعاى فراگير بودن اعتقاد به ظهور حضرت مهدى (عج) در ميان همه مسلمانان حتّى وهابيان كه با شيعه سر ستيز دارند، به نامه تعدادى از علماى حجاز در پاسخ به سؤال فردى كنيايى در ارتباط با حضرت مهدى (عج) اشاره مى‏كنيم.
او مهدى موعودى است كه خروجش در آخر زمان مورد انتظار است و خروج او از نشانه‏هاى قيامت كبرى است. او از مغرب زمين آشكار مى‏گردد و در حجاز در مكه مشرفه بين ركن و مقام، بين در كعبه و حجرالاسود با او بيعت مى‏شود. او به هنگام گسترش فساد و انتشار كفر و ظلم و ستم ظاهر شده و زمين را از عدل و داد پر مى‏كند. آن‏گونه كه از ظلم و ستم پر شده است. او بر تمام جهان حكومت مى‏كند … او آخرينِ خلفاى راشدين دوازده‏گانه‏اى است كه پيامبر (ص) در كتب صحاح  از آنان خبر داده است و احاديث مهدى از طريق بسيارى از صحابه از پيامبر (ص) نقل شده است … محدثان و حافظان حديث، تصريح كرده‏اند كه احاديث وارد در مورد مهدى بطور قطع، صحيح و متواتر است. بنابراين، اعتقاد به ظهور مهدى واجب و اين جزو عقايد اهل سنت و جماعت محسوب مى‏شود و جز افراد نادان و بى‏خبر يا بدعتگزار، آن را انكار نمى‏كنند.
مدير اداره مجمع فقهى اسلامى- محمد منتصر كنانى
نتيجه اينكه تأمل در روايات نبوى (ص) و اهل بيت او كه بخشى از آنها به عنوان نمونه در اين درس- از منابع شيعه و سنى- ذكر گرديد، اين مدّعا را اثبات مى‏كند كه زمامدارى آينده حكومت واحد جهانى، منحصر در شخصيتى به نام «مهدى» (عج) است و عقيده به ايشان، يك عقيده مشترك اسلامى ميان همه فرقه‏ها و مذاهب اسلامى است.
1- سنن ابی داود ج4ص107

2- سنن احمد حنبل ج 3 ص 37

3- سنن ترمذی ج 3ص343

4- سنن ابن ماجه ج2ص1367

5- همان 1368

6- المهدی الموعود المنتظرابراهیم بن محمد شافعی  ص91-92

7- بهار الانوار ج31ص54

8 بهار الانوار ج 51ص 72

9- الغیبه محمد بن ابراهیم بن جعفر نعمانی ص141-42

10 بهار الانوار ج 51ص145

امامت مهدی از اعتقاد ما ص 25 مجموعه زمزم

آینده جهان از دیدگاه ملل و ادیان

 

ديدگاههاى متفاوتى درباره آينده جهان وجود دارد؛ بعضى از دريچه يأس و نااميدى و با ملاحظه قدرتهاى اتمى كه در اختيار سران ظلم و بيداد قرار دارد، مى‏گويند كه جهان به‏سوى يك جنگ جهانى و فراگير پيش مى‏رود كه در آن، بشريت گور خود را كنده و تمدن كنونى را از بين خواهد برد. در ظاهر، قراين و شواهد، اين ديدگاه را تأييد مى‏كند؛ چرا كه عواطف انسانى بشدت كاهش يافته، فاصله طبقاتى بين غنى و فقير در حال گسترش است، مفاسد اخلاقى و جنايات در ميان جامعه‏ها رو به افزونى است، اختلافات و اصطكاك بين دولتها روز به روز عميقتر مى‏شود و درگيريهاى منطقه‏اى و مرزى ميان كشورها شتاب بيشترى به خود گرفته است.
از طرف ديگر، سازمان ملل كه يك نهاد بين‏المللى است و با هدف برقرارى صلح و امنيت در جهان به وجود آمده، نه تنها بى‏خاصيّت شده، بلكه تحت سلطه قدرتهاى بزرگ جهانى درآمده است و آنان براى رسيدن به اهداف و مقاصد شيطانى خود از اين سازمان استفاده مى‏كنند. مواد اعلاميه حقوق بشر و قطعنامه‏هاى سازمان ملل كه اغلب با اعمال فشار و دسيسه قدرتهاى بزرگ به تصويب مى‏رسد، هميشه اهرم فشارى در دست ابرقدرتهاست تا كشورهاى كوچك و ضعيف را براى پذيرفتن آنچه آنان مى‏خواهند، تحت فشار قرار دهند.
علاوه بر اين دو جهت، حس جاه‏طلبى و روحيه استكبارى و جنون قدرت در ميان سران كشورها، كافى است كه روزى آتش جنگ را روشن كند و تمدن كنونى را به ويرانه‏اى تبديل سازد. راسل مى‏گويد:اشخاصى هستند و از آن جمله انيشتاين كه به زعم آنها بسيار محتمل است كه انسان دوره حيات خود را طى كرده باشد و در ظرف سنين محدودى موفق شود با مهارت شگرف علمى خود، خويشتن را نابود سازد. «1»
نتيجه اينكه براساس شواهد ظاهرى، آينده جهان تاريك و نگران كننده است.
بررسى و ملاحظه مسائل فوق كافى است كه انسان را نسبت به آينده بدبين و مأيوس سازد.
در مقابل، يك انديشه و اعتقاد تا اندازه‏اى عمومى و فراگير در ميان همه جوامع و ملل وجود داشته و دارد، مبنى بر اينكه روزى يك منجى آسمانى ظهور خواهد كرد و صلح و عدالت را براى بشر به ارمغان خواهد آورد و بشر در سايه حكومت وى با صلح و صفا و بدور از ناهنجاريهاى ذكر شده خواهد زيست و مدينه فاضله انسانى در آن‏روز تحقق خواهد يافت. البته در چند و چون اين اعتقاد و آن منجى بزرگ اختلاف است؛ اما مهم اين است كه اصل اين انديشه و اعتقاد، بين همه اقوام و ملل و اديان، مشترك است. ما در اينجا به نقل قسمتى از نظريه‏ها و انديشه‏ها مى‏پردازيم:
در كتب هنديان: در كتاب «ويد» كه در نزد هنديان‏از كتابهاى مقدس است، چنين مى‏خوانيم:
پس از خرابى دنيا پادشاهى در آخرالزمان پيدا مى‏شود كه پيشواى خلق باشد و نام او منصور باشد و تمام عالم را بگيرد و به دين خود درآورد و همه كس را از مؤمن و كافر بشناسد و هر چه از خدا خواهد برآيد. «2»
در كتاب «باسك» كه آن هم از كتابهاى مقدس هنديان به شمار مى‏رود، آمده است:
دور دنيا تمام شود به پادشاه عادلى در آخرالزمان كه پيشواى ملائكه و پريان و آدميان باشد و حق و راستى با او باشد و آنچه در دريا و زمينها و كوهها پنهان باشد، همه را به دست آورد و از آسمانها و زمين آنچه باشد خبر دهد و از او بزرگتر كسى به دنيا نيايد.
در كتاب «وشن جوك»، يكى ديگر از كتابهاى هنديان آمده است:
در اواخر، دنيا به كسى بگردد كه خدا را دوست دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او فرخنده و خجسته باشد و خلق را زنده كند. «3»
در آيين زرتشت: در آيين زرتشت نيز بشارت و وعده‏هاى صريحى در اين زمينه آمده است كه قسمتى از آنها را از كتاب «زند» نقل مى‏كنيم.
اى سپيتامان زرتشت، چون زمان سر رود، اين دشمنان مانند بن درختى كه يك شب سرد زمستانى كه برسد و به يك شب برگ بيفكند، تباه شوند.
هنگام گرگان به سر رسد و هنگام ميشان اندر آيد.
در جاماسب‏نامه كه شامل يك سلسله پرسشهايى است كه گشتاسب‏شاه از جاماسب مى‏كند و او پيشگوييهاى زرتشت را براى گشتاسب‏شاه نقل مى‏كند، اين چنين آمده است:
و هنگام گرگ بشود (سرآيد) و هنگام ميش اندر آيد و هوشيدر (نجات دهنده) زرتشتيان به نمودارى دين پديد آيد و انائيه (زيان) و دروشك (دروغ) سرآيد و رامش و شادى و خرمى باشد
در عهد عتيق و جديد: در عهد عتيق و جديد نيز پيشگوييهاى خوش‏بينانه‏اى درباره آينده جهان و ظهور يك منجى آسمانى به عمل آمده است كه مواردى از آنها نقل مى‏شود.
به سبب شريران، خويشتن را مشوش مساز و بر فتنه‏انگيزان حسد مبر؛ زيرا كه مثل علف بزودى بريده مى‏شوند و مثل علف سبز پژمرده خواهند شد … و اما منتظران خداوند وارث زمين خواهند شد، هان بعد از اندك زمانى شرير نخواهد بود، در مكانش تأمّل خواهى كرد ونخواهد بود و اما حليمان وارث زمين خواهند شد … صالحان وارث زمين خواهند بود و در آن تا به ابد سكونت خواهند نمود … و نجات صالحان از خداوند است و در وقت تنگى، او قلعه ايشان خواهد بود و خداوند ايشان را اعانت كرده نجات خواهد داد، ايشان را از شريران خلاص كرده، خواهد رهانيد زيرا بر او توكل دارند. «4»
اگر چه تأخير نمايد، برايش منتظر باش زيرا كه البته خواهد آمد و درنگ نخواهد نمود … بلكه جميع امتها را نزد خود جمع مى‏كند و تمامى قومها را براى خويشتن فراهم مى‏آورد. «5»
زيرا همچنان كه برق از مشرق ساطع شده تا به مغرب ظاهر مى‏شود، ظهور پسر انسان نيز چنين خواهد شد … و پسر انسان را ببينند كه برابرهاى آسمان، باقوت و جلال عظيم مى‏آيد و فرشتگان خود را با صور بلند آواز فرستاده، برگزيدگان او را از بادهاى اربعه از كران تا به كران فلك فراهم خواهند آورد … امّا از آن روز و ساعت هيچ‏كس اطلاع ندارد حتى ملائكه آسمان جز پدر من و بس … لكن اين را بدانيد كه اگر صاحب خانه مى‏دانست در چه پاسى از شب دزد مى‏آيد، بيدار مى‏ماند و نمى‏گذاشت كه به خانه‏اش نقب زند لهذا شما نيز حاضر باشيد زيرا در ساعتى كه گمان نبريد پسر انسان مى‏آيد. «6»
كمرهاى خود را بسته چراغهاى خود را افروخته بداريد و شما مانند كسانى باشيد كه انتظار آقاى خود را مى‏كشد كه چه وقت از عروسى مراجعت كند تا هر وقت آيد و در را بكوبد، بى‏درنگ براى او باز كنند … لكن اگر آن غلام در خاطر خود گويد آمدن آقايم به طول انجاميد و به زدن غلامان و كنيزان و به خوردن و نوشيدن و مى‏گسارى شروع كند، هر آينه مولاى آن غلام آيد در روزى كه منتظر او نباشد و در ساعتى كه او نداند. «7»
در آفتاب و ماه و ستارگان علامات خواهد بود و بر زمين تنگى و حيرت از براى امتها روى خواهد نمود به سبب شوريدن دريا و امواجش و دلهاى مردم ضعف خواهد كرد از خوف و انتظار آن وقايعى كه بر ربع مسكون ظاهر مى‏شود زيرا قوّات آسمان متزلزل خواهد شد و آن‏گاه پسر انسان را خواهند ديد كه برابرى سوار شده با قوت و جلال عظيم مى‏آيد و چون ابتداى اين چيزها بشود، راست شده سرهاى خود را بلند كنيد از آن جهت كه خلاصى شما نزديك است. «8»
همان‏گونه كه ملاحظه كرديد، در كتابهاى هنديان، زرتشت و عهدين، حكومت جهانى صالحان پيش‏بينى شده است و مى‏دانيم كه تا كنون چنين چيزى اتفاق نيفتاده و حكومت پيامبر اكرم (ص) نيز بر بخشى محدود از كره زمين تحقق پيدا كرد. بنابراين با توجه به پيشگويى اين كتابها بايد جهان در انتظار چنين روز فرخنده‏اى بنشيند.
ناگفته نماند، از آنجا كه بطور قطع دست تحريف در كتابهاى ذكر شده راه يافته است، نمى‏خواهيم از آنها براى اثبات مدعاى خود به عنوان دليل استفاده كنيم، بلكه هدف ما، در درجه اول آشنايى با ديدگاه ملل و اديان در مورد آينده جهان و بشريت و در مرحله دوم تأييد بر مطلب است و اينكه اگر شيعه با توجه به وعده‏ها و پيشگويى قرآن، در انتظار تحقق يك حكومت جهانى الهى به سر مى‏برد و معتقد است كه آينده جهان از آنِ صالحان و پرهيزكاران است و بينشهاى مادى و بدبينانه نسبت به آينده تاريخ را محكوم مى‏كند، در اين انديشه و اعتقاد تنها نيست و پيرو هيچ دين و مذهبى نمى‏تواند او را در اين انديشه تخطئه كند؛ بلكه از آنجا كه قرآن تنها كتاب آسمانى است كه مصون از هر تغيير و تحريفى است و اعتبارش صد در صد و قطعى است، ديگر كتابهاى آسمانى تحريف شده كه بنحوى مسأله ظهور و برقرارى عدالت در آينده تاريخ را مطرح كرده‏اند، در طرح اصلِ مسأله، دليلى بر اعتبار پيدا مى‏كنند.
اكنون به بررسى ديدگاه قرآن در مورد آينده جهان مى‏پردازيم.
ب- آينده جهان از ديدگاه قرآن‏
قرآن كريم در موارد مختلفى با تعبيرهاى متفاوت به اين مسأله پرداخته و با قاطعيت و
تأكيد اعلام كرده كه جهان آينده، جهان صالحان و پرهيزكاران خواهد بود و اراده خداوند بر پيروزى يكتاپرستان و بندگان شايسته اوست. به آيه «1» شريفه زير توجه كنيد:
«وَعَدَاللَّهُ الَّذينَ امَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى‏الْارْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لُيمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذىِ ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنى‏ لا يُشْرِكُونَ بى‏ شَيْئاً …» نور /55
خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده‏اند، وعده مى‏دهد كه آنها را بطور قطع خليفه روى زمين خواهد كرد همان‏گونه كه به پيشينيان خلافت روى زمين بخشيد و دين و آيينى را كه براى آنها پسنديده پا بر جا و ريشه‏دار خواهد ساخت و ترس آنها را به امنيت و آرامش تبديل خواهد كرد، بگونه‏اى كه تنها مرا بپرستند و چيزى را براى من شريك نگيرند.
در هر وعده سه ركن وجود دارد: وعده دهنده كه در اينجا خداوند است، وعده گيرنده كه مؤمنان صالحند و سوم موارد وعده كه در آيه فوق عبارتند از:
1- استخلاف و حكومت روى زمين به نمايندگى از خداوند.
2- تمكين دين كه نفوذ معنوى و حكومت قوانين الهى بر تمام پهنه زندگى است.
3- تبديل خوف به امنيت و برطرف شدن تمام عوامل ترس و ناامنى و جايگزين شدن امنيت كامل و آرامش در همه زمين، آرامش و امنيت ريشه‏دار و دايمى نه ظاهرى و نسبى كه در جهان امروز شاهد آن هستيم چرا كه امنيت حاكم بر جهان امروز بر اثر تعادل قواى نظامى و سلاحهاى ويرانگر ميان قدرتهاى دنياست و هر روزى كه اين تعادل بر هم بخورد، پايه‏هاى اين امنيت كاذب و نسبى نيز فرو خواهد ريخت و در واقع مى‏توان گفت كه بر جهان تعادل وحشت حاكم است نه امنيت.
همچنين در آخر آيه، هدف نهايى از تحقق حكومت واحد الهى بر پهنه گيتى، چنين ذكر شده كه مردم تنها خدا را بپرستند و چيزى را شريك او قرار ندهند. و اين هدف، راه حكومت الهى را از راه حكومتهاى غير الهى جدا مى‏كند، چرا كه هدف نهايى در آنها، برخوردارى همه از رفاه برتر و بهره‏مندى بيشتر از لذايذ مادى است.
بايد توجه داشت كه وعده قرآن نسبت به تحقق حكومت صالحان در پهنه زمين، نوعى پيشگويى نسبت به فراهم شدن زمينه پذيرش دين حق در سطح وسيعى نيز هست.
و از نظر روايات اسلامى نيز افراد و گروههاى ممتازى با عنايتهاى خداوندى، موانع تشكيل حكومت واحد جهانى را از سر راه برداشته، زمينه را براى تحقق آن فراهم مى‏كنند. «9»
نتيجه اينكه از ديدگاه قرآن با وجود همه عوامل يأس‏آور ظاهرى، بايد نسبت به آينده خوشبين بود و در انتظار تحقق وعده الهى در مورد حكومت صالحان بر تمام گيتى نشست و عنصر بدبينى و يأس نسبت به آينده جهان را از خود طرد كرد.

1- قیام و انقلاب مهدی عج -شهید مطهری ص58 انتشارات حکمت

2- ادیان و مهدویت - محمد بهشتی ص16 چاپ اول

3- ادیان و مهدویت ص18

4 عهد عتیق مزامیرداود ص 37

5- همان حیقوق نبی باب 3

6- عهد جدید انجیل متی باب 24

7- همان انجیل لوقا باب12

8- همان باب 21

9- قیام و  انقلاب مهدی ص- نرم افزار زمزم67

مهدویت در جدول عقاید اسلامی قرار دارد

انديشه مهدويت و ظهور، يكى از اصيل‏ترين انديشه‏هاى اسلامى است و بنيانگذار آن پيامبر اكرم (ص) است. آن حضرت، خود عقيده به ظهور حضرت مهدى (عج) را در جدول عقايد اسلامى قرار داد، به همين جهت، اين موضوع بطور يكسان در منابع شيعه و سنى منعكس گرديده، اهل بيت پيامبر (ع) نيز اين انديشه و اعتقاد را در جامعه اسلامى تبليغ كرده‏اند. مى‏توان ادعا كرد كه هيچ مسأله اسلامى همانند عقيده مهدويت و ظهور، از قطعيت و سابقه تاريخى برخوردار نيست.
حضرت مهدى (عج) به عنوان دوازدهمين جانشين پيامبر (ص) در روايات شيعه و سنى مطرح و معرفى شده است. اين معرفى چنان دقيق و مشخص است كه قابل انطباق بر فرد ديگرى جز شخص آن حضرت نيست كه از فرزندان فاطمه (س) و امام حسين (ع) و نام پدرش امام حسن عسكرى (ع) مى‏باشد.
او آخرين حجت الهى از سلسله انبيا و اوصياست كه با ظهورش جهان را پر از عدل و داد مى‏كند. او هم‏اكنون به عنوان يك امام زنده، ولى غايب، در روى زمين زندگى مى‏كند و در زمان پدرش و بعد از او در غيبت صغرى و كبرى مشاهده شده است.

انتظار فرج

ظهور حتمى مهدى (عج)
يَلى‏رجُلٌ مِن أهلِ‏بيتى يُواطِىُ اسمُه اسمِى، لَو لَم يَبْقَ مِن الدُّنيا الّا يَومٌ لَطوَّلَ اللَّهُ ذلكَ اليومَ حتّى يَلىَ. (1/ 338؛ كنزالعمال: 3866)
مردى از خاندان من حكومت خواهد كرد كه نامش با نام من يكى است. اگر از دنيا جز يك روز نمانده باشد خداوند آن روز را دراز گرداند تا او حكومت را به دست گيرد.
كميابى دينداران در زمان غيبت‏
والّذى بَعثَنى بالحقِّ بشيراً، انّ الثّابِتِينَ على القَولِ بهِ فى زمانِ غَيبتِه لَأعزُّ مِنَ الكِبريتِ الأحْمَرِ.
(1/ 340؛ كمال الدين: 1/ 288)                  
سوگند به آن كه بحقّ مرا بشارت دهنده فرستاد، آنان كه در زمان غيبتش بر عقيده خود نسبت به امامت او پايدارى مى‏ورزند، كمياب‏تر از گوگرد سرخ‏اند.
فضيلت انتظار
أفضلُ أعمالِ امّتى انتظارُ الفَرَجِ مِن اللَّهِ عزّوجل. (1/ 344؛ بحار: 52/ 122)
برترين كارهاى امّت من، انتظار فرج و گشايش خداوند است.

برداشت غلط از انتظار فرج

 

برداشت غلط از «انتظار فرج» يكى از عوامل سستى و ركود در انجام وظيفه امر به معروف و نهى از منكر تلقى مى شود. رهبر فقيد انقلاب اسلامى، حضرت امام خمينى قدس سره در بيانات خود برداشتهاى ناروا از «انتظارفرج» را اينگونه توضيح داده اند:
الف- بعضى‏ها انتظار فرج را به اين مى دانند كه در مسجد، حسينيه و منزل بنشينندو دعا كنند و فرج امام زمان «سلام الله عليه» را از خدا بخواهند. اينها مردم صالحى هستند، بلكه بعضى از آنها را كه من سابقاً مى شناختم بسيار مرد صالحى بود يك اسبى هم خريده بود، يك شمشيرى هم داشت و منتظر حضرت صاحب «سلام الله عليه» بود، اينها به تكاليف شرعى خودشان هم عمل مى كردند و نهى از منكر هم مى كردند و امربه معروف هم مى كردند، لكن غير از اين كارى ازشان نمى آمدو فكر اين مهم كه يك كارى بكنند نبودند.
ب- يك دسته‏اى مى گفتند كه عالم بايد پر معصيت بشود تا حضرت بيايد، ما بايد نهى از منكر نكنيم، امر به معروف هم نكنيم تا مردم هركارى مى خواهند بكنند، گناه زياد بشود تا فرج نزديك بشود.
ج- يك دسته اى مى گفتند بايد دامن زد به گناهها، دعوت كرد مردم را به گناهها تا دنيا پر از ظلم و جور بشود و حضرت «سلام الله عليه» تشريف بياورند، در بين اين دسته منحرف‏هايى هم بودند كه براى مقاصدى به اين دامن مى زدند، اشخاص ساده لوح هم بودند.»  صحیفه نور ج 20 ص 196
آيا با چنين توهماتى مى‏توان از يك اصل ضرورى دين يعنى «امر به معروف و نهى از منكر» دست برداشت؟ آيا كسى از دانشمندان اسلامى و فقهاى شيعه، تكليف امر به معروف و نهى از منكر را در عصر غيبت حضرت ولى عصر (عج) ساقط دانسته است؟ و اگر به فرض، روايتى هم در اين باره داشته باشيم مى تواند قابل اعتماد باشد؟ به تعبير حضرت امام رضوان الله عليه:
«ما اگر فرض مى‏كرديم دويست تا روايت هم در اين باب داشتند، همه رابه ديوار مى‏زديم براى اينكه خلاف آيات قرآن است، اگر روايتى بيايد وبگويد كه نهى‏ازمنكر نبايدكرد، اين را بايد به ديوار زد، اينگونه روايت قابل عمل نيست.» صحیفه نور ج20ص 198
در آثار متفكر بزرگ استاد شهيد مرتضى مطهرى نيز به «رابطه انتظار فرج و امر به معروف» توجه شده است:
انتظار فرج دوگونه است: انتظارى كه سازنده است، تحرك بخش است، تعهدآور است وانتظارى كه ويرانگر است، بازدارنده است، فلج كننده است ونوعى «اباحيگرى» محسوب مى‏شود.
انتظار ويرانگر اين است كه قيام مهدى موعود ماهيت انفجارى دارد، فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعيضها و اختناقها و حق كشيها ناشى مى‏شود، بنابراين هر اصلاحى محكوم است، زيرا تا در صحنه اجتماع نقطه روشنى هست، دست غيب ظاهر نمى‏شود، و بر عكس، هر گناه و هر فساد و هر ظلم و هر حق كشى به حكم اينكه مقدمه اصلاح كلى است و انفجار را قريب الوقوع مى‏كند، رواست، پس كمك به تسريع در ظهور و بهترين شكل انتظار، ترويج و اشاعه فساد است. اين گروه طبعاً به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهيان از منكر با نوعى بغض و عداوت مى‏نگرند، زيرا آنان را از تأخير اندازان ظهور و قيام مهدى موعود (عج) مى‏شمارند.
ولى آيات قرآن كريم در جهت عكس برداشت بالاست. از اين آيات استفاده مى‏شودكه ظهور مهدى موعود (عج) حلقه‏اى است از حلقه‏هاى مبارزه اهل حق و اهل باطل كه به پيروزى اهل حق منتهى مى‏شود، سهيم بودن يك فرد در اين سعادت بسته به اين است كه آن فرد در عمل جزو گروه و اهل حق باشد.
وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ امَنوُا مِنْكُمْ وَ عَمِلُو الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْارْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لُيمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِى ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ امْناً يَعْبُدُونَنى لا يُشْرِكُونَ بى شَيْئاً نور/55
خداوند به مؤمنان و شايسته‏كاران وعده داده است كه آنان را جانشينان زمين قرار دهد، دينى كه براى آنها پسنديده است را مستقر سازد، دوران خوف آنان را تبديل به دوران امنيت كند (دشمنان آنان را نابود سازد). بدون ترس و واهمه خداى خويش را بپرستند و اطاعت غير خدا را گردن ننهند، و چيزى در عبادت يا طاعت، شريك حق نسازند.

قیام و انقلاب مهدی عج ص 61 -68 تلخیص - نرم افزار جامع زمزم

رستگاری در گرو امر به معروف و نهی از منکر است

رستگارى در گرو امر به معروف و نهى از منكر است‏ وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ امَّةٌ يَدْعُونَ الَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُروُنَ بِالْمَعْروُفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحوُنَ «1» بايد از شما گروهى باشند كه دعوت به نيكى و امر به خوبى و نهى از بدى كنند و آنان همان رستگارانند. با دقت در اين آيه و آيه شريفه‏اى كه «حزب اللّه» را رستگار معرفى نموده است: (الَا انَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) «2» به اين نتيجه مى‏رسيم كه «امر به معروف و نهى از منكر» از ويژگيهاى بر جسته «حزب الله» است و آنان كه به انجام اين وظيفه اقدام مى‏كنند، از اعضاى «حزب الله» شمرده مى‏شوند و هيچ كس بدون قيام به امر به معروف و نهى از منكر نمى‏تواند خود را در زمره «حزب الله» بداند.

اما اينكه امر به معروف و نهى از منكر چگونه مى‏تواند در فلاح و رستگارى يك جامعه اثر داشته باشد، نيازمند توضيح است: «از تجربيات قطعى بشر اين است كه اندوخته‏هاى فكرى انسان» با گذشت زمان به‏ دست فراموشى سپرده مى‏شود مگر آنكه پيوسته ياد آورى شود و در مرحله عمل تكرار گردد، و از همين جاست كه پيوند «علم و عمل» مشخص مى‏شود علم، انسان را به عمل راهنمايى مى‏كند و عمل شايسته، بر آگاهى و بينش انسان مى‏افزايد. از اين رو، در يك جامعه سالم، همه بايد براى پاسدارى از فرهنگ و معرفت خويش بكوشند، ونگهبانى از حريم مكتب به آن است كه متخلفين از راه نيكى را، از سقوط به ورطه هلاكت باز دارند و با «امر به معروف و نهى ازمنكر» زمينه ساز «رفتار شايسته» و در نتيجه «تقويت كننده افكار صحيح» باشند. پس بى اعتنايى به اين وظيفه، پايه رفتار را سست و انديشه‏هاى والا را در معرض فراموشى قرار مى‏دهد.»«3»

1 -آل عمران /104

2 - مجادله /22

3- المیزان ج 3 ص 372

ولایت در قرآن

«جاودانگى» آيين آسمانى اسلام و «ختم نبوت» پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دو ركن اعتقادى هر مسلمان و دو اصل اساسى و تفكيك‏ناپذير از يكديگرند.
انديشه «ختم نبوت» نشانه توقف بشريت در سير كمالجويى و رشد و تعالى علمى و معنوى و نازا شدن مادر روزگار نيست بلكه بيانگر آن است‏كه آيين جاودانه جديد پاسخگوى تمامى نيازمنديهاى فردى و اجتماعى، مادى و معنوى، دنيايى و آخرتى بشر در همه دورانها است. اين نياز در عصر رسالت با وجود «قرآن كريم» و قائد عظيم‏الشأن اسلام، حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و پس از رحلت ايشان با «ثقلين» يعنى «قرآن و عترت» تأمين مى‏شود.
رسول‏گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در حديث «ثقلين» ما را به پيروى‏از قرآن و اهل‏بيت فراخوانده و فرموده است:
من دو چيز گرانبها و ارزشمند در ميان شما به يادگار مى‏گذارم، قرآن و عترتم كه اگر به اين دو تمسك جوييد هرگز گمراه نمى‏شويد و اين دو هيچوقت از هم جدا نخواهند شد تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.
از اين روايت به‏خوبى استفاده مى‏شود كه قرآن و ولايت توأمان هدايتگر انسانها و اداره‏كننده امور جامعه هستند. و اگر تنها به يكى از آن دو تمسك شود گمراهى را در پى خواهد داشت. همچنين نقش و جايگاه امامت و رهبرى در اسلام- به‏عنوان يكى‏از اصول اساسى اعتقادى- مشخّص مى‏گردد.
البته بسيار روشن است كه انديشمندان و فرزانگان هرگز در اصل نياز جامعه به حكومت و رهبرى و اهميت آن ترديد نمى‏كنند؛ هر چند در نحوه حاكميت ممكن است اختلاف داشته باشند. زيرا جامعه بدون والى و سرپرستى كه كارها را هماهنگ كند و قوانين فردى و اجتماعى را تنظيم و اجرا نمايد، قوام‏و دوام نخواهد يافت. على عليه السلام هنگامى‏كه با شعار خوارج: «لا حُكْمَ الَّا لِلَّهِ» براى نفى حكومت در جامعه مواجه شد، فرمود: «كَلِمَةُ حَقٍّ يُرادُ بِهَا الْباطِلُ»  يعنى اگر منظور اين است كه حكومت در اصل از آن خداست در اين ترديدى نيست، ولى اگر منظور اين است كه كسى نمى‏تواند حاكم باشد سخن باطلى است؛ زيرا جامعه بدون حكومت يعنى جامعه هرج و مرج: «انَّهُ لابُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَميرٍ بَرٍّ أَوْ فاجِرٍ»مردم به ناچار بايد امير و حاكمى داشته باشند. خواه آن امير عادل و نيكوكار باشد و يا فاجر و بدكار.
از اين رو اسلام جامعه بشرى را هرگز از وجود مصلحى الهى بى‏نياز ندانسته و وجود يك رهبر معصوم را براى هميشه تاريخ ضرورى مى‏داند، خواه آشكار و در دسترس باشد و خواه غائب و از نظرها پنهان. از نظر اسلام جامعه بشرى در هيچ زمانى نبايد از لحاظ سياسى رها گردد؛ زيرا منجر به تعطيلى بسيارى از قوانين اجتماعى و حتى فردى اسلام مى‏شود. آنان‏كه شعار جدايى دين از سياست و عدم لزوم تشكيل حكومت را سر مى‏دهند بايد بدانند كه در صورت تحقق تز آنان نه‏تنها دين زبونانه از صحنه سياست خارج مى‏گردد، بلكه سياست‏هاى غير دينى به تدريج بر تمام زواياى زندگى دينى مردم مسلّط خواهد گشت. زيرا در چنان جامعه‏اى هر چند ممكن است عده‏اى به كارهاى عبادى و اخلاقى اكتفا كنند، ولى سياست آن جامعه آنان را رها نمى‏كند و در تمام شؤون ايشان حتى در طرز تفكرشان مرموزانه رخنه خواهدكرد و دين را به خدمت خود خواهد گرفت.
 كنگره «قرآن و ولايت»مهرماه  1376                        

خواندنیهایی درباره گوگل

نقش اینترنت و استفاده از فضای مجازی به عنوان یک رسانه جدید و اهمیت آن به عنوان سریع ترین پل ارتباطی و قدرتی اطلاعات جهان بر کسی پوشیده نیست. امروزه این رسانه آن گونه در زندگی روزمره ما جا گرفته که جزئی از زندگی نسل کنونی شده است. با توجه به جذابیت کم نظیر آن و نفوذ گسترده ای که در جوامع مختلف پیدا کرده است و همچنین هزینه های اندک آن شاید هیچ وسیله ای از وسایل ارتباط جمعی در حال حاضر قدرت رقابت با آن را نداشته باشد. اینترنت وضعیتی را پدید آورده است که فرد به تنهایی و با صرف هزینه های بسیار اندک، می تواند در گستره ای وسیع از آن استفاده کند. تاثیرگذاری بی بدیل این رسانه در مقایسه با سایر  رسانه ها، موجب شده است در سال های اخیر به عنوان مهم ترین ابزار جنگ نرم علیه ملت ها به کار گرفته شود. این ابزارها که روز به روز بر تنوع و پیچیدگی آن ها افزوده می شود. این اقتدار و فرصت را به غربیان به عنوان مبتکران و طراحان آن ها داده است که بتوانند افکار عموم یمردم در سراسر دنیا را تحت تاثیر خود قرار دهند. آنان از طریق تولید نرم افزارها و سخت افزارهای خاصی که فناوری های بالای آن ها در اختیار دارند به راحتی می توانند در نهان خانه افکار  ارتباطات اجتماعی و دیدگاههای سیاسی تک تک افراد، نفوذ کنند. به فرموده مقام معظم رهبری، امروزه تاثیر رسانه ها من جمله شبکه های عظیم اطلاع رسانی اینترنتی از سلاح و موشک و از بمب اتم بیشتر است.
استفاده های فرهنگی و اخلاقی و همچنین بهره برداری های سیاسی از اینترنت موجب شده است که فرهنگ های مختلف، همگی به گونه ای از نفوذ شبکه های اینترنتی احساس خطر نمایند و در اندیشه     چاره ای برای در امان ماندن از نقش تخریبی این رسانه باشند. کشور ما در حال حاضر هم از نظر تعداد کاربر مشترک وهم از نظر میزان و ساعات استفاده از اینترنت، در صدر کشورهای خاورمیانه قرار دارد. با توجه به نفوذ روز افزون پدیده اینترنت در میان مردم، که در حال حاضر بیش از نیمی از جمعیت کشور ، به صورت روزانه از کاربران اینترنت به شمار می روند، اینترنت می تواند هم فرصت خوبی برای جمهوری اسلامی باشد و هم تهدیدی جدی به حساب آید.
«گوگل » هم علاوه بر آن که یکی از قوی ترین موتورهای جستجوگر اطلاعات است، یکی از همان سایت های جاسوسی است که هدف جنگ نرم را به دنبال دارد و احساس خطر و نارضایتی و تهدید عده ای از کاربران را به همراه داشته است.
اما متاسفانه اکثر کاربران این سایت، متوجه این مطلب نیستند. امید است که نقد و بررسی این سایت، پرده ازگوشه ای از فعالیت های مخفیانه آن سایت بردارد.
نقد و بررسی گوگل :
گوگل شرکتی آمریکایی است که از طریق تبلیغاتی که به همراه خدمات متنوع خود ارائه می کند و یا فروش همان خدمات، بدون فرستادن تبلیغات، کسب درآمد می کند. این خدمات شامل مواردی چون جستجوی اینترنتی، ایمیل، نقشه بر خط، نرم افزارهای اداری ، شبکه های اجتماعی و اشتراک فایل های ویدیویی می شود دو دانشجوی دکترای دانشگاه استنفورد، یعنی لری پیج و سرگئی برین، گوگل را در 4 سپتامبر در سال 1998 در کالیفرنیا تاسیس کردند. این شرکت خصوصی در ماه ژوئن 1999/ تیر 1379 رسماً با سرمایه تاسیس 25 میلیون دلار معرفی شد این شرکت همچنین سرویس جستجوی پیشرفته را برای فراهم سازی اطلاعات محتوایی نیز ارائه می دهد.
تحریم کشورها:
گوگل کشورهایی از قبیل ایران را تحریم کرده و برخی از محصولات خود را غیر قابل دسترس کرده است. از خدماتی که در ایران تحریم شده اند می توان به گوگل دسک تاپ ( Google desktop) و گوگل آذر( Google earth) اشاره کرد. همچنین از دیگر تحریم های گوگل می توان به مسئله های اخیر درگیری گوگل با کشور چین اشاره نمود که سرویس های گوگل برای این کشور قابل دسترسی نبود و اخیراً این مشکل برطرف شده است. به گفته برخی کارشناسان این گونه اقدامات گوگل که به نحوی تکنولوژی را با سیاست همراه می کند می تواند از محبوبیت گوگل بکاهد و موجب نارضایتی کاربران شود. تحریم هایی که برخی کشورها در فضای سیاست جهانی امروز اعمال می کنند. در صورت تسریع گسترده در اینترنت، شاهراه جهانی و نیمه آزاد اطلاع رسانی در جهان امروزی را آسیب پذیر می کند.
جنجال های جهانی گوگلی:

صفحات: 1· 2

اسطوره های تاریخ

حضرت زينب ، دختر علي بن ابيطالب عليه السلام و فاطمه عليها السلام است . او زندگي شيرينش را در كنار پدر و مادر و جد بزرگوارش ( نبي گرامي اسلام صلي الله عليه و آله ) و برادرانش ( امام حسن و امام حسين عليهما السلام )آغاز كرد .
زندگي پررنج و مشقت زينب عليها السلام پس از پنج سالگي - مقارن با رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله – آغاز شد و در فاصله اي بسيار كوتاه ، پس از مرگ پيامبر ، وي شاهد مادري بود كه در بين درب و ديوار فرياد ميزد : اي فضه ، من را  در ياب !
هزاران غم ، يكي پس از ديگري ، ميهمان قلب كوچك دختر زهرا شد . ناراحتي غصب خلافت پدر ، بردن علي بن ابيطالب عليه السلام به اجبار و با پاي برهنه به مسجد ، تازيانه هايي كه بر بازوي مادر مي نشست و سرانجام موج سنگين رحلت زهراي مرضيه ي عليها السلام ، كمر زينب را شكست .
گويي زينب ، از همين آغاز راه ، در برابر طوفان تازيانه غم ها قرار مي گيرد تا روزي بتواند همه غم و رنج هستي را بر دوش كشد ! غم و رنجي كه  پدر در كوفه از آن خبر داده است :
روزي زينب در كلاس تفسيرش براي بانوان ، سوره  كهيعص  را تفسير مي كرد . علي عليه السلام وارد شد و از دخترش پرسيد : كهيعص را تفسير مي كني ؟!

صفحات: 1· 2

خط کلی جامعه اسلامی

جامعه اسلامى بر پايه توحيد بنا شده شعار توحيد نام اللَّه است و جامعه جاهلى مبتنى بر فريب طاغوت است و علامت ايشان نام طاغوت است.
يكتا دانستن خداوند به جامعه اسلامى فضيلتى الهى ارزانى داشته و نيز رحمتى گسترده و همگانى و پيوسته. نشانه رحمت گسترده همگانى (الرحمن) است و نشانه رحمت پيوسته (الرحيم) است.
و اين بدان معنى است كه جامعه اسلامى مستقر و مستمر تكامل يافته و دايم است و آن براى همه مردم در همه اعصار رفاه و خير به ارمغان مى‏آورد.
تعهّد اساسى‏
 [1] خط كلى كه ديگر خطوط مميزه جامعه اسلامى از آن منشعب مى‏شود اين است كه جامعه اسلامى متعهد به روش و شيوه «اللَّه» است قرآن از اين انديشه در اين آيه وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى‏ تعبير كرده، پس جامعه اسلامى جامعه‏اى اصلى و اساسى است وقتى كه مى‏گوييم جامعه اصلى و اساسى دو شرط اساسى را در نظر داريم:                        
 (الف) اسلام در هيچ يك از حوزه‏هاى جامعه خود به هرج و مرج معتقد نيست بلكه همواره خواستار نظم و انضباط است در همه ابعاد فردى يا همگانى.
 (ب) اسلام در تشكيلات خود از رهنمودهاى آسمانى مايه مى‏گيرد كه در آن محدوديتهاى قومى، يا اقليمى و يا نژادى و امثال آن وجود ندارد، زيرا اين رهنمودها را بارى تعالى وحى و الهام كرده است.
تفسير هدايت، ج‏2، ص: 14

 

امام (ره) نعمت الهي

اماما، اي فداي تو و آن همت تو
شكر آنكس كه عطا كرد به ما نعمت تو
بهر اين لطف نشايد كه سپاسش گوئيم
ما دگر چون تو عزيزي زكجا مي جوئيم؟
آخر اي بحر شرف، مظهر تقوا، در پاك
كي توانست سپارد آن همه عشق به خاك
بي گمان صبر فراوان كرده حق عنايتش
كاو بخاكت سپرد تا بكني شفاعتش
اي اميد شيعيان وي رهبر آزادگان
اي سرور مستضعفان ، نايب صاحب الزمان
رفتي و يادت چنان مانده است در اعماق دل
تا برد با خود خميني عشق تو در زير گل

نقش حضرت امام در خنثي ساختن توطئه هاي دشمنان فرهنگ اين مملكت


از ابتداي پيروزي انقلاب و حتي قبل از آن دستگاه تبليغاتي استكبار جهاني مبارزه اي بي امان را عليه امام وانقلاب به راه انداخته و پيوسته با طرح موضوعات مختلف و شيوه هاي گوناگون سعي در جلوگيري از پيروزي انقلاب داشتند و پس از پيروزي انقلاب نيز به مقابله جدي با انقلاب اسلامي برخاستند و با توطئه هاي مختلف داخلي و خارجي با بحران سازي قصد شكست انقلاب را داشته و دارد. بي شك بالاترين و والاترين عنصري كه درموجوديت هر جامعه دخالت دارد فرهنگ آن جامعه است انسان اساساً فرهنگ هر جامعه هويت و موجوديت آن  جامعه راتشكيل مي دهد و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه در ابعاد اقتصادي ، صنعتي و نظامي قدرتمند و قوي باشد باز هم پوچ و پوك و ميان تهي است استقلال هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشات مي گيرد به همين خاطر استعمارگران در راس اهداف خود هجوم به فرهنگ جوامع را قرار مي دهند ( از آن جمله است مراكز تعليم وتربيت) اين استعمارگران ( افراد منحرف) وارد مراكز تعليم و تربيت مي شوند و جوانان و نونهالان كور را به انحراف مي كشند و در كنار منحرف ساختن اين جوانان، آنان را به فرهنگ غرب يا شرق وابسته مي كنند و افكار آن را متوجه كشورهاي بيگانه مي نمايند وتمامي زحمات و كوشش هاي مبارزان راه حق و خون هاي ريخته شده شهدا را به هدر مي دهند.اما راحل (قدس سره) در حيات پربركت خويش يك تنه به مقابله با اين تبليغات شوم پرداختند و ا ملا كردن نيات پليد پشت پرده دشمنان اسلام امت خويش را از دام هاي شيطاني بر حذر مي داشتند.
ايشان با درك هوشمندانه وعميق خود به اين نكته واقف بودند و با سخنان بسيار ارزشمند به همه هشدار دادند كه بايد مواظب باشند ايشان مبارزات آزادي بخش خود را با نام خداوند آغاز و به پايان بردند ياوران امام در اين حركت رهايي بخش همه مردم بويژه اقشار متوسط و پائين جامعه بودند، همان ها كه در طول تاريخ پيوسته ياوران و مخاطبان اصلي انبياء الهي بوده اند.
مخاطبان مستقيم امام قبل از تبعيدشان به تركيه وعراق عموم مردم بودند، اما با تبعيدشان به ويژه در دوران پانزده ساله تبعيد درعراق، زمينه ارتباط بيشتر دانشجويان خارج از كشور با امام فراهم گرديد آنان با مكاتبات خويش و همچنين با ملاقات هاي حضوري پيوسته با امام ارتباط داشته و ايشان را در جريان فعاليت هاي خود قرار مي دادند.
در پايان به بيان برخي توصيه هاي حضرت امام به نسل جوان مي پردازيم:
« شما جوانان تحصيل كرده در هر جا كه هستيد وظايف خطيري داريد و وظيفه دفاع از اسلام كه به عهده هر فرد مسلم است وظيفه دفاع از ميهن واستقلال آن كه از وظايف محتميه اسلامي است وظيفه شناساندن اسلام بزرگ به جوامع بشري، چه از ناحيه طرز حكومت و بسط عدالت آن وچه از ناحيه رفتار والي مسلمين با ملت و چه از كيفيت معامله والي بيت المال مسلمين« شما عزيزان درمحيط دانشگاه ها و دانش سراها، آگاهانه و متعهد به پا خيزيد و براي نجات اسلام و كشور كوشش كنيد و قبل از هرچيز عملاً‌ از احكام پر ارجاسلام كه سعادت ملت ها را بيمه نموده است پيروي كنيد»
پس ما جوانان بايد بكوشيم كه كشور را از آسيب محفوظ نگه داريم و با جان و دل براي نجات خود و كشورعزيزمان كوشش نمائيم تا مراكز تعليم و تربيت از انحراف و غرب و شرق زدگي حفظ گردد و به اين وسيله دست منحرفان و قدرت هاي بزرگ از كور و خصوصاً سرمايه هاي ارزشمند آن قطع شود و آنان را نااميد نموده و با تلاش و كوشش و تكيه بر پشتوانه هاي محكمي همچون ولايت فقيه و ارزش هاي اصيل اسلامي نداي اسلام ناب محمدي را به سراسر جهان برسايم. به اميد آن روز…

رفتار پدر نسبت به دختر

 

داستان رفتار پیامبر (ص) با دختر خود داستان فوق العاده بی نظیری در تاریخ بشریت است که با قلم و بیان هر کس نمی توان آن را شرح داد.اما قبل از این نمونه های رفتاری آن حضرت را با دختر خود یادآورشوم، مناسب است بدانیم که رسول خدا در برابر شیوه های غلط و رفتارهای خشن و نامناسب آن روزگار برای احیای شخصیت دختر و تکریم کیان انسانی وی نخست یک سلسه گفتارها و برخوردهای آموزشی به کار گرفته بود، مثلا پیامبر اکرم (ص) اعلام داشته بود : هر کس دو دختر را پرورش دهد تا به حد رشد و کمال و بلوغ برسند من و او ( در حالی که با دو انگشت خود اشاره می کر د)بدین گونه باهم به بهشت وارد خواهیم شد.
[به نقل از الزواج فی الاسلام ص 120]
 آن حضرت وقت دیگر بیان کرده بود هر چه ایمان بنده ای تقویت شود و افزایش یابد به همین موازات باید محبت او هم باید محبت او هم به زنان افزایش یابد [به نقل از بحار الانوار ج 1 ص228]
بدین ترتیب رسول خدا(ص) در دنیایی که اهانت بارترین رفتارها نسبت به زنها و دخترها اعمال می شد و حتی «دختران » را زنده به گور می کردند و زنان مورد آزار و اذیت واقع می شدند ، دختر بزرگ کردن و عشق و احترام به زن را موجب تقویت و تکمیل ایمان و داخل شدن به بهشت دانسته است.آن وقت پیامبر در مورد دخترش با توجه به ارزش های بلند معنوی و مقام رفیع و درخشان اومی فرماید: فاطمه (س) پاره تن من است هر کس او را خوشحال کند مرا خوشحال کرده هرکس به اوبدی کند به من بدی کرده زیرا فاطمه نزد من عزیزترین افراد است همچنین آن حضرت در مورد حفظ حریم و مقام دختر خود می فرماید: به راستی که به خاطر خشم و غضب فاطمه خداوند حتما خشمناک می شود و نیز به خاطر رضایت و خرسندی او پروردگار عالم خرسند می گردد، علاوه بر این رفتارها و گفتارها رفتار عملی رسول خدا (ص) با فاطمه رفتاری مهم و اعجاب برانگیز بوده است که چند مورد را در اینجا اشاره می کنیم:
1- «عایشه » همسر پیامبر می گویدذ: هیچ کس را از نظر بیان و سخن به پیغمبر خدا شبیه تر نیافتم ، هرگاه هم فاطمه به حضور پدر وارد می شد پدر به او خوش آمد می گفت جلوی پای او تمام قامت بلند می شد دست او را می بوسید و فاطمه دختر خود را در جای خود می نشانید .
آری توجه داریم که بوسیدن دختر های کوچک از سوی پدرها یک روش عادی است و عموم پدرها هم این گونه اظهار علاقه و محبت را نسبت به دخترهای کوچک خود اعمال می دارند اما جلوی پای دختربلند شدن ، دست او را بوسیدن و اورا در جای خود نشاندن آن هم از سوی پیامبر با آن عظمت و بلند مقامی کار کوچکی نیست و در دنیا برای آن نظیری نمی توان یافت، آن وقت فاطمه ای که در چنین بستر تربیتی پرورش یافته ، پدری با آن همه عظمت و بلند مقامی و رحمت داشته است خدیجه کبری که بهترین وافضل زم است مادر اوست هسته وجودی او با غذای بهشتی شکل می گیرد و خدیجه با آن همه فضایل درخشان انسانی عهده دار پرورش جنین خود می باشد. و بالاخره فاطمه در دوران کودکی و از وقتی که چشم بروی  پدر و مادر می گشاید ایمان و تقوی ، مهر و محبت ، صداقت و صفا، عشق و فداکاری مشاهده می کند.و خلاصه در خانواده با اصالت و لبریز از فضایل انسانی پرورش می یابد.

 فاطمه الگوي زن مسلمان/احمد صادق اردستاني/مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي/چاپ سوم پاييز76

معرفت دختر پیامبر(ص)

 

فاطمه (س) دختر «لولاک لما خلقت الافلاک» است وخود جزیی از این لولاک به حساب می آید ، وادی شناخت پیرامون اهل بیت در محدوده زمان نمی گنجد واسیرسن و سال نمی شود. اهل بیت(ع) خردسال و کهنسالشان اهل معرفتند و شناخت و معرفت نیز تنها با وجود اهل بیت تعریف می شود. اسما می گوید: فاطمه (س) در سن 8سالگی از همه داناتر بود ، رسول خدا در مدینه دختر خود را به ام سلمه می سپارد که همه همت خود را در مراقبت فاطمه (س) به کار گیرد؛او می گوید:به خدا قسم که او از من با ادب تر و داناتراست ، معرفت و شناخت فاطمه (س) فاطمه ای که در رحم مادر با درک غربت و تنهایی مادر مونس او می شود و با دعوت به صبر به مادر آرامش می بخشد، فاطمه ای که در بدو خلقتش عاقل و صاحب درک بود «وهی عاقله فی بدو الخلقه »در آغازین لحظه چشم گشودن به جهان کاملترین کلام معرفتی را به زبان می راند (اشهد ان لا اله الا الله ) و اعتقاد به یقین ترین واژه شناختی را ابراز می دارد ( واشهد ان محمدا رسول الله) سید الانبیا و به حقیقت ترین حقیقت عالم وجود اذعان می کندکه ( اشهد ان بعلی سید الاوصیاء واولادی ساده الاسباط ) و بادرک دلیل خلقت خلایق به آن صورت عمل می بخشد و صورت بر خاک ذلت در برابر پروردگارعزت می نهد و از لحاظ ادب اجتماعی کاملترین و زیباترین رفتار را در بازار معرفت به فروش می گذارد و با خطاب قراردادن زنان برگزیده عالم به آنان سلام می کند آنچنان که خود می فرماید: من از همان نوری خلق شدم که سالها تسبیح پروردگار می گفت پس خدا آن را میوه یکی از درختان بهشت نهاد و چون پدرم به بهشت آمد آن میوه را خورد خداوند نور مرا به صلب او منتقل کردو من از آن نورم ، آنچه را که در گذشته بوده و آنچه که در آینده واقع خواهد شد و آنچه هرگز واقع شدنی نیست ، همه را می دانم.
ريحانه خانه وحي ازولادت تاازدواج/وحيررضائيان ريزي

عبادت فاطمه(سلام الله علیها)

 

حضرت فاطمه (س) در نمازش ازترس خدا نفس نفس می زد و گریه در گلویش می شکست ،حضرت رسول (ص) فرمودند: ای سلمان! دختر من فاطمه ایمان به خدا در اعماق دل و روحش چنان نفوذ کرده که برای عبادت خدا خودش را از همه چیز فارغ می سازد.حضرت زهرا (س) عابد ترین و پارساترین زنان عالم بود از امام حسن مجتبی (ع)روایت شده که فرمود : مادرم فاطمه (س) را دیدم که در شب جمعه در محراب عبادت ایستاد و تاهنگامی که سپیده طالع شد پیوسته درحال رکوع و سجود بود و شنیدم پیوسته برای مردان و زنان با ایمان دعا می کرد و آنها را در دعا نام می برد، و بسیار برای آنها دعا می کرد و برای خود دعا نمی کرد من گفتم : مادر جان ؛چرا همان طور که برای دیگران دعا می کنی برای خودت دعا نمی کنی ؟فرمود :  پسرم! اول همسایه سپس خانه .
حسن بصری می گوید: در دنیا عابد تر از فاطمه نبود ،به قدری که می ایستاد پاهایش ورم می کرد.پیامبر اکرم (ص)فرمودند: بهترین انسانها کسی است که عاشق عبادت خداوند تبارک و تعالی باشد و به آن معانقه کند ، بندگی خدا را از صمیم قلب دوست بدارد و با اعضا و جوارح آن را انجام دهد.آری وقتی عشق به خدا آمد ،حرارتش هر چه غیر خداست را می سوزاند و بنده را واله و مشتاق  رب الکریم می کند. حضرت زهرا(س)چنان خدا را عبادت می کرد و روح حضرتش چنان با ملکوت اعلی پیوند داشت که حضرت محمد0ص) نماز و عبادت دخترش را برای آسمانیان چنین توصیف می فرمایند: هنگامی که فاطمه در مقابل پروردگار خود در میان محراب عبادت می ایستد نور او برای فرشتگان و ملائکه آسمان مانند نور ستارگان از برای اهل زمین می درخشد، خداوند به ملائکه خود می فرماید: ای ملائکه من! به فاطمه که برترین کنیزان من است نظر کنید که چگونه در مقابل من قرار گرفته است ، اعضا و جوارح او از خوف من می لرزد .فاطمه با توجه قلبی مشغول عبادت من شده است ، من شما را شاهد می یگرم که شیعیان او را از آتش جهنم امان می بخشم. روح عبادت و اخلاص او از زیباترین جلوه های روحی دختر پیامبر می باشد

شفيعه محشر يامظلومه پيامبر/سيدعبدالله كاكي-دشتي/ناشر:موعوداسلام/چاپ اول زمستان81/چاپ شريعت

حیاء در دختر محمد(ص)

 

فاطمه نمونه ی کامل حیا و نجات بود و خود را چون غنچه ای در کاسبرگ های حجاب پوشانده بود. به نامحرمان نگاه نمی کرد ، به آنها نزدیک نمیشد و جز به اندازه ضرورت با آنها سخن نمی گفت .حیا به فرموده امیرالمومنین علی (ع) بهترین لباس دنیاست که انسان خود را به آن می پوشاند و دارای مراتب و ابعاد مختلفی است وزهرا (س)به همه جلوه های آن آراسته بود . برخی حیای درگفتار دارند اما حیای در نگاه ندارند،یا حیا در شنیدن دارند اما حیا در رفتار ندارند ، یا حیا در آشکار دارند اما حیا در پنهان ندارند و یا حیا در ظاهر دارند اما حیا در باطن و ذهن ندارند ولی زهرا (س) دارای حیای جامع بود و هیچ حرکت و انفعال ظاهری و باطنی نداشت مگر اینکه به حیا آراسته بود .حیا فاطمه حیای جامع بود و حیای جامع از 9جز تمام برخوردار است .چنانکه پیامبر(ص) فرمود : حیا ده جز دارد که 9جز آن در زنان و یک جز آن در مردان قرار دارد.حجاب فاطمه از حیای اوسرچشمه می گرفت و نه تنها مخالف بود که نامحرمی او را ببیند و یا حجم حرکات بدن او در معرض دید او قرار گیرد که حیا آن حضرت مانع شد حتی پس از مرگ ، چشم کسی به حجم بدن او که با کفن پوشیده شده بود بیفتد.اسما بنت عمیس گوید: «فاطمه به او فرمود : من زشت و ناپسند می دارم که جسد زنان را برروی تخته ای گذارده  روی آن پارچه ای می کشند و در نتیجه حجم بدن زن برای کسی که او را می بیند آشکار می شود، اسما گوید عرض کردم: ای دختر رسول خدا!من آنچه در سرزمین حبشه دیده ام برای شما انجام می دهم آنگاه تابوتی ساختم و پارچه ای برروی آن انداختم ، فاطمه (س) فرمود این بسیار خوب و زیباست و مرد و زن بودن جنازه معلوم نیست!

سيماي فاطمه زهرا/محمدرضااكبري/ناشر:چاپ ونشر بين الملل/چاپ سوم تابستان86

چند خصوصیت از زهرا(س)

 

حضرت زهرا یار و غمخوار پدر بود این اسوه صبر و تقوی آنقدر بزرگ است که تمامی ابعاد وجودی او می تواند الگوی مسلمانان جهان و بلکه همۀ مخلوقات عالم قرار گیرد از دریای بیکران فضائل او چند مورد انتخاب کرده ایم که به مشتاقان حضرتش تقدیم می کنیم-صفحه 9حوصله : فاطمه (س)نه تنها از فرا گرفتن دانش خسته نمی شد بلکه در یاد دادن مسائل دین به دیگران از حوصله وپشتکار فراوانی برخوردار بودروزی زنی نزد او آمد و گفت:مادری پیر دارم که در مورد نمازخود اشتباهی کرده و مرا فرستاده تا از شما سوالی بپرسم ، زهرا (س) اورا پاسخ فرمود ، زن برای بار دوم وسوم آمد و مسئله را پرسید و پاسخ شنید این کار تا ده بار تکرار شدو هر بار آن بانوی بزرگوار سوال وی را پاسخ فرمود ، زن از رفت و آمدهای پی در پی شرمگین شد و گفت شما را دیگربه زحمت نمی اندازم فاطمه (س)فرمود: باز هم بیا و سوال هایت را بپرس تو هر قدر سوال کنی من ناراحت نمی شوم زیرا از پدرم رسول خدا شنیدم که فرمود: روز قیامت علمای پیرو ما محشور می شوند و به آنها به اندازه دانششان خلقتهای گرانبها اعطا می گردد و اندازه پاداش به نسبت تلاشی است که برای ارشاد و هدایت بندگان خدا نموده اند.
2-دختر مسلمان: اینها همه را فاطمه خوب می داند و خوب می شناسد او با خانه نشینی آشنا نیست فاطمه راه رفتن رادر مبارزه آموخته است و سخن گفتن را در تبلیغ و کودکی را در مهد طوفان نهضت به سرآورده و جوانی را در کوره سیاست زمانش گداخته است .اودخترمسلمان است ، دختری که عفت اخلاقی او را از مسئولیت های اجتماعی باز نمی دارد اکنون می داند که چرا هر چه پدرش به مرگ نزدیک می شد بیشتر تکرار می کرد که فتنه ها چون پاره های شب سیاه روی می آورند و به دنبال یکدیگر فرامی رسند.آری اکنون همه این چراها را تا صبح می گوید پاره های آن شب سیاه پشت سر . هم می رسند.
3-ساده پوشی: سلمان فارسی می گوید:روزی فاطمه (س) را دیدم که چادری وصله دار و ساده برسر داشت در شگفت ماندم و گفتم : عجبا دختران پادشاهان ایران و روم برکرسی های طلایی می نشینند و پارچه های زربفت به تن می کنند ، وه که این دختر رسول خداست، نه چادرهای گران قیمت به سر داردو نه لباسهای زیبا برتن!!فاطمه (س) پاسخ داد: ای سلمان ! خداوند بزرگ ، لباسهای زینتی و تخت های طلایی را برای مادر روز قیامت ذخیره کرده است.
4- عدالت : زهرا (س) وقتی پدربزرگوارش فضه خادمه را به او داد به دستور پدر کارهای خانه را قسمت کرد یک روز زهرا کارهای خانه را انجام می داد و روز دیگر نوبت فضه بود..

اولین لباس فاطمه(س)

 

چه لباسی زیبنده وجود آسمانی فاطمه است ، جز لباسی از حریر بهشتی که آن را پروردگار برای محبوبه خود هدیه فرستاده باشد.سپس دو جامه زیبای سفید بیرون آورد که از شیر سفیدتر و از مشک و عنبرخوش بوتر بودند.یکی از آن دو جامه را به بدن نازنین فاطمه پیچید و جامه دیگر را مقنعه قرار داد و برسرش قرار داد ريحانه خانه وحي ازولادت تا ازدواج/وحيدرضائيان ريزي

نور فاطمه س پس از تولد

 صادق آل محمد (ع) می فرماید: هنگامی که وجود مبارک فاطمه برزمین رسید نوری از طلعت آن وجود نازنین ساطع گردید که پرتو آن به تمام خانه های مکه داخل شد به حدی که همه مکه را روشن گردانید و در شرق و غرب زمین هیچ محلی باقی نماند ، الا آنکه از آن نور مبارک روشن و نورانی شد.همزمان با آن درآسمان نیز نور روشنی بخشی پدیدار گشت که ملایک و فرشتگان آسمان پیش از آن هرگز نوری به این زیبایی ندیده بودند. ريحانه خانه وحي ازولادت تا ازدواج/وحيدرضائيان ريزي

شخصیت خانواده زهرای اطهر(س)

شخصیت هرکس تاحدود زیادی،به اوضاع خانوادگی وشخصیت واخلاق پدرومادرومحیط آنهابستگی دارد.پدرومادرند که شالوده واساس شخصیت فرزند رامی ریزندواورادرقالب روحیات واخلاق خودشان ریخته،تحویل جامعه می دهند به طوری که می توان گفت:هرفرزندی نمونه وآینه ی تمام نمای شخصیت پدرومادروطرزتربیت آنهاست.درتعریف وتوصیف پدرفاطمه(س)احتیاجی به توضیح وشرح نیست،زیراشخصیت فوق العاده وعظمت روحی واخلاق پسندیده وهمت عالی وفداکاری وشجاعت پیغمبراکرم(ص)برهیچ مسلمان بلکه برهیچ فرد مطلعی پوشیده نیست.درعظمت آن حضرت همین بس که خداوند درباره اش می فرماید:ای محمد،اخلاق توبزرگ وشگفت آوراست،واما مادرفاطمه(س)زنی بود به نام خدیجه دخترخویلد.خدیجه دریکی ازخانواده های اصیل وشریف قریش به دنیاآمد وتربیت یافت.افرادخانواده اش همه دانشمند وفداکار،روحانی وحمایت کننده ازخانه کعبه بودند.اسدبن عبدالعزی،جد خدیجه یکی ازاعضای برجسته پیمانِِِ«حلف الفضول»است.پیمان مذکورراگروهی ازرجال باشخصیت وعدالت خواه عرب بستندوقرارگذاشتندازمظلومین دفاع کنندودریاری کردن درماندگان کوشش نمایند.رسول خدادرآن انجمن عضویت داشتندومی فرمود:من درخانه ی عبدالله بن جرعان حاضربودم که پیمان بسته شدواگرمرادعوت نمایندباکمال میل شرکت می کنم.خاندان خدیجه مردمانی متفکروکنجکاووعلاقه مند به دین حضرت ابراهیم بودند.
پدربرترین بانوی گیتی،محمد،کاروانسالارانسانیت وبزرگ پرچمدارآزادی وآزادگی است،هموکه باهمین نام گرانقدر،چهارباردرکتاب ارجمندخداگرامی داشته شده وسوره ای نیزبه همین نام بلندوپرشکوهش آیینه تمام نمای رادیهاوسرفرازیها،راستی هاودرستی ها،بشردوستی هاومردم خواهی ها،عشق هاوعرفان ها،ایمان هاواخلاص هاوبه راستی برترین پیام آوران وسفیران خداست.هموکه خدای جهان آفرین وجودگرانمایه ودین وآیین وراه ورسم آزادی بخش وانسان سازش رابرای نجات بشریت برگزید واورانوید بخش رستگاری وسعادت وهشداردهنده ازنگون سازی وتیره بختی قرارداد.   بانوي نمونه اسلام/ابراهيم اميني/انتشارات شفق/چاپ اعتماد/چاپ پانزدهم

مام آزاده وپرفضیلت او
ودومین امتیازدخت فرزانه ی محمد(ص)این است که مام نواندیش وپرشرافت وآزاده اش نیزازتبارخوبان وشایستگان وبهترین های روزگاران است،ازخاندان اصیل ونجیب،شرافتمندودرستکار،شجاع وپرشهامت،دانشمندوفداکارروزگاران خویش وازخدمتگزاران خانه ی خدا ومدافعان نستوه وشیردل آن بود.

زهرا س كيست؟

فاطمه(س):دختری بود که دررحم مادر؛سخن می گفت واورابه صبروشکیبایی درمقابل گفتارناشایست بدگویان دعوت می نمود وموجب آرامش خاطرش بود.
فاطمه(س):دخترطاهره ومطهره ایی بودکه پاک وپاکیزه درحالی که زنان بهشتی وحورالعین عهده دار وضع حمل مادرش بودندقدم به عالم هستی نهادزبان به شهادتین گشود.
فاطمه(س):دختری بود که بهشتیان وملکوتیان تولدمبارکش رابه یکدیگربشارت دادند.
فاطمه(س):یگانه دختری بود که خداونداسمی ار اسماء خویش رابه وی عنایت کرد و«فاطمه »اش نامید وازآنجا که دوستانش رایاری خواهدکرد، درآسمان«منصوره»نام گرفت ونیز ازآنجا که شیعیان خودرااز آتش نجات خواهدداد،درزمین«فاطمه»نام گرفت وبالاخره وی رااسماء وکنیه ها والقاب دیگری است که هرکدام به منزلت وکمال ظاهری وباطنی آن بزرگواراشاره دارد.
فاطمه(س):حوریه ای به صورت انسانی که ازعادات وابتلائات زنانگی پاکیزه بود،وبدین جهت«بتول»و«طاهره»و«فاطمه»نام گرفت.
فاطمه)س):عبدمطیع وبنده صالح پروردگارکه رسول الله درباره دخترش چنین فرمود:خداوند؛قلب وجوارح دخترم فاطمه راازایمان ویقین پرکرده است.
فاطمه(س)مودبه ای است که درادب همتا نداشت.
واژه نور افشان زهرا ، از « زهور»به معنای درخشندگی برگرفته شده است
زهرا در لغت یعنی : درخشنده ،نورافشان و تابان.
حقیقت واژه زهرا: زهرازیبا و درخشنده بود ؛زیبای ظاهر وزیبای باطن ، سراپا نور بود و کران تا کران وجودش عطر آگین به نور معنویت و دانش و عرفان و توحید و تقوی و آزادگی و عفاف و شهامت است.
زهرا که چهره نورانی اش بسان ماه می درخشید و در سیما و صورت و رفتار و سیرت ، به سان پیامبر تلالو داشت و بدان دلیل که در آسمان غمزده و تیره و تار« زن»به صورت اختر فروزانی به نورپاشی و فروغ افکنی پرداخت و ظلمتهای زندگی را زدود و به نور دانش و کمال و عفاف و تقوی و فرهنگ و معنویت روشن ساخت و بدان دلیل بود که آفریدگارش او را زهرا نام نهاد.

   سیره و سیمای ریحانه پیامبر/علیرضا کرمی /انتشارات دلیل ما/چاپ اول 80

جایگاه ناشناخته زهرای اطهر س

عظمت شخصیت وجایکاه رفیع بزرگ بانوی اسلام،حضرت فاطمه(س)هنوز ناشناخته مانده است.وجوه بسیار فضایل وکراماتی که در کتب تاریخی از ایشان روایت شده است،امادر عرصه ادبیات ما ناسروده مانده است.بی گمان حضرت فاطمه (س)دارای شخصیت شگفت وبسیار عمیق وتأثیر گذار بوده اند زیرا علی رغم عمر کوتاهی که براساس شهادت اکثرمنابع ،بیش از هفده سال نبوده است،ثمرات بسیار گران بهایی از ایشان به یادگار مانده است ولی متأسفانه دراکثر آثار ادبی سرایندگان ونویسندگان ،کمتر به دیگر ابعاد وزوایا ونقش دختری حضرت پرداخته اند وبیشتر بارویکردهای عاطفی به بیان مسلمات ومشهورات بسنده کرده اند.فضایل حضرت فاطمه چنان پرابهت و باشکوه است که پیامبر اکرم (ص)باآن همه جلالت قدر،به او با دیدۀ احترام می نگرد ورفتارش با او به حدبالاتر وبرتر از رفتار یک پدر نسبت به دخترش است. بی شک در عصر حاضر نمی توان بی توجه به شخصیت آن بانوی بزرگ اسلام بود ،شخصیتی که باید تمام شئون زندگانی اش  از گفتار تا کردار مورد کاوش قرار گیرد تا به این وسیله در سرتاسر دنیا برای زنان ودخترانی که در این فضای بی هویتی به انحراف کشیده شده اند مایه هدایت وروشنگری برای زنان ودختران وارسته مایه کمال وعزت گردد.

نویسنده : مریم السادات حسینی

تنظیم  : خواجه سلیمی

سلام بر فاطمه کوثر جاودان دنیا و آخرت

السَلامُ عَلَیکِ یا سَیِدَةَ نِساءِ اَلعالَمین مِنَ الاَوَلینَ وَالاخِرین

اَلسَلامُ عَلَیکِ اَیَتُهَا الصِدیقَةُ الشَهیدَةَ
         
                                        السَلامُ عَلَیکِ اَیَتُهَا الرَضِیَةُ المَرضِیَّةَ             

 السَلامُ عَلَیکِ اَیَتُهَا الفاضِلَةُ الزَکیّةَ                       
                                     
                                         اَلسَلامُ عَلَیکِ اَیَتُهَا الحوراءُ الاِنسیَة         

السَلامُ عَلَیکِ اَیَتُهَا المَظلومَةُ المَغصُبَةَ    
      
                                     السَلامُ عَلَیکِ اَیَتُهَا المُضطََهَدَةُ المَقهُورَة
               


السَلامُ عَلَیکِ  یافاطِمَةَ بِنتَ رَسُولُ اَلله وَرَحمَة الله وَبَرَکاتُهُ

تاثیر شناخت امام

به نام خدا به یاد مهدی


مقدمه 
سلام خدمت خوانندگان محترم سعی ما بر این است که یک سری از مطالب در رابطه با مهدویت برای شما بیان کنیم امیدوارم که از این مطالب استفاده لازم را ببرید .

تاثیر شناخت امام
معرفت یا شناخت نسبت به امام زمان در مسائل اجتماعی و سیاسی و فرهنگی تاثیر دارد که به شرح در رابطه آنان می پردازیم .
1.تاثیر اجتماعی
یکی از راههای که اجتماع ما را سامان می بخشد شناخت امام زمان است. کسی که امام زمانش را بشناسد، در جهت اهداف آن حضرت حرکت خواهد کرد. و در این صورت اجتماع به یک وحدت می رسد و از این تشتتها و پراکندگی نجات پیدا می کند و بهتر پیش میرود .و می توانیم پیرامون محور امام همه را به وحدت دعوت کنیم . همان گونه که خداوند در قرآن همه را به وحدت دعوت می کند و می فرماید :"وعتصموا بحبل الله ولا تفرقوا”
حبل الله که باید به آن متصل شد یک مصداق آن قرآن قران کریم است ..و مصداق دیگر آن ائمه طاهرین هستند و در زمان ما امام زمان (عج) است واین امر ممکن نیست مگر این که انسان به امام زمان معرفت داشته باشد. انسان تا معرفت نداشته باشد نمی تواند به این ریسمان متصل شود زیرا فکر می کند راههای دیگری برای نجات هست و فکر   می کند مسیرهای دیگر او را به سعادت می رساند و همین خیال باطل افراد را در راههای انحرافی قرار می دهد. 

 

این مطلب در کلمات دانشمندان غیر مسلمان نیز آمده است .ماربین فیلسوف آلمانی گفته است:"از جمله مسائل بسیار مهم که همیشه موجب امیدواری و رستگاری است اعتقاد به وجود حجت و انتظار ظهور او است و معلوم است این اعتقاد مربوط به شیعیان است و این اعتقاد موجب سعادت این گروه می باشد”
پس اگر اعتقاد به مهدی باشد، امید در دل انسان نورش پر فروغ تر می شود ونشاط و سر زندگی در اجتماع بیشتر می شود و باعث حرکت بهتری در جامعه می شود، تا افرادی که گرفتار یاس و نامیدی شده اند..در اجتماعی که یک پارچه به سوی امام زمان می رود صداقت دوستی و صمیمیت  موج می زند 
2.سیاسی : از مسئله حجت بسیار مهم است .اگر یک نگاه گذرا به صحنه جهانی داشته باشیم ایده های که به جهان عرضه هیچ کدام نتوانسته مردم را قانع کند ،سالهای زیادی کمونیسم تفکر خود را بر نیمی از جهان عرضه کرده است و موفق نشده است چون نتوانست به  نیازهای  واقعی مردم پاسخ دهد   ،همان طور که لیبرالیسم غربی امروز نواقص و نا کار آمدی آن مشخص شده است و مشاهده می شود که در سطح اروپا امروزه استقبال و روی آوری به اسلام بسیار فروان و چشمگیر تر از گذشته است ،این تفکر اسلامی همراه با اعتقاد به امام زمان می تواند بسیار موثر و پیش برنده است ،شناختن امامی که به همه نیاز های ما پاسخ می دهد خیلی موثر است اگر این اعتقاد رشد کند می تواند حرکت اصلاحی را پی ریزی کند .زمانی که مردم معتقد به وجود امام زمان باشند در نتیجه در برابر ظلم ساکت نمی نشینند بلکه سعی می کنند زمینه های ظهور حضرت را فراهم کنند  همان طور که در انقلاب ما این گونه بوده است  
3. فرهنگی :اگر بخواهیم فرهنگ پویا و رو به رشد داشته باشیم یکی از بخش های آن برمی گردد به شناخت امام زمان 
گاهی اوقات افراد به غلط می آیند مهدویت را مطرح می کنند ،وقتی انتظار به درستی معنا نشود، وقتی مسئله غیبت به درستی مطرح نشود، وقتی مسئله اعتقاد و شناخت مهدی به درستی روشن نشود،آثار بدی خواهند داشت بنا براین ما باید آسیب شناسی کنیم آنجا که دشمن یا دوستان نادان  قصددارند از آموزهای مهدوی سوء استفاده کنند باید جلوی آنان گرفته شود . از جمله موردی که مورد سوءاستفاده قرار می گیرد مسئله ملاقات با امام زمان است، همه دوست دارند که با امام زمان ملاقات داشته باشند ،دیدار حضرت امر بسیار خوبی است ول ما بیاییم همه مسئله مهدویت را خلاصه کنیم در درابطه با ملاقات امام زمان و آرزوی مومن را در همین بحث خلاصه کنیم آفاتی را در پی دارد پس باید این مسئله را روشن کرد که ملاقات در چه شرایطی و چگونه اتفاق می افتد و آیا هر کس ادعای دیدن امام را کرد می توان پذیرفت .
بحث دیگر که می تواند افات دیگر باشد مسئله انتظار است،که معنی ان چیست آیا انتظار به معنی دست روی دست گذاشتن است
،یا این که انتظار مقدماتی دارد لوازمی میخواهد و اینکه در عمل و رفتار شرایطی را می طلبد که باید شناخته شود .
جهت دیگر بعد فرهنگی :دشمن شناسی است دشمن با آگاهی از این که مهدویت چه آثار بر جامعه دارد در صدد تخریب این موضوع می باشد،با طرح مسائلی به انکار وجود امام زمان می پردازد از جمله مسائلی که مطرح می کند مسئله طولانی شدن مدت غیبت حضرت است ما برای مقابله با این امر باید بنیه اعتقادی نوجوانان و جوانان را تقویت کنیم دشمن اگر ببیند که نمی تواند از طریق انکار، برنامه خود را پیش ببرد از راه تخریب چهره امام زمان پیش میرود از جهت فرهنگی با مقاله ،فیلم ،بازی های کامپیوتری از امام زمان چهره خشن می سازد که اگر اعتقاد به مهدی هست لا اقل عشق به مهدی شوق و رغبت به آن حضرت وجود نداشته باشد .ما برای این که با این جهت مبارزه کنیم باید به مهدویت بپردازیم و خود را از نظر اعتقادی تقویت کنیم .
این مطالب مقداری از تاثیر شناخت امام بود .و در  بحث بعدی به مفهوم امامت و جایگاه ان که ضرورت بحث در رابطه با امام زمان را می رساند می پردازیم .
نويسنده : نجمه كافي زاده

آسیب های ظهور بسیار نزدیک است .

مهمترین دلیل نقد این مستند این است که این افراد کدهای دروغ و اشتباه به مردم می دهند . قبل از پرداختن به نقد فیلم چند نکته را متذکر می شویم .
نزدیک دانستن ظهور طبق روایات وظیفه شیعیان است و باید صبح و شام منتظر ظهور بود . نقد در این مستند به معنای دور دانستن ظهور نیست . اگر این یس دی را نقد می کنیم نمی خواهیم بگوییم ظهور نزدیک نیست . هر شیعهخ باید توقع داشته باشد که هر آن ممکن است مقدمات ظهور آماده گردد و ظهور سر رسد . ما می گوییم حرفهای این گروه در مستند ظهور نزدیک است ، کاملاًبی دلیل است .
انقلاب اسلامی ایران در بیداری ملت ها نقش انکار ناپذیری داشته و از این روی قطعاً زمینه ساز ظهور است نقد این مستند به معنای نفی زمینه ساز بودن انقلاب نیست . ما معتقدیم انقلاب اسلام زمینه بیداری ملتها شده و همین انقلاب ما ظهور را نزدیک تر کرده است .
ما نیز امید داریم رهبری پرچم این انقلاب را هر چه زودتر به دست صاحب اصلی آن تحویل دهد و اشکالات بیان شده به معنای غلط دانستن این امید نیست .
ادعاهای مطرحه در این مستند و انتساب افراد به اشخاص خاص اگر رد می شود به خاطر نداشتن دلیل و یا سست بودن آن است نه به لحاظ افراد .
مثلاً در قسمتی از مستند می آید چون در یمن همه از نسل امام سجاد ع هستند پس سید حسن نصرالله از نسل ایشان است . این ادعا بیخود است . ما نمی گوییم که سید حسن نمی تواند سید حسنی باشد و لیاقت ندارد و …. ما نمی دانیم در آینده چه پیش می آید بلکه برای هر حرف باید دلایل محکم اقامه کرد .
پس بحث ما روی دلیل ها است ف که پوچ هستند .
نکته دیگر اینکه علی اصغر سیجانی ، کسی که در فیلم کار می کند و صحبت می کند به احتمال زیاد آلت دست عده ای قرار گرفته است .
هر چند گذشته از نقد محتوایی می توان نوع تدوین و …. را در نظر گرفت که صاحب نظران می گویند یک تیم حرفه ای مسولیت کار را به عهده داشته است و امکان ندارد کار چند جوان مبتدی باشد .
بررسی روزانه اوضاع جهان و پیش بینی آینده بحثی جدا از روایات است . ما می گوییم اگر کسی می خواهد اینها را منسب به روایات کند این کار سند متقن می خواهد .
نقد مستند ظهور نزدیک است
در ابتدای فیلم یک سخن از امام خمینی ره ( صحیفه نور ج 17 ص 480 )و یک سخن از رهبری مد ظله العالی ( پیام حج 87 )پخش می شود .
“سخن امام خمینی ره : ما امروز دورنمای صدور انقلاب ……. وعده الهی را نزدیک و نزدیک تر می کند . ” تا اینجای مطلب حرف حق است . بعد امام می فرمایند : گویی جهان دارد آماده می شود و…. و چه بسا این تحول و دگرگونی در ….. بعید نیست که دهر را در ساعتی بگنجاند و جهان را به مستضعفان و وارثان ارث بگذارد .
امام ره نمی گوید تا چند سال آینده حتماً آقا می آید ، فقط می گویند امید است و چه بسا این اتفاق بیافتد . ولی متأسفانه این گروه صدر و ذیل سخن را فقط می آوردند .روایات هم حرف امام را می زنند ممکن است یک شبه کار ظهور آماده شود و ایشان بیایند . و مشکل دار تر کاری است که اینها با کلام رهبرعزیز کردند ” اسلام ما  با بیداری مسلمانان و بازیافت خودش دور تازه ای را ایجاد کرد و کسانی که تا به حال منکر بودند با زبان و دل تصدیق می کنند که اسلام دارد پیشرفت می کند که ین بیداریها و تصدیقهایی که حتی منکرین می کنند .من با اطمینان کامل می گویم این آغاز کاراست و تحقق وعده الهی در راه است ” . این گروه منحرف جمله « این آغز کار است » را از وسط انداختند و گفتند آقا می گوید من با اطمینان کامل می گویم تحقق وعده الهی در راه است .
رهبر عزیز در این نطق 2 بار می گویند این آغز کار است . چرا وسط کلام را حذف می کنید و باعث انحراف اذهان عمومی می شوید ؟ این جمله کلیدی که وسطش حذف شده 3 دفعه در فیلم می آید. خطرش این است که ، اگر این القا شد و بعد امام زمان عج به این زودی نیامدند بگویند ” ادعای نزدیکی ظهور از سوی امام راحل و رهبری بوده است ” این گروه کارشان را مستند می کنند به رهبر عزیز .
اگر امام خامنه ای می گوید : نسل امروز شکست اسراییل را خواهد دید . این یک دکترین سیاسی است . مثل همان حرفی که امام خمینی ره گفتند، ایشان فرمدند :  ” من به موزه رفتن کمونیسم را می بینم ” . این پیش بینی است . فردی که جامعه شناس است می گوید تا چند سال دیگر فلان اتفاق می افتد . وقتی رهبری می فرمایند ” با بیداری غربیها اسراییل باید بساطش را جمع کند ” این حرف یک تحلیل سیاسی است . ولی گروه مستند ظهور نزدیک است ، یک سوء فهم از کلام رهبر پیدا کردند و بر اساس آن گروه مبشران را تشکیل دادند و بر همین اساس فیلم ساختند .
در قسمت بعد فیلم روایتی آورده می شود از کتابی که خود آن از لحاظ سند و متن مشکل دارد . در این قسمت ، و نفس النفوس را ، شکافنده ها بشکافند ، ترجمه کرده اند بعد هواپیما ها را نشان می دهند . نوع ترجمه مشکل دارد . منبع آن خطبه البیان است که از لحاظ سندی مشکل دارد . چون تا قرن 9 هیچ کس آن را نقل نکرد . بعد از آن رجب برسی آورده است هر چند در مورد او نیز می گویند ایشان از غلاة است . بعد از آن در الزام الناصب شیخ علی یزدی حائری آورده است که خود این کتاب هم مشکل دار است ( به خاطر آوردن جریان قاتل امام زمان عج که در هیچ منبع دیگری ذکر نشده است ). بنابراین از لحاظ سندی هم مشکل دار است . در این حدیث ابن مسعود از امام علی ع نقل می کند ، در حالی که امام علی ع در سال 35 به بصره رفته بودند اما ابن مسعود متوفی سال 32 است .
از این گذشته کلمات این این حدیث کلی ، مبهم و نامفهوم ست . مثلاً ” زهق الزاهق ، حقت الحقایق و لحق الاحق و ثقلت الظهور و تقاربت الامور » . برای این گونه کلمات هر کس هر گونه که خواست می تواند معنا بیاورد . مثل همین گروه که ترجمه نادرست آورده اند ؛ کلمه نفس در سوره فلق یعنی دمیدن . و نفس النفوس یعنی دمندگان بدمند ؛ طبق کدام لغت نامه شما این کلمه را شکافنده ها بشکافند معنی می کنید و منظور از شکافتن را هواپیمای میگ و فانتوم و …. می دانید .
از سوی دیگر این حدیث 117 کلمه دارد . اگر شما می خواهید اثبات کنید که آقا می آید باید از این تعداد حداقل 100 را که اتفاق افتاده بیاورید ، شما 5 مورد را می آورید و تفسیر غلط می کنید و به دروغ نسبت می دهید و بعد ادعا می کنید امام زمان عج به همین زودی می اید .
تطبیق بدون دلیل کافی

نويسنده : زهرا خواجه سليمي

صفحات: 1· 2

نقش سياسى اجتماعى زنان در تاريخ معاصر

  بيدارى اسلامى‏
زنان ايرانى از فرداى پيروزى انقلاب اسلامى، خودجوش در صدد برآمدند تا پيام انقلاب اسلامى را به جهان و جهانيان برسانند. اين حركت خوشايند غرب نبود، ولى زنان ايرانى بدون توجه به برآشفتگى غرب، به صدور پيام انقلاب اسلامى ادامه دادند تا حدى كه حضور زنان ايرانى در انقلاب اسلامى به الگويى براى زنان كشورهاى اسلامى درآمد، به گونه‏اى كه زنان شيعه لبنانى به تدريج بيدار شدند و براى دفاع از خود در مقابل اسرائيل به كلاشينكف و بمب‏هاى دست‏ساز روى آوردند.
زنان تركيه نيز بر پايه بيدارى اسلامى، هم حجاب را مى‏خواهند و هم حضور در اجتماع را. زنان نمى‏خواهند با پذيرفتن حجاب از جامعه قطع رابطه نمايند و اين همان الگويى است كه زنان انقلابى ايرانى به آن عمل مى‏كنند. يك زن بنگالى در اين باره گفته است: من و ديگر زنان چيزى بيش‏تر از برابرى مورد نظر قوانين غربى مى‏خواهيم. ما خواهان نقش فعال‏ترى در زندگى مذهبى و اسلامى هستيم. تنها مسلمانان زن نبودند كه هويت اسلامى خود را در پرتو بيدادگرى زنان انقلابى ايران به‏دست آوردند؛ بلكه ده‏ها هزار زن غربى در نهضتى اخلاقى و اسلامى، ارزش‏هاى الهى اسلام را كشف كردند و به دين اسلام‏مشرف شدند. مثلًا نزديك به صد هزار نفر آلمانى به اسلام گرويدند كه بيش از نيمى از آنان را زنان تشكيل مى‏دهند. اين زنان همانند زنان تازه مسلمان آمريكايى، نه تنها مراقب پوشش اسلامى خود هستند، در شرعى بودن خورد و خوراك خود هم دقت بسيار دارند. آنها حتى در انتخاب برنامه‏هاى تلويزيونى، دقت مى‏ورزند و از تماشاى سريال‏هاى ضد اسلامى يا ضد اخلاقى اجتناب مى‏كنند. فعاليت اجتماعى اين دسته از زنان، معمولًا با گرد آمدن در خانه‏هاى همديگر شكل مى‏گيرد و گاه به اجتماع سرايت مى‏كند. آيا اين بيدارى اسلامى، واقعاً ناشى و متأثر از بيدارى زنان ايرانى است؟
يك روزنامه آلمانى در اين باره، نخست مى‏پرسد كه چرا بيدارى اسلامى و جنبش حمايت از حجاب در دهه 1960 اتفاق نيفتاد و سپس پاسخ مى‏دهد:
مگر اينكه بگوييم زنان جمهورى اسلامى در اين امر دخالت دارند. رفتار اجتماعى يك زن ايرانى مقيم آمريكا مؤيد نوشته‏هاى روزنامه آلمانى است.
اين زن و ديگر زنان مسلمان در منازل جمع مى‏شوند و درباره اسلام سخن مى‏گويند. روزنامه نيويورك تايمز آمريكا در سال 1996 به نوعى در تأييد مطالب فوق نوشته است: در تمام دنيا به ويژه در دنياى اسلام از شمال آفريقا تا خاورميانه و جنوب شرقى آسيا، انواع گوناگونى از گروه‏هاى مدافع حقوق زنان پديد آمدند كه قبل از انقلاب 1979 ايران وجود نداشت.
نتيجه اينكه از سال 1370 به بعد فعاليت زنان ايرانى در حوزه‏هاى متعدد (مانند اجتماعى، فرهنگى، سياسى و …) و در عرصه‏هاى مختلف داخل و خارج افزايش يافت بخشى از اين دستاوردها، ارائه تصوير واقعى از زن‏ايرانى در عرصه بين‏المللى است، منتهى براى تأثيرگذارى بيش‏تر، بايد تشكل‏هاى زنان، قوى‏تر، منسجم‏تر و با آگاهى افزون‏تر عمل نمايند. از ديگر دستاوردها، تبليغ و گسترش حجاب اسلامى است. تأثير حجاب اسلامى زنان ايرانى بر ديگر زنان به ويژه در كشورهاى اسلامى غير قابل انكار است به‏علاوه، بيدارى اسلامى زنان ايرانى كه آن نقش مؤثرى در پيروزى انقلاب اسلامى داشت، در ديگر كشورها هم به چشم مى‏آيد.

 

نقش سياسى اجتماعى زنان در تاريخ معاصر

هنگامى كه صفحات تاريخ معاصر ايران را ورق مى‏زنيم، اثر چندانى از نقش سياسى- اجتماعى زنان نمى‏بينيم. اگر در گوشه و كنار تاريخ از نقش زنان سخن به ميان آمده، توضيح نقش حرمسرايى و مفسده‏انگيزى دسته‏اى از زنان است. برخى بر اين باورند، فعاليت‏هاى اندكى كه از زنان در تاريخ ثبت گرديده، مربوط به زنان طبقات بالاست  از آن رو كه اين زنان، قبل از زنان طبقات ديگر، به تحصيلات روى آوردند و به لزوم بهبود شرايط اجتماعى از طريق افزايش فعاليت‏هاى زنانه پى بردند. نگاه ديگر درباره فعاليت‏هاى تاريخى زنان آن است كه آنها بيش‏تر به ايفاى نقش منفى و مخرب در تاريخ معاصر ايران پرداخته‏اند، و در كارنامه‏شان كم‏تر اثرى از نقش سازنده و مثبت ديده مى‏شود.
بر پايه اين نظر، يا زنان را عليه منافع ملى و دينى به كار گرفته‏اند و يا خود به اين كار روى آورده‏اند.
اما ديدگاه‏هاى فوق با چالش‏ها و سؤال‏هاى زيادى مواجه‏اند از جمله: آيا توده زنان مسلمان اين مرز و بوم كه نه در حرمسرا بوده‏اند و نه مجذوب و شيفته انديشه‏هاى ليبراليستى (غربى) و كمونيستى (شرقى) شده‏اند، نقشى در تحولات يك قرن گذشته نداشته‏اند؟ آيا زنان قشر متوسط و محروم تاريخ معاصر ايران كه بيش‏ترِ زنان جامعه ايرانى را تشكيل داده‏اند، برخلاف سنت و تجربه تاريخ بشر حركت كرده‏اند كه بنابر آن، همواره طبقات متوسط و محروم به قيام برمى‏خيزند و تحول مى‏آفرينند؟ آيا آنها به اقدام مؤثر سياسى- اجتماعى دست نزده‏اند؟ آيا نقشى را كه زنان در حادثه گريبايدوف، نهضت تنباكو، انقلاب مشروطه، واقعه كشف حجاب و … ايفا كرده‏اند، منفى بوده؟ اگر اين نقش مخرب بوده چرا جامعه آن زمان و امروز نتايج حاصل از آن را مثبت و سازنده ارزيابى كرده است؟
نوشته حاضر مى‏كوشد به سؤالات بالا پاسخ دهد و در نيل به اين هدف، نياز نمى‏بيند همانند بيش‏تر نوشته‏هاى تاريخى به بازخوانى يا بزرگ‏نمايى تلاش زنان دربار، مفسد و غرب و شرق زده بپردازد، به آن دليل كه هم درباره آنان، سخن بسيار گفته شده و هم مطرح ساختن آنها، بخش عمده فعاليت زنان‏ايرانى را منعكس نمى‏سازد.  تلاش اين نوشته آن است كه فعاليت توده زنان مسلمان ايران را به تصوير كشد كه هم مى‏خواهد از مدنيت برخوردار باشد، هم ديانت خود را پاس دارد  و در دنياى فمينيستى و مدرنيستى دفاع از حقوق زنان، از بخش اعظم تاريخ زنان سده اخير ايران دفاع كند كه همان نقش سياسى- اجتماعى توده زنان مسلمان است‏

 

برخوردهاى غلط حكومتها با ايرانيان

در دورانهاى گذشته برخى از حكومتهاى طاغوتى ، همانند دوران بنى اميه ، نسبت به ايرانيان رفتار بسيار زشتى داشتند. اوج اين رفتارهاى غير عاقلانه در زمان معاويه بوده است .
وى از روى كينه و دشمنى كه با اين گروه داشت ، در نامه اى كه به زياد بن سميه مى نويسد: از وى مى خواهد تا آنها را ذليل و خوار گرداند و سخت تحت فشار قرار دهد. در اين نامه چنين آمده است :
و درباره مؤ الى (غير عرب ) و هر كه از اعاجم مسلمان شده ، نظر كن و سياست پيشينيان را درباره آنها به كارگير كه به رسوايى و ذلت آنها مى انجامد. اجازه ده كه عرب از آنها زن بگيرد، ولى عرب به آنها زن ندهد؛ عرب از آنها ارث ببرد ولى آنها از عرب ارث نبرند؛ عطا و بخشش آنها از ديگران كمتر باشد… و در تمام جنگها آنها را پيش بيندازيد تا راهها را آباد و درختان را قطع كنند. مبادا يكى از آنها در نماز بر عرب مقدم گردد، هيچ گاه در صف اول نماز قرار نگيرند، مگر آنكه جهت تكميل صف اول باشد… به هيچ وجه قضاوت به آنها سپرده نشود. هر گاه نامه ام به دست تو رسيد آنها را ذليل گردان و اهانتشان كن و هيچ حاجتى را برايشان برآورده نكن .
اين برخوردهاى غلط از افراد گوناگون و صاحبان قدرت ، بلكه حكومتها ممكن است دلايل بسيارى داشته باشد كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
- در گذشته ملت عرب بر اثر فقر فرهنگى و رسوب افكار جاهلى ، هيچ ملتى را از خود بهتر نمى دانست و بر اثر همين غرور و خود بينى ، بسيارى از گناهان را مرتكب مى شد. قراين و شواهد بسيارى در دست داريم كه در صدر اسلام بسيارى از عربهاى تازه مسلمان نسبت به سلمان فارسى و هم قطاران ايرانى او، بسيار بدبين بوده و اهانت مى كردند؛ به گونه اى كه احترام پيامبر صلى الله عليه و آله از سلمان براى برخى از آنها بسيار گران مى آمد و لب به اعتراض مى گشودند.
اصبغ بن نباته گويد: از امير مؤ منان درباره سلمان فارسى پرسيدم . فرمود: چه گويم درباره مردى كه از گل ما آفريده شده ، و روحش با روح ما پيوند خورده است . خداوند او را به علم اول و آخر و ظاهر و باطن و سر و علانيه مخصوص گردانيده و در جريان گذارده است . روزى در محضر رسول خدا وارد شدم كه سلمان در كنارش نشسته بود؛ در اين هنگام مرد عربى وارد شده و سلمان را كنار زد و خود بر جاى او نشست . پيامبر صلى الله عليه و آله كه از حركت بسيار غلط مرد عرب خشمگين شده بود، آنقدر ناراحت شد كه از پيشانى حضرتش عرق فرو ريخت و چشمانش سرخ شد و فرمود: اى اعرابى ، تو مردى را كنار مى زنى در حالى كه هر گاه جبرئيل نازل مى شود، از طرف پروردگار دستور مى دهد كه به او سلام برسانم .
عجيب است كه وقتى با موضع گيرى سخت پيامبر صلى الله عليه و آله و امير مؤ منان روبه رو مى شدند، هنوز دست از غرور و خودبينى بر نداشته و مى پرسيدند: مگر سلمان مجوسى نبوده است ؟! گويا خودشان هيچگاه بت پرست و مشرك و كافر نبوده اند و در اين بين فقط سلمان فارسى مجوسى بوده و مسلمان شده است .
- مسئله ديگر اينكه به يقين اعراب با ديدن پيشرفت و ترقيات علمى سلمان و ساير ايرانيان و ستايش پيامبر صلى الله عليه و آله از آنان ، خشمگين شده و خواسته و يا ناخواسته عكس العمل جاهلانه نشان مى دادند.
- از همه مهم تر اينكه از زمانى كه شنيدند ايرانيان پيروان على و اهل بيت عليهم السلام آن حضرت هستند. برخى كينه اين مردم با كرامت را به دل گرفتند  و زمانى كه برخى از همانها به پستها و مناصبى مى رسيدند، كينه و دشمنى خود را روشهاى گوناگون ابراز مى كردند.
آينده ايرانيان از نگاه امير مؤ منان عليه السلام
به احاديث و روايات فراوانى برخورد مى كنيم كه معصومان عليهم السلام از آينده درخشان ايرانيان خبر داده اند؛ از قبيل رسيدن به عالى ترين پيشرفتهاى علوم بشرى و دست يافتن به آنها اگر چه در ثريا باشند؛  و يا از خدمات بسيار ارزنده اى كه قم پيش از ظهور به عالم بشريت ارائه مى كند و حجت بر تمام خلايق مى شود؛  و يا اينكه خداوند گنجهايى را در طالقان ذخيره كرده است  و ده ها مطلب ديگر از ساير پيشوايان ، كه تمام اينها در جاى خود بحث جداگانه اى را مى طلبد. اما چون آينده ايرانيان از ديدگاه امير مؤ منان عليه السلام را مورد بحث و بررسى قرار داده ايم ، به چند نمونه از نظرات و گفته هاى آن حضرت مى پردازيم :
1. حمايت جدى از اسلام و قرآن 
يكى از مباحث مهمى كه در آينده ايرانيان نقش به سزايى در آن دارند، مسئله حمايت جدى از اسلام و قرآن است كه بعد از آنكه عرب از آن فاصله گرفته ، بلكه از اسلام روى گردان شده است ، به فرموده امير مؤ منان اين ايرانيان هستند كه در آينده به زور شمشير، اسلام از دست رفته عرب را به آنها باز مى گردانند.
2. خروج مردم خراسان با پرچم هاى سياه 
يكى از علايم ظهور امام زمان (عج ) اين است كه به فرموده على عليه السلام هنگامى كه سفيانى با مردم خراسان درگير مى شود، آنها با پرچمهاى سياهى كه همراه دارند براى يارى امام مهدى (عج ) از خراسان بيرون آمده و در پى امام خواهند بود تا بر او دست يابند.
3. آماده سازان حكومت مهدى (عج )
از امير مؤ منان عليه السلام روايت شده است كه فرمود: يكون مبدؤ ه من قبل المشرق ؛  آغاز كار حضرت مهدى (عج ) از مشرق (ايران ) است .
در اينجا بايد گفت كه مقصود از حضرت ظهور امام مهدى (عج ) نيست ؛ زيرا اين مسئله ثابت است كه ظهور حضرت از مكه مكرمه است ، بلكه مقصود امير مؤ منان عليه السلام اين است كه در آينده ايرانيان نقش آماده سازى حكومت امام مهدى (عج ) را پيش از ظهور به عهده مى گيرند كه اين حكومتها نهايتا به حكومت و ظهور آن حضرت مى انجامد.
4. آموزگاران قرآن در كوفه 
در حكومت امام زمان (عج ) يكى از پستهاى مهم ايرانيان افتخار تعليم قرآن است ؛ آن هم در پايتخت امام مهدى (عج ). چنانكه اصبغ بن نباته گويد: از حضرت على عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: گويا چادرهاى عجم را مى بينم كه در مسجد كوفه بر پا شده و در ايام حكومت امام مهدى (عج ) به مردم ، قرآن را همان گونه كه نازل شده تعليم مى دهند… .
5. سربازان جان بر كف 
درباره سرزمين طالقان و برخى از مردم آن ، كه جزئى از قوم سلمان و فارس و موالى هستند كه در روايات به آن اشاره شده ، از امير مؤ منان عليه السلام نقل شده است كه فرمود: خوشا به حال طالقان ! زيرا براى خداوند - عزوجل - در آن گنجهايى ذخيره شده است كه هرگز از جنس طلا و نقره نيست ؛ ليكن در آن مردمانى هستند كه معرفت خدا را به حق شناختند… و اينان ياوران امام مهدى (عج ) در آخر الزمان اند.
همچنين در احاديث ديگرى از زبان امام صادق عليه السلام و ساير معصومان عليهم السلام اوصاف ديگرى اضافه آمده است ؛ از قبيل اينكه اين گنجها دلاور مردانى هستند اهل جنگ و جهاد. شهادت را در راه خدا دوست مى دارند و پيوسته دعا مى كنند كه خداوند به آنها شهادت را روزى دهد، و شعار خود را يالثارات الحسين مى دانند و خداوند به وسيله آنان ، امام حق را پيروز مى گرداند.

سیره امام علی علیه السلام

                      امید بخش شب انتظار می آید

                                    فقط اگر تو بیایی بهار می آید

زمان ظهور امام زمان با خداست

حجت خداوند در استمرار تاريخ‏

هدايت عمومى‏
بر جهان هستى دو نوع هدايت الهى حاكم است: هدايت عام و هدايت خاص. تمام جهان هستى به نوعى برخوردار از هدايت عمومى است؛ مثلًا كره زمين همچون افلاك آسمانى در مدار مشخصى سير مى‏كنند، ساختار و بافت بدن آدمى با همه پيچيدگى‏هايش در نظامى ويژه حركت مى‏كند. مغز، قلب، اعصاب، اعضا و جوارح هر كدام به صورت منظم كار خود را انجام مى‏دهند. در قرآن مى‏خوانيم:
قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى‏. 
 (موسى) گفت: پروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرينش او بوده داده، سپس هدايت كرده است.
هدايت انسان با حجت باطنى و ظاهرى‏
انسان در ميان ديگر آفريدگان با دو ويژگى: «آزاد» و «مختار» باز شناخته مى‏شود تا خود راه سعادت يا شقاوت خويش را برگزيند. گرچه او فطرتاً كمال جو است و در پى يافتن كمال مطلق، علم مطلق، قدرت مطلق و … سير مى‏كند، ولى آوار شهوات و نفس‏اماره  و تلبيس ابليس ، دو مانع بزرگ در مسير كمال جويى و هدايت او قرار دارند. از اين رو، خداوند براى هدايت و در صراط مستقيم قرار گرفتن انسان، دو حجت و برهان براى او قرار داد: «حجت باطنى» و «حجت ظاهرى».
حجت باطنى، همان عقل است كه انسان در پرتو فروغ آن، راه درست را از نادرست تشخيص مى‏دهد؛ مثلًا انسان عدالت، امانت، راستى، پاكى و … را از ظلم، خيانت، دروغ، ناپاكى و … باز مى‏شناسد.
حجت ظاهرى، يعنى پيامبران و رهبرانى كه از جانب خداوند براى هدايت و راهنمايى بشر برگزيده شده‏اند.
امام موسى بن جعفر (ع) به هشام مى‏فرمايد:
انَّ لِلّه عَلى النّاسِ حُجّتين حُجّةً ظاهِرةً و حُجّةً باطِنةً فَامّا الظّاهرةُ فالرُّسلُ و الَانبياءُ و الائمةُ و امّا الباطِنةُ فالعُقولُ.
از جانب خداوند بر مردم دو حجت وجود دارد: حجت ظاهر و حجت باطن. حجت ظاهر عبارتند از: رسولان، پيامبران و امامان و حجت باطن عبارت است از عقول.
پرسش: آيا عقل و انديشه بشر او را از پيامبران و رهبران الهى بى نياز نمى‏كند؟
پاسخ: در مسير هدايت گرى عقل و دانش بشرى دو مانع وجود دارد:
1- محدوديت عقل و انديشه: هدايت عقل و علم بشر محدود است و دانش بشرى نسبت به مجهولاتش بسيار ناچيز. قرآن مى‏فرمايد: «وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» 
 يعنى «و جز اندكى از دانش، به شما داده نشده است.»
با توجه به ابعاد گوناگون زندگى بشر مسائل پيچيده‏اى كه در عرصه‏هاى مختلف براى‏او پيش مى‏آيد، عقل به تنهايى توانايى گره گشايى همه مشكلات را ندارد و در خيلى موارد به ويژه در مسائل ماوراء طبيعى قدرت تشخيص و هدايت آدمى را ندارد. از اين‏رو، بايد راهنمايى مافوق عقل باشد كه نسبت به مصالح آدمى اشراف داشته، او را در مسير ارزش‏ها و سعادت هدايت كند.
2- عقل در معرض تندبادهاى هوى و هوس، كه بخشى از وجود انسان است، قرار دارد و در بسيارى موارد مغلوب او مى‏شود. قرآن مى‏فرمايد:
أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ.
آيا ديدى كسى را كه معبود خود را هواى نفس خويش قرار داده است؟
بنابراين، نياز انسان به حجت ظاهرى خدا (پيامبران و جانشينان آنان) همچنان باقى است. شايد به همين رو، نخستين انسان، خود پيامبر خدا بود.
پيامبر اكرم (ص) مى‏فرمايد:
خداوند آدم و حوا، را آفريد، و حضرت آدم را فرستاده خويش قرار داد و فرمان داد تا حواء از وى پيروى كند.
روايات فراوانى بر ضرورت وجود حجت‏هاى الهى از آغاز خلقت تا پايان دلالت دارد كه به چند روايت اشاره مى‏كنيم. امام صادق (ع) فرمود:
مازالَتِ الْارْضُ الّا ولِلَّهِ فِيهَاالْحُجَّةُ يُعَرِّفُ الْحَلالَ وَالْحَرامَ و يَدْعُوا النَّاسَ الى سَبِيلِ اللَّهِ.
پيوسته بر زمين حجت خداوند وجود دارد كه حلال و حرام خدا را بيان مى‏كند و مردم را به راه خدا فرا مى‏خواند.
و نيز آن حضرت فرمود:
لَوْ لَمْ يَبْقَ فِى الْارْضِ الَّا اثْنانِ لَكانَ احَدَهُمَا الحُجَّةُ
اگر در زمين بيش از دو نفر نمانند، يكى از آنان حجت خدا است.

صفحات: 1· 2

نهضت انتظار

شيعه پاكباخته و منتظر راستين در روزگار غيبت، درد دورى مولاى خويش را در جان خويش حس مى‏كند و زمزمه سر مى‏دهد:


          اى ظهور آخرين، آغاز شو             اى گل موعود نرگس، باز شو
             از شفق برگرد اى راز سترگ             باز گرد اى مثنوى ساز بزرگ


اين وَجهُ اللَّه الَّذى‏ يَتَوَجَّهُ الَيه الاولياءِ؛
كجا است مظهر خداوندى كه اولياى الهى به سوى او رو مى‏آورند؟
در روزگار خدا گريزيها و خداستيزيهاى مدرنيته و پست مدرنيسم و حاكميت مشركان و ستمگران، كه ظلم و ستمشان همه جهان را پر كرده، تنها چشم اميد به يگانه ذخيره الهى دوخته شده است تا با ظهورش ريشه ستم و ستمگران را سوزانده، جهان را پر از شادى و نور و قسط و عدل كند. منتظران دلباخته و دلسوختگان عاشق براى رسيدن به آن روز لحظه شمارى مى‏كنند و خود را با آراستگى به تقوا، بردبارى، عدالت گسترى، ظلم ستيزى، و پايدارى به ارزشهاى الهى آماده ظهورش مى‏نمايند تا با چشيدن شيرينى انتظار به دلدار برسند.

          ديدار يار غائب دانى چه ذوق دارد             ابرى كه در بيابان بر تشنه‏اى ببارد

راستى اين چه انتظارى است كه افضل اعمال امّت محمد مصطفى (ص) به شمارمى‏آيد و منتظرانش چون مجاهدان همراه رسول‏اللَّه‏اند؟
پاسخ را بايد در حقيقت انتظار جست؛ انتظارى كه با زبان و سخن نمى‏توان حق آن را ادا كرد؛ انتظارى كه گستره‏اى به عمق رسالت همه پيامبران و مجاهدت‏هاى همه اوصيا و اولياى الهى دارد و مى‏بايست مقاومت، آزادى، عدالت خواهى، شرافت، عزت، كرامت و خداپرستى را در ماهيت آن سراغ گرفت و به آن اميد بست. شيعه دلباخته و منتظر راستين مى‏كوشد خود را با فرهنگ چنين گلواژه‏اى آشنا سازد. در غير اين صورت او منتظر نيست.

طرح وحدت اسلامى‏

شالوده مكاتب اجتماعى بر اساس وحدت پى‏ريزى مى‏شود و بدون آن هيچ ايده و انديشه‏اى در جامعه گسترش نمى‏يابد و اين خود، بهترين دليل براى طرح مسأله وحدت از سوى شارع مقدس اسلام است. كه آن را به اختصار، در دو حوزه، ارجگذارى و آسيب شناسى توضيح مى‏دهيم.
الف- ارجگذارى‏
در اين حوزه، راهها، انگيزه‏ها، محورها و نتايج ارزنده وحدت با روشهاى گوناگون مورد ارزيابى و تأكيد قرار گرفته كه مى‏توان همه را در دو فرآيند خلاصه كرد:
1- ارائه جهان بينى توحيدى:
قرآن مجيد جهان بينى اسلامى را در يك جمله بيان كرده است:
 «انَّالِلَّهِ وَ انَّا الَيْهِ راجِعُونَ»
همه ما از آن خداييم و به سوى او نيز باز مى‏گرديم.
اين آيه شريف، مبدأ، راه و مقصد پيروان اسلام را ترسيم كرده و آنان را برگرد محور «الله» فرا خوانده است و بر اساس اين جهان بينى:
1/ 1- معبود و خالق يكى است:
  «انَّ هذِهِ امَّتُكُمْ امَّةً واحِدَةً وَ انَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ»

اين امّت شما يك امّت بيش نيست و من هم پروردگار شمايم پس، تنها مرا بپرستيد.
2/ 1- پيامبر يكى است:
 «وَ ما ارْسَلْناكَ الَّاكافَّةًلِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً

تو را مژده دهنده و بيم‏دهنده براى همه مردم فرستاديم.
3/ 1- قانون اساسى آن قرآن و مفسران واقعى آن عترت پيامبرند: در اين زمينه رسول خدا (ص) فرمود:
 «انّى‏ تارِكٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ ما انْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا كِتابَ‏اللَّهِ وَ عِتْرَتى‏ …»
من دو چيز گرانسنگ در ميان شما مى‏گذارم كه اگر به آن دو تمسك جوييد هرگز گمراه نمى‏شويد: 1- كتاب خدا، 2- خاندانم.
4/ 1- جهتگيرى عبادى- سياسى مسلمانان، تنها به سوى كعبه است:
 «وَحيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ»

هر جا كه هستيد، روى خويش را به سوى كعبه بگردانيد.
و … با چنين جهان‏بينى، پيرو اسلام نمى‏تواند «وحدت گرا» نباشد. به همين دليل قرآن مجيد پيامبر اكرم (ص) را از صف تفرقه‏افكنان جدا مى‏داند و مى‏فرمايد:
 «انَ‏الَّذينَ فَرَّقوُا دينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فى‏ شَىْ‏ءٍ»

كسانى كه آيين خود را پاره پاره كردند و دسته دسته شدند، توهيچ رابطه‏اى با آنان ندارى.و در آيه‏اى ديگر بر پيشانى تفرقه افكنان، مُهر شرك مى‏كوبد و مى‏فرمايد:
 «… وَ لا تَكُونُوا مِنَ‏الْمُشْرِكينَ* مِنَ‏الَّذينَ فَرَّقُوا دينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً …»

صفحات: 1· 2

حفظ وحدت‏ از مبانی اخلاق سیاسی

 هر كس با الفباى سياست آشنا باشد، بخوبى مى‏داندكه اتحاد و يكپارچگى تارو پود يك جامعه قوى و موفق را تشكيل مى‏دهد و پيروزيهاى شگفت‏انگيز در صحنه‏هاى مختلف نظامى، صنعتى، علمى، اقتصادى و … مرهون همبستگى و همدلى انسانهاست و سرافرازى هر جامعه‏اى در سايه آن به دست آمده است.
از سوى ديگر، نقطه آغازين مرگ تمدّنها و فروپاشى قدرتها، شكستها و عقب ماندگيها و … تفرقه و اختلاف بوده است؛ امام على عليه السلام در خطبه قاصعه، ضمن تحليل حيات و مرگ قدرتهاى پيشين، دو نكته اساسى را به عنوان نتيجه بحث مطرح مى‏كند:
1- برخى از گذشتگان به سبب وحدت و يكدلى به عزّت، شوكت، عافيت، آسايش، نعمت فراوان، كرامت و شرافت، دست يافتند و چشم طمع دشمن را كور و دست تجاوز وى را از مملكت خود كوتاه كردند.
2- برخى هم بر اثر كينه توزى، تشتّت، پشت كردن به يكديگر و يارى نرساندن به هم، ستون فقراتشان شكست و از پاى درآمدند.
بنيانگذار جمهورى اسلامى، حضرت امام خمينى قدس سرّه نيز بطور مكرّر از نقش اساسى وحدت، در پيروزى و پويايى انقلاب سخن مى‏گفت و آن را رمز پيروزى مى‏دانست:
… اين معنا را بايد نصب‏العين خودتان قرار بدهيد كه ما تا با هم هستيم، مسلمين تا «يد واحده» هستند و همين مسلمين كم جمعيت و پشتوانه بزرگ الهى، اينها اگر با هم باشند، اين ملت اگر با هم شد، هيچ قدرتى نمى‏تواند او را بشكند … اگر يك روزى خداى نخواسته اين رمز پيروزى را از شما گرفتند، ديگر براى شما چيزى باقى نخواهد ماند.

پس بايد گفت: نه تنها «وحدت» يك ارزش اخلاقى سياسى، بلكه يك اصل مهّم و استراتژيك است كه با بودنش همه چيز هست و عدمش، نابودى همه چيز را در پى دارد.


اسلام هراسی ، ایران هراسی ، شیعه هراسی

سلام به همراهان گرامی

طبق قراری که داشتیم قسمت دیگری از مطلب را بری استفاده شما عزیزان ، در اختیارتون قرار می دهیم .

-موج دوم : با پیدایش »انقلاب اسلامی ایران « ، معادلات خاور میانه و جهان به هم خورد اسرائیل و آمریکا که زمانی در همین ایران پایگاه های متعددی داشتند و شاه ایران به عنوان بهترین حامی آنها محسوب می شد ، با نظام جدیدی مواجه شدند که ادبیاتش کاملا با ادبیات نظام شاهنشاهی تفاوت داشت . آنان الگوی» امام خمینی ره «و »ولایت فقیه «را الگوی موفقی دانسته و می دانند که اگر مهار نشود تمام جهان را در می نوردد . حقیقتا خوب فهمیده بودند زیرا این انقلاب از نوع انقلاب های حداکثری [ در مقابل انقلاب های کودتایی و سوروسی ] بوده و با دمیدن » روح بیداری«  و » مقاومت «در میان ملت ها با استفاده از موتور محرکه « اسلام » ، این رژیم های مستکبر را با خطر جدی مواجه ساخت . لذا « موشه دایان » وزیر امور خارجه و وزیر دفاع اسبق اسرائیل گفت : »انقلاب اسلامی زلزله ای است که اسرائیل را نابود خواهد ساخت . »

- موج سوم : بعد از فتوای تاریخی امام خمینی ره مبنی بر ارتداد »سلمان رشدی « نویسنده »کتاب آیات  شیطانی « بود . بعد از این فتوا بود که موج گسترده ای در رسانه های غربی به راه افتاد که این اسلام سیاسی و انقلابی که حرف های زیادی برای گفتن دارد باید جدی گرفته شود .
  - موج چهارم : بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، در سال 1920 م بود که آمریکا رقیب قدرتمند خود را از میدان بیرون کرده بود و برای اینکه بتواند به روحیه جنگ طلبانه و استکباری ادامه دهند به فکر افتادند تا یک دشمن فرضی و جدیدی برای فروش هر بیشتر سلاح و رونق کارخانه های اسلحه سازی شان تصور کنند لذا »اسلام «را به عنوان دشمن جدی در برابر تمدن غرب مطرح کردند وامروزه در رسانه های غربی و صهیو نیستی به این موضوع به صورت گسترده پرداخته می شود.
  - موج پنجم : بعد از حوادث 11 سپتامبر بود . در این خصوص علاوه بر اعلام آغاز »جنگ های صلیبی«  توسط »جورج بوش« و تبلیغات گسترده مبنی بر انفجار برج های دو قلو توسط مسلمانان ، کتابی توسط یکی از صهیونیست های مسیحی با عنوان »بیش ازاین نباید سکوت کرد« به رشته ی تحریر درآمد که نویسنده در آن کتاب آورده بود :  » خداوند به آمریکا مأموریت داده است تا اسلام را شکست دهد . «
  - موج ششم : توهین به پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم  ) با چاپ کاریکاتورهای موهن که خیزش مسلمانان در سراسر جهان را به دنبال داشت .
نویسنده : جناب سرهنگ زنگی آبادی

حقوق بشر

سازمان ملل متحد بعد از جنگ جهانی دوم برای بدست آوردن صلح جهانی با اراده و خواست مردم در اروپا قد علم کرد . هدف از ایجاد این سازمان جهانی رفع اختلافات بین ملت ها ، بدون استفاده از راه های خشونت بار می باشد . 
بدین صورت که ملت ها بپذیرند که در عین تفاوت داشتن با یکدیگر در آرامش زندگی کنند .
بیانیه حقوق بشر در سال 1789 میلادی در انقلاب فرانسه آغاز به کار کرد . در پی آن کشورهایی هم چون هلند ، اسپانیا، سوئد ، نروژ ، دانمارک ، و آلمان به جرگه ی کشورهای دارای این قانون مکتوب پیوستند ، تا این که مجمع عمومی سازمان ملل پس از تلاش های فراوان در دهم دسامبر 1948 میلادی ( 1327 ه ق ) قطعنامه ای به عنوان اعلامیه حقوق بشر تهیه و تصویب کرد .
حقوق دانان به تعریف واحدی از حقوق بشر دست نیافتند که ما در این مبحث به پاره ای از توضیحات آن می پردازیم .
این حق ذاتی آدمی زاد است و در سراسر زندگی همراه اوست ، جنبه ی جهانی دارد و مخاطب آن تمام دنیای بشر است ، بدون در نظر گرفتن رنگ ، نژاد ، تبار و بدون در نظر گرفتن مرز های جغرافیایی و نیز به معنای حق شناسایی هر فرد به عنوان یک انسان در برابر قانون و داشتن حق حیات برای او و در آخر حق برخورداری از آزادی و امنیت و حفظ صلح و امنیت جهانی ………..
آن چه تمدن امروز بشری در مهم ترین اعلامیه ها و بیانیه های حقوق بشری خود بیان می کند و برای اروپاییان تازگی داشت ، صد ها سال قبل این اعلامیه توسط اسلام صادر شده بود ، اسلام آزادی انسان ها را تنها در نفی بردگی ظاهری ندانسته است بلکه بیشترین تلاش را برای رهایی روح و عقل و اندیشه های انسان کرده است

نویسنده سمیه یزدانپناه

صفحات: 1· 2

منافقان

منافقان كسانى هستند كه در ظاهر به اسلام و ايمان تظاهر نموده ولى در باطنشان خبرى از ايمان نيست. آياتى از سوره بقره به معرفى آنان پرداخته و تصريح مى‏كند كه چنين گمراهانى هرگز تجارتشان سودمند نخواهد بود؛ زيرا اينان خود ضلالت و گمراهى را بر هدايت ترجيح داده‏اند:


«أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى‏ فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ»


آنان كسانى هستند كه گمراهى را به جاى هدايت خريده‏اند (برگزيده‏اند) و تجارت آنها سودى نداده و هدايت نيافته‏اند.
اين منافقان، چنان در گمراهى فرو رفته‏اند كه به تعبير قرآن مجيد، كر و گنگ و كورند؛ نه توان شنيدن حقايق را دارند و نه سخنى از حق بر زبان مى‏رانند و نه مى‏توانند حق را ببينند و درك كنند. در ادامه آيات دو مثل براى بيان گمراهى و راه به جايى نبردن اين گروه مى‏زند، در يكى، اينان را به شخصى تشبيه كرده كه آتشى روشن كرده تا اطراف خود را ببيند و راه خود را پيدا كند اما طوفانى سخت آن را خاموش نموده و توان تشخيص را ازاو مى‏گيرد. در مثال دوم، آنان را به كسانى تشبيه كرده كه مى‏خواهند راه خود را در بيابانى كه در آن گم شده‏اند به وسيله نورى كه از رعد و برق آسمان حاصل مى‏شود پيدا كنند، امّا اينان جز چند گام برداشتن فرصت ديگرى نيافته و به خاموشى و سردرگمى پيشين دچار مى‏شوند. دليل گمراهى و تحيّرشان اين است كه نخواسته‏اند با دين خدا با صداقت برخورد نمايند، بلكه خواسته‏اند تا از در حيله وارد شده و خداى سبحان و مؤمنان را بفريبند، غافل از اينكه جز گمراهى خويش سودى نمى‏برند.

هدايت در قرآن، ص: 112

اسلام هراسی ، ایران هراسی ، شیعه هراسی

اسلام هراسی ، ایران هراسی ، شیعه هراسی
هنگامی که به این مثلث تهاجمی نگاه می کنیم به نظر می آید « اسلام هراسی » از قدمت بیشتری برخوردار باشد . استکبار جهانی و در رأس آنها آمریکا و رژیم صهیونیستی سعی نموده و می نمایند با شیوه های مختلف و بکار گیری ابزارهای گوناگون ملت ها را از اسلام ، ایران و شیعه بترسانند و دور کنند که پیشرفته ترین و پیچیده ترین آنها را در سالهای اخیر تحت عنوان « جنگ نرم » با استفاده از ابزار « رسانه » دنبال کردند .
آنان با این کار دو هدف عمده را در دستور کار خود قرار داده اند :
1- مردم دنیا به اسلام نزدیک نشوند و به دین اسلام گرایش پیدا نکنند .
2- بین مسلمانان دنیا تفرقه و شکاف ایجاد نمایند ، (یا اختلاف را عمیق تر نمایند )
امواج اسلام هراسی
- موج اول : این موج بعد از جنگ جهانی اول با فرو پاشی امپراطوری بزرگ عثمانی به وجود آمد . کشورهای فاتح ، ( فرانسه و انگلیس ) خاورمیانه را بین خودشان تقسیم نمودند و این را به حضور در مسجد منحصر دانستند اما انتفاضه های مسجد الاقصی به خصوص نمازجمعه 20 هزار نفری « آیت الله کاشف الغطا » در « قدس » ظرفیت بالای پنهان جامعه اسلامی را نمودار ساخت ، لذا برای مقابله با اسلام ، « قومیت عربی » را جایگزین اسلام کردند تا با « اسلام انقلابی » مقابله نمایند . بعد از مدتی ، جوانان کشورهای اسلامی و عربی به سمت « پان عربیسم » گرایش پیدا کردند . ادامه مطلب در پستهای بعد

جناب سرهنگ زنگی آبادی

اهل بیت درقرآن کریم :

 اهل بیت درقرآن کریم :

« مرج البحرین یلتقیان *  بینهما برزخ لا یبغیان * یخرج منهما الؤلؤ و المرجان »

*دو دریا ( شیرین و شور ) را روان ساخت درحالی که همواره با هم تلاقی و برخورد دارند ( ولی ) میان آن دو حایلی است که به هم تجاوز نمی کنند ( در نتیجه با هم مخلوط نمی شوند ) …از آن دو دریا لؤلؤ و مرجان بیرون می آید .

تأویل آیه شریفه بدون تردید اهل بیت *علیه السلام *مکرم  پیامبرند .

امام صادق «علیه السلام » می فرماید : علی و فاطمه دو دریا ی عمیق و ژرف هستند که هرگز به حقوق یکدیگر تجاوز ندارند و لؤلؤ و مرجان حسن و حسین اند .

و در تفسیر مجمع البیان از سلمان فارسی و سعید بن جبیر و سفیان ثوری نقل شده :

دو دریا علی و فاطمه و برزخ محمد ( صلی الله علیه واله ) و لؤلؤ و مرجان حسن و حسین هستند .

در روایتی آمده منظور از شفع در سوره مبارکه ی فجر ، حسن و حسین و مقصود از وتر امیرالمومنین علی (علیه السلام ) است .

 

منبع : اهل بیت علیه السلام ، عرشیان فرش نشین / انصاریان / ص 287.

تهاجم فرهنگی

امروز تهاجم فرهنگی با استفاده از ابزارها و فناوری های جدید ارتباطی خیلی جدی است . صدها وسیله و راهرو اطلاعات به سمت فکر جوان و نوجوان ما وجود دارد ؛ از انواع شیوه های تلویزیونی و رادیویی و رایانه ای و امثال اینها دارند استفاده می کنند و همین طور به صورت انبوه ، افکار و شبهه های گوناگون را در آن ها می ریزند . باید در مقابل این ها ایستاد…… ( از بیانات امام خامنه ای – مورخ 17/8/85)

مفهوم امامت و جایگاه آن

به نام خدا به یاد مهدی
مقدمه
در بحث گذشته به تاثیر شناخت امام پرداختیم .که شناخت امام در زمینه های سیاسی فرهنگی و اجتماعی ما را به پویایی و حرکت وا میدارد تا زمینه ساز ظهور امام زمان باشیم
مفهوم امامت و جایگاه آن .
بعد از پیامبر در رابطه با جانشینی حضرت اختلاف شد،گروهی معتقد بودند که این امر باید توسط پیامبر مشخص می شد ،که پیامبر این کار را در غدیر انجام داد و عمده مسلمین این امر را می دانستند ،و گروهی معتقد بودند مسئله جانشینی به خود مردم واگذار شده است وآنان خود باید تصمیم بگیرند.
حالا می خواهیم بررسی کنیم که آیا امام با ویژگی های که دارد می تواند انتخاب آن بر عهده مردم باشد یا نه ؟
 از نظر سنی ها امام حاکم دنیای مردم است ،اما از نظر شیعه امام سر پرست دین و دنیای انسان است.مدیریت جامعه از نظر ظاهری و هدایت دلها از نظر معنوی به سوی حق از طرف امام صورت می گیرد.،امام با پیامبر از این  جهت که بر پیامبر وحی می شود ولی بر امام وحی  نمی شود ، پیامبر صاحب دین است اما امام تبلیغ دین می کند.بنا براین از نظر شیعه امام ادامه نبوت
 است.علت نیاز ما به امام به  همان دلیلی که نیاز به پیامبر است،و آن هدایت و رساندن مردم به کمال است،و دلیل دیگر این است ،که قرآن کلیات را فرموده است و قانون اساسی اسلام است ،اما کسی باید باشد تا آن را تفسیر کند و کسی باید باشد نیاز های مردم را جواب بدهد. پیامبر در  مدتی که رهبری جامعه را برعهده داشت نتوانست همه مسایل دین و ریزه کاری های آن را بیان کندو در رابطه با بعضی مسائل موقعیت آن فراهم نشده بود در نتیجه همین کار را ائمه بعد از پیامبر انجام دادند
ممکن است سئوال شود به چه دلیل سخن آنان حجت است و باید به آنان عمل کرد  
       . به دلیل سخن پیامبر که در حدیث ثقلین فرمودند :"من در میان شما دو چیز گران بها می گذارم کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم را.تا وقتی که به این دو تمسک جویید هرگز گمراه نشوید و این دو هیچ گاه از هم خدا نمی شوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.” این روایت را شیعه وسنی نقل کرده اند .بنا براین همانطور که آیه آیه قرآن حجت است کلمه کلمه معصوم نیز حجت است و باید به آن عمل کرد ،با این مطالب نیاز به وجود امام روشن می شود ،که کسی رهبری جامعه را می تواند به عهده بگیرد که دین پیامبر را از بدعتها حفظ کند و وجود او بهترین عامل برای تزکیه نفوس باشد بنا براین جامعه نیاز به الگوی عملی دارد همانگونه که پیامبر در زمان خود الگوی عملی جامعه بود

صفحات: 1· 2

تاثیر شناخت امام زمان روحی له الفداء

                   به نام خدا به یاد مهدی
مقدمه 
سلام خدمت خوانندگان محترم سعی ما بر این است که یک سری از مطالب در رابطه با مهدویت برای شما بیان کنیم امیدوارم که از این مطالب استفاده لازم را ببرید .

تاثیر شناخت امام
معرفت یا شناخت نسبت به امام زمان در مسائل اجتماعی و سیاسی و فرهنگی تاثیر دارد که به شرح در رابطه آنان می پردازیم .
1.تاثیر اجتماعی
یکی از راههای که اجتماع ما را سامان می بخشد شناخت امام زمان است. کسی که امام زمانش را بشناسد، در جهت اهداف آن حضرت حرکت خواهد کرد. و در این صورت اجتماع به یک وحدت می رسد و از این تشتتها و پراکندگی نجات پیدا می کند و بهتر پیش میرود .و می توانیم پیرامون محور امام همه را به وحدت دعوت کنیم . همان گونه که خداوند در قرآن همه را به وحدت دعوت می کند و می فرماید :"وعتصموا بحبل الله ولا تفرقوا”
حبل الله که باید به آن متصل شد یک مصداق آن قرآن قران کریم است ..و مصداق دیگر آن ائمه طاهرین هستند و در زمان ما امام زمان (عج) است واین امر ممکن نیست مگر این که انسان به امام زمان معرفت داشته باشد. انسان تا معرفت نداشته باشد نمی تواند به این ریسمان متصل شود زیرا فکر می کند راههای دیگری برای نجات هست و فکر می کند مسیرهای دیگر او را به سعادت می رساند و همین خیال باطل افراد را در راههای انحرافی قرار می دهد. 
این مطلب در کلمات دانشمندان غیر مسلمان نیز آمده است .ماربین فیلسوف آلمانی گفته است:"از جمله مسائل بسیار مهم که همیشه موجب امیدواری و رستگاری است اعتقاد به وجود حجت و انتظار ظهور او است و معلوم است این اعتقاد مربوط به شیعیان است و این اعتقاد موجب سعادت این گروه می باشد”
پس اگر اعتقاد به مهدی باشد، امید در دل انسان نورش پر فروغ تر می شود ونشاط و سر زندگی در اجتماع بیشتر می شود و باعث حرکت بهتری در جامعه می شود، تا افرادی که گرفتار یاس و نامیدی شده اند..در اجتماعی که یک پارچه به سوی امام زمان می رود صداقت دوستی و صمیمیت  موج می زند 
2.سیاسی : از مسئله حجت بسیار مهم است .اگر یک نگاه گذرا به صحنه جهانی داشته باشیم ایده های که به جهان عرضه هیچ کدام نتوانسته مردم را قانع کند ،سالهای زیادی کمونیسم تفکر خود را بر نیمی از جهان عرضه کرده است و موفق نشده است چون نتوانست به  نیازهای  واقعی مردم پاسخ دهد   ،همان طور که لیبرالیسم غربی امروز نواقص و نا کار آمدی آن مشخص شده است و مشاهده می شود که در سطح اروپا امروزه استقبال و روی آوری به اسلام بسیار فروان و چشمگیر تر از گذشته است ،این تفکر اسلامی همراه با اعتقاد به امام زمان می تواند بسیار موثر و پیش برنده است ،شناختن امامی که به همه نیاز های ما پاسخ می دهد خیلی موثر است اگر این اعتقاد رشد کند می تواند حرکت اصلاحی را پی ریزی کند .زمانی که مردم معتقد به وجود امام زمان باشند در نتیجه در برابر ظلم ساکت نمی نشینند بلکه سعی می کنند زمینه های ظهور حضرت را فراهم کنند  همان طور که در انقلاب ما این گونه بوده است  
3. فرهنگی :اگر بخواهیم فرهنگ پویا و رو به رشد داشته باشیم یکی از بخش های آن برمی گردد به شناخت امام زمان 
گاهی اوقات افراد به غلط می آیند مهدویت را مطرح می کنند ،وقتی انتظار به درستی معنا نشود، وقتی مسئله غیبت به درستی مطرح نشود، وقتی مسئله اعتقاد و شناخت مهدی به درستی روشن نشود،آثار بدی خواهند داشت بنا براین ما باید آسیب شناسی کنیم آنجا که دشمن یا دوستان نادان  قصددارند از آموزهای مهدوی سوء استفاده کنند باید جلوی آنان گرفته شود . از جمله موردی که مورد سوءاستفاده قرار می گیرد مسئله ملاقات با امام زمان است، همه دوست دارند که با امام زمان ملاقات داشته باشند ،دیدار حضرت امر بسیار خوبی است ول ما بیاییم همه مسئله مهدویت را خلاصه کنیم در درابطه با ملاقات امام زمان و آرزوی مومن را در همین بحث خلاصه کنیم آفاتی را در پی دارد پس باید این مسئله را روشن کرد که ملاقات در چه شرایطی و چگونه اتفاق می افتد و آیا هر کس ادعای دیدن امام را کرد می توان پذیرفت .
بحث دیگر که می تواند افات دیگر باشد مسئله انتظار است،که معنی ان چیست آیا انتظار به معنی دست روی دست گذاشتن است
،یا این که انتظار مقدماتی دارد لوازمی میخواهد و اینکه در عمل و رفتار شرایطی را می طلبد که باید شناخته شود .
جهت دیگر بعد فرهنگی :دشمن شناسی است دشمن با آگاهی از این که مهدویت چه آثار بر جامعه دارد در صدد تخریب این موضوع می باشد،با طرح مسائلی به انکار وجود امام زمان می پردازد از جمله مسائلی که مطرح می کند مسئله طولانی شدن مدت غیبت حضرت است ما برای مقابله با این امر باید بنیه اعتقادی نوجوانان و جوانان را تقویت کنیم دشمن اگر ببیند که نمی تواند از طریق انکار، برنامه خود را پیش ببرد از راه تخریب چهره امام زمان پیش میرود از جهت فرهنگی با مقاله ،فیلم ،بازی های کامپیوتری از امام زمان چهره خشن می سازد که اگر اعتقاد به مهدی هست لا اقل عشق به مهدی شوق و رغبت به آن حضرت وجود نداشته باشد .ما برای این که با این جهت مبارزه کنیم باید به مهدویت بپردازیم و خود را از نظر اعتقادی تقویت کنیم .
این مطالب مقداری از تاثیر شناخت امام بود .و در  بحث بعدی به مفهوم امامت و جایگاه ان که ضرورت بحث در رابطه با امام زمان را می رساند می پردازیم .