موضوع: "امامت - ولایت"

بال های پرواز

بال های پرواز

بال های پرواز

فرایند غیبت و انتظار و ظهور منجی موعود، عامل اساسی در مانایی مذهب تشیع بود.

کربلا و انتظار، شیعه را پرتوان، از پیچ و خم تاریخ عبور دادند. اما بدون انتظار، از عاشورا تنها یک تراژدی باقی می ماند که باید با نگاه به گذشته بر این فاجعه ی غم بار گریست و ثواب برد؛ اما انگاره ی انتظار، عاشورا را به حماسه ای تبدیل کرد ضمن گریستن بر آن، باید غیظ و غیرت خود را برای روزگار ظهور متراکم و آماده نگه داشت.

ادامه »

خواست ولی

خواست ولی

وظیفه ما در گام دوم انقلاب

1-    داشته های خودمان را بایستی بشناسیم و آن ها را جدی بگیریم.

2-    شناختن فسادها و رخنه ها و کمبودها و مشکل ها و سینه سپر کردن برای حل آن ها .

3-    اراده برای پیشرفت، برای مقابله، برای ایجاد جامعه اسلامی و تمدن اسلامی

4-    تلاش مضاعف در میدان علم، در میدان فکر و معنویت، در میدان سیاست، در میدان کار

5-    نپرداختن به مسائل فرعی و حاشیه ها، به مسائل اختلاف افکن

6-    دنبال کردن وحدت، حرکت متمرکز، حرکت مؤمنانه و مجاهدانه

7-    پررنگ کردن مرزها با دشمن

8-    مرز ایجاد نکردن با خودی، با نیروهای داخلی به اندک اختلاف سلیقه ای

مهم ترین وظایف طلاب در سال تحصیلی جدید از منظر مقام معظم رهبری

مهم ترین وظایف طلاب در سال تحصیلی جدید از منظر مقام معظم رهبری

مهم ترین وظایف طلاب

ادامه »

طرح بزرگداشت امام هادی علیه السلام


مدیریت و کادر ، اساتید و طلاب مدرسه علمیه حضرت زینب سلام الله علیها  بدین وسیله و همصدا با دیگر وبلاگ نویسان اهانت به ساحت مقدس امام هادی علیه السلام را محکوم نموده و به آن کوردلان حقیقی می گوییم  که مقام والای ان امام عزیز در دلهای ما شیعیان آنقدر بزرگ است که هیچ حرکت مذبوحانه ای از قداست ان نخواهد کاست .

همرنگی با امامان علیهم السلام

از آثار مهم محبت اين است كه محبّ مى‏كوشد همرنگ با محبوب گردد. هر محبّى تلاش مى‏كند با پيروى از گفتار و رفتار محبوب، دل او را به دست آورد. و شيعه كه ادعاى محبت اهل‏بيت عليهم‏السلام را دارد، و سنگ آنها را به حق به سينه مى‏زند، بايد نهايت تلاش خويش را در همرنگى و اطاعت از آنها به كار برد.

حضرت مهدی عج در منابع شیعی

 

شكى نيست كه اعتقادات، اصلى‏ترين نقش را در سرنوشت انسان بازى مى‏كند.نيكبختى يا بدبختى انسان در مرحله اول، در گرو انديشه و اعتقاد اوست؛ از اين رو بايد در مسائل اعتقادى به منابع مطمئن و دلايل استوار تكيه كرد.
براساس قرآن و سنت، اهل بيت پيامبر (ص) مرجع رسمى امّت بعد از پيامبر (ص) هستند و آنان به اعتراف دوست و دشمن، برترين افراد جامعه از نظر دانش، عبادت، زهد و تقوا بودند و هر كدام در عصر خود همچون ستاره‏اى فروزان در شب تاريك مى‏درخشيدند. آنان هر چند از رهبرى سياسى جامعه كنار گذاشته شدند، اما همان عبادت، مناجات، سيره و روش زاهدانه‏شان، ياد و سيره پيامبر (ص) را در فرهنگ جامعه زنده نگه مى‏داشت و گفتار و كردارشان نقش مؤثر و عميقى در هدايت انديشه و افكار جامعه داشت؛ از اين رو انسان مى‏تواند با اطمينان و آرامش كامل، انديشه و اعتقادات خود را براساس گفته‏هاى آنان شكل دهد.
شيعه اين افتخار را دارد كه هميشه باورهاى دينى و فرهنگ خود را از اهل بيت (ع) اقتباس نموده و در پرتو نور هدايت آنان قدم برمى‏دارد.روايات اهل بيت (ع) در مورد امامت حضرت مهدى (عج) گوناگون و چند قسم‏ است؛ بخشى بيانگر تأويل  و تفسير آياتى است كه در مورد آن حضرت نازل شده و بخشى به نقل سخنان پيامبر (ص) در مورد حضرت مهدى (عج) مربوط مى‏شود؛ پاره‏اى ديگر سخنان خود آن بزرگواران در اين زمينه است؛ گرچه آنان تمام علم و دانش خود را از پيامبر (ص) به ارث برده‏اند.
الف- روايات مربوط به تفسير و تأويل آيات
ابوبصير از امام صادق (ع) نقل مى‏كند كه در مورد آيه: «وَعَدَاللَّهُ الَّذينَ امَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْارْضِ» نور/55
خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كردار شايسته دارند، وعده مى‏دهد كه بطور قطع آنان را وارث زمين سازد.
فرمود:اين آيه در مورد قائم (عج) و يارانش نازل شده است. «1»
از اين سخن استفاده مى‏شود كه حكمرانى حضرت مهدى (عج) و يارانش در روى زمين، از آن روست كه آنان مصداق كامل مؤمن صالحند و در واقع اين آيه پيروزى نوعى عقيده و رفتار را اعلام مى‏كند.
همو از امام صادق (ع) نقل مى‏كند كه در مورد آيه:«… فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ ايْنما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعاً» بقره /148 در نيكيها و اعمال خير بر يكديگر پيشى گيريد، هر كجا باشيد خداوند همه شما را حاضر مى‏كند.
فرمود:اين آيه در مورد قائم (عج) و يارانش نازل گشته كه بدون وعده قبلى يكباره (پيرامون مهدى (عج)) جمع مى‏شوند. «2»
نيز همو مى‏گويد: از امام صادق (ع) در مورد اين گفته خداوند سؤال نمودم: «هُوَ الَّذى‏ ارْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَ لَوْكَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»صف /9
او كسى است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد تا او را بر همه آيينها چيره گرداند، هر چند مشركان كراهت داشته باشند.
آن حضرت پاسخ داد:سوگند به خدا، هنوز تأويل اين آيه فرود نيامده است. عرض كردم: فدايت شوم، پس كى فرود مى‏آيد؟ فرمود: هنگامى كه قائم (عج) به خواست خداوند قيام كند، وقتى كه او خروج كرد، هيچ كافر و مشركى نخواهد بود مگر اينكه خروج قائم (عج) برايش ناپسند خواهد بود …. «3»
نيز همو مى‏گويد: امام باقر (ع) در مورد اين آيه:«قُلْ أَرَايْتُمْ انْ اصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعينٍ» ملک /30
(پيامبر) بگو: به من خبر دهيد كه اگر آبهاى شما در زمين فرو رود، چه كسى مى‏تواند آب جارى و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟!
فرمود:اين آيه در مورد قائم (عج) نازل شده و منظور اين است كه اگر امامتان غايب بود و شما ندانستيد او كجاست، چه كسى براى شما امام ظاهر و آشكار مى‏آورد كه از اخبار آسمان وزمين و از حلال و حرام خداوند خبر دهد؟ سپس فرمود: سوگند به خدا، هنوز تأويل اين آيه نيامده و بناچار بايد بيايد. «4»
مفاد دو آيه آخرين اين است كه على‏رغم خواست مشركان و تبهكاران، امور جهان همچنان بر وفق اراده آنان پيش نخواهد رفت و روزى فرا مى‏رسد كه آيين محمدى (ص) در پهنه زمين گسترش مى‏يابد و جامعه‏اى كه قرنها تشنه عدالت و حقيقت بوده، با دسترسى به امام معصوم سيراب گشته و بشر در سايه تعليمات وى و عمل به گفتار او، به آرمان انسانيت و اهداف آفرينش خود نايل مى‏گردد.
همچنين امام باقر (ع) در مورد آيه: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ انَّ الْارْضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصَّالِحُونَ» انبیا/105
در زبور بعد از ذكر (تورات) نوشتيم: بندگان شايسته‏ام وارث (حكومت) زمين خواهند شد.
فرمود:آنان ياران مهدى (عج) در آخر زمان هستند. «5»
حضرت على (ع) درباره آيه شريفه:«وَ نُريدُ انْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِى‏الْارْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ ائِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ» قصص /5
ما مى‏خواهيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم.
فرمود:آنان خاندان محمدند (ص) كه بعد از تحمل رنجها و سختيها، خداوند مهدى‏شان را برمى‏انگيزد. او آنان را سربلند و سرافراز مى‏نمايد و دشمنانشان را خوار و ذليل مى‏گرداند. «6»
از مجموع اين دو آيه شريفه استفاده مى‏شود منظور از مستضعفانى كه وارث زمين خواهند شد، بندگان صالح خدا هستند و گرنه هر مستضعفى شايسته وراثت نيست و چه بسا برخى از آنان به آتش قهر الهى در جهنم خواهند سوخت.سبا/31-33
صالح بن عقبه مى‏گويد: امام صادق (ع) در مورد آيه: «امَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ اذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْارْضِ» نمل /62
(آيا معبودهايى كه شريك خدا قرار مى‏دهيد بهترند) يا كسى كه دعاى مضطر را اجابت مى‏كند و گرفتارى را برطرف مى‏سازد و شما را خلفاى زمين قرار مى‏دهد.
فرمود:اين آيه در مورد قائم (عج) نازل شده است. سوگند به خدا، او مضطر است؛ آن هنگام كه در مقام ابراهيم (ع) دو ركعت نماز مى‏گزارد و خدا را مى‏خواند و او اجابتش مى‏كند و گرفتارى‏اش را برطرف كرده، او را خليفه و جانشين خود در زمين قرار مى‏دهد. «7»
آنچه ذكر شد، نمونه‏هاى برگزيده‏اى از روايات در مورد تفسير و تأويل آيات مربوط به حضرت مهدى (عج) است كه بيانگر قطعيت ظهور آن حضرت از ديدگاه قرآن است.
خلاصه آنكه انديشه مهدويت و ظهور، پايه و اساس قرآنى دارد؛ جز اينكه اين مسأله همانند بسيارى از مسائل مهم اسلام بطور صريح در قرآن بيان نشده است و تفسير آيات مربوط به آن، بر عهده پيامبر (ص) و اوصياى آن حضرت نهاده شده است.
ب- روايات اهل بيت (ع) از پيامبر (ص)
امام صادق (ع) از پدران گرامى‏اش از پيامبر (ص) چنين نقل مى‏كند:امامان بعد از من دوازده نفرند؛ اولين آنان على بن ابى‏طالب و آخرينشان قائم (عج) است.
آنان جانشينان و اوصيا و دوستان من و حجتهاى خداوند بر امّتم بعد از من هستند …. «8»
در نقل ديگرى ايشان از پدران بزرگوارش و از رسول خدا (ص) نقل كرده كه فرمود:قائم (عج) از فرزندان من است، نامش نام من، كنيه‏اش كنيه من و در شمايل (اوصاف و منش) و روش، مانند من است، مردم را بر آيين و شريعتم استوار مى‏گرداند و آنان را به (عمل و رفتار بر طبق) كتاب خدا فرا مى‏خواند، هر كس از او پيروى كند، از من پيروى كرده و هر كس از او سرپيچى نمايد از من نافرمانى كرده است، آن كه در غيبتش او را انكار نمايد، همانا مرا انكار نموده است، هر كه او را تكذيب كند، مرا تكذيب كرده و آن كه او را تصديق نمايد، مرا تصديق نموده است. به خدا شكايت مى‏برم از آنان كه گفتارم را درباره قائم (عج) تكذيب كرده و منكر مى‏شوند …. «9»
امام سجاد از پدران بزرگوارش از پيامبر (ص) اين‏گونه نقل كرده است:امامان بعد از من دوازده نفرند. اى على، تو اولين آنان هستى و آخرينشان قائم است؛ همان كسى كه خداوند شرق و غرب زمين را به دست او فتح مى‏نمايد. «10»
امام باقر از امام حسين عليهماالسلام نقل مى‏كند كه فرمود:من و برادرم (امام حسن) نزد جدم رسول خدا رفتيم، او ما را در آغوش گرفت و بر دامنش نشاند و بوسيد؛ سپس فرمود: پدرم فداى دو امام شايسته و صالح باد. خداوند خواست شما از من و از پدر و مادرتان پيدا شويد و اى حسين، خدا خواسته از تو نُه امام و پيشوا بيافريند كه نهمين آنها قائم (عج) است …. «11»
امام رضا (ع) از رسول خدا (ص) چنين روايت مى‏كند:قيامت بر پا نمى‏شود تا اينكه قائم ما به اذن خدا قيام كند. هر كه از او پيروى كند، نجات مى‏يابد و هر كه فرمانش نبرد، زيان مى‏بيند. اى بندگان خدا، شما را به خدا (براى يارى) به سوى مهدى بشتابيد، گرچه روى برفها راه برويد. «12»
در روايتى ديگر از پيامبر (ص) نقل كرده كه فرمود:سوگند به آن كه مرا بحق برانگيخت تا بشارت دهنده باشم، همانا قائم از فرزندان من است، او طبق پيمانى كه از من دارد، در غيبت فرو مى‏رود تا اينكه بيشتر مردم گويند: خداوند به خاندان محمد (ص) نياز ندارد و گروهى در اصل ولادتش شك نمايند. هر كه زمان غيبتش را درك كرد، بر دينش استوار باشد، مبادا شيطان بر او چيره گشته (نسبت به امامت مهدى) در شكش اندازد و از شريعت و دين من خارجش كند …. «13»
نمونه‏هاى ياد شده هر يك به شكلى بيانگر امامت مهدى (عج) است و نشان مى‏دهد كه پيامبر و اوصياى آن حضرت، اهتمام خاصى در مطرح نمودن حضرت مهدى (عج) داشتند. امامان (ع) علاوه بر سخنانى كه خود درباره امامت آن حضرت بيان كرده‏اند، عنايت خاصّى داشتند كه سخنان پيامبر (ص) را در مورد حضرت مهدى (عج) براى مردم بازگو كنند تا سخنان آن حضرت به فراموشى سپرده نشود و اگر امّت اسلامى بعد از پيامبر (ص) گرفتار تفرقه و انحراف شدند، با انتظار ظهور، بارقه اميد در دلهاى آنان زنده گردد و خود را براى ظهور و قيام حضرت مهدى (عج) آماده كنند.
سخنان اهل بيت (ع) در تفسير آيات و نقل گفتار پيامبر (ص) در مورد امامت حضرت مهدى (عج) دليل روشن و استوارى است كه حجت را بر شخص حق‏جو و بى‏طرف تمام مى‏كند؛ از اين رو بايد مورد پذيرش امت اسلامى قرار گيرد و تشكيك در اين مورد، موجب خروج از صراط مستقيم مى‏گردد. ما در زندگى روزمره خود به گفتار اشخاصى ترتيب اثر داده و اعتماد مى‏كنيم كه شايد تنها راستگو باشند، در حالى كه ممكن است از عدالت لازم نيز برخوردار نباشند؛ حال چگونه ممكن است، گفتار كسانى كه از مقام عصمت برخوردارند و خداوند جهان آفرين در قرآن به طهارت و پاكى آنها تصريح كرده، «14» دليل بر اثبات واقعيت نباشد!! تو خود با سرشت پاك خداوندى و وجدان بيدارت داورى كن!

1- غیبت نعمانی ص160

2- همان

3-بهار الانوار ج51ص60

4- بهار الانوار ج 51 ص 52

5-مجمع البیان طبرسی ج-8-7ص156

6- بهار الانوار ج51ص54

7- همان ص48

8- کمال الدین تمام النعمه صج1-2ص 259

9- منتخب الاثر ص183

10 کمال الدین تمام النعمه ص 282ج 1-2

11-منتخب الاثر ص93

12- بهار الانوار ج51ص65

13- هممان ص68

14- احزاب /33 - مجموعه زمزم

سابقه تاريخى اعتقاد به آن حضرت

 

بررسى سابقه تاريخى عقيده به مهدويت، چنان نتيجه روشنى در اثبات امامت حضرت مهدى (عج) دارد كه اگر از پيامبر (ص) و اهل بيتش هيچ گونه حديث و روايتى هم در مورد حضرت مهدى (عج) به ما نمى‏رسيد، كافى بود كه ما امامت حضرتش را بپذيريم و بدان معتقد گرديم؛ زيرا مى‏بينيم در ميان امتى كه افكار و اعتقاداتش را از پيامبر (ص) و قرآن كريم اقتباس كرده، كمتر موضوعى است كه به اندازه عقيده به مهدى موعود (ع) از قطعيت و سابقه ديرينه برخوردار باشد و از آنجا كه معتقد كردن مردم و جامعه نسبت به موضوعى، تنها با چند مورد بيان و گفتار انجام نمى‏گيرد بلكه بايد در مناسبتهاى مختلف بطور مكرر به مردم گوشزد شود تا به صورت يك عقيده ريشه‏دار در دلها جاى گيرد، روشن مى‏شود كه معمار انديشه مهدويت و ظهور حضرت مهدى (عج)شخص پيامبر اكرم (ص) بوده و ايشان حضرت مهدى (عج) را به عنوان امام و آخرين جانشين خود به مردم معرفى كرده و انتظار فرجش را توصيه كرده است.
اكنون شواهد تاريخى پيدايش عقيده به مهدى (عج) را بررسى مى‏كنيم.
وليد بن محمد موقرى مى‏گويد: با زهرى  بودم كه سر و صدايى به گوشمان رسيد، از پنجره به بيرون نگاه كردم، ديدم مردم اطراف سر بريده زيد بن على بن الحسين (ع) اجتماع كرده‏اند، به زهرى گفتم: سر زيد بن على را آورده‏اند، او با شنيدن اين سخن نشست و گفت:چه صدمه‏ هايى كه بر اثر عجله كردن بر اين خاندان وارد شده است، چرا آنان زود قيام مى‏كنند، روزى خواهد رسيد كه يك قيام موفق و پيروز توسط «مهدى» آنها انجام پذيرد. «1»
البته اعتراض زهرى بر زيد كه عليه ستمگريهاى حاكمان زمان خودش به پا خاسته بود، وارد نيست، ولى مهم اشاره او به قيام حضرت مهدى (عج) است كه بيانگر قطعيت امامت آن حضرت و قيامش در افكار و عقيده مردم آن دوره است.
استفاده از عنوان «مهدى»
از قرن اول هجرى افراد و گروههايى پيدا شدند كه لقب «مهدى» را در كاربرد اعتقادى آن، به عنوان يگانه منجى كه بايد انتظار ظهورش را داشت، در مورد رهبران سياسى خود به كار مى‏بردند و از اين عنوان براى رسيدن به مقاصد سياسى خود سوءاستفاده مى‏كردند. به نمونه‏هاى زير توجه كنيد:
ض فرقه‏اى معروف به كيسانيه معتقد شدند كه بعد از شهادت امام حسين (ع)، امامت به برادرش محمد بن حنفيه منتقل گرديد. آنان او را مهدى موعود مى‏دانستند و مى‏گفتند:او نمرده و در كوه «رَضْوى‏»- بين مكه و مدينه- اقامت دارد و بزودى برمى‏گردد و فرمانرواى زمين مى‏شود. «2»
ض عباسيان و حتى بعضى از علويان براى رسيدن به مقاصد سياسى خود در برابر امويها، در صدد بهره‏بردارى از اعتقاد جامعه نسبت به مهدويت برآمدند؛ آنان در اوج مبارزه با امويان با محمد بن عبدالله محض، معروف به نفس زكيه به عنوان اينكه او «مهدى امّت» است، بيعت كردند.
عمير بن فضل مى‏گويد: روزى منصور عباسى را به حال انتظار جلو منزل نفس زكيه ديدم. محمّد از خانه خارج شد و خواست بر اسبش سوار شود، منصور با احترام تمام او را بر اسب سوار كرد و ايشان رفت. پرسيدم او كيست كه اين همه احترامش كردى؟
منصور گفت: مگر نمى‏شناسى، او محمد بن عبدالله بن حسن، مهدى ما اهل بيت است. مقاتل الطالبین 161-162
عبدالله بن حسن علوى در جمع بنى هاشم سخنرانى كرد و ضمن دعوت آنان به قيام عليه امويها گفت: بياييد با پسرم محمد بيعت كنيم، شما مى‏دانيد كه او «مهدى» است.
عده‏اى از حاضران گفتند: ابوعبدالله جعفر بن محمد (ع) در اين مجلس حضور ندارد، بهتر است او نيز بيايد. بعد از حضور امام صادق (ع) در مجلس، عبدالله بن حسن خطاب به ايشان گفت: شما مى‏دانيد كه بنى‏اميه با ما چگونه رفتار كردند، نظر ما اين است كه با اين جوان (اشاره به پسرش محمد) به عنوان مهدى بيعت كنيم. حضرت پاسخ داد:اين كار را نكنيد، هنوز زمان قيام بحق فرا نرسيده است و اگر منظور تو اين است كه پسرت، مهدى است، بدان كه در اشتباهى و او مهدى نيست …. «2»
ض نيرنگ منصور عباسى در بهره‏بردارى از اعتقاد جامعه به مهدويت و ظهور ادامه يافت تا اينكه نام فرزندش را مهدى گذاشت تا به مردم بگويد فرزند من همان مهديى است كه در انتظارش هستيد.
يكى از غلامان منصور مى‏گويد: روزى منصور مرا خواست و گفت: پاى منبر محمدبن عبدالله بن حسن بنشين ببين چه مى‏گويد: او مى‏گويد: از محمد شنيدم كه مى‏گفت:مردم شما شكى نداريد كه من مهدى هستم. من اين سخن را براى منصور نقل كردم، او گفت: دشمن خدا دروغ مى‏گويد، بلكه مهدى، پسر من است. «3»
ض بعد از شهادت امام صادق (ع) گروهى به نام ناووسيه، واژه «مهدى» را در مورد آن حضرت به كار بردند و معتقد شدند كه او نمرده و ظهور خواهد كرد و او همان «مهدى موعود» است. آنان براى اثبات عقيده خود اين سخن را به دروغ به امام صادق نسبت مى‏دادند كه فرمود: اگر كسى به شما گفت من خودم امام صادق (ع) را غسل دادم و كفن نمودم، سخنش را نپذيريد زيرا كه صاحب شمشير من هستم. «4»
ض فرقه‏اى نيز معتقد شدند امام موسى كاظم (ع) نمرده و نخواهد مرد تا زمانى كه مالك شرق و غرب زمين شود و او همان «مهدى» است كه زمين را از عدل و داد پر خواهد كرد.
اينان گمان داشتند كه امام هفتم (ع) از زندان خارج شده و كسى او را نديده و غايب شده است. «5»
حكايت پرسشها
بخشى از پرسشها در مورد امام قائم از امامان عليهم‏السلام، بيانگر اين مطلب است كه مهدويت و ظهور و قيام حضرت مهدى (عج)، در فرهنگ مردم نفوذ داشته و از حتميت برخوردار بوده است. در اين زمينه به دو روايت اشاره مى‏كنيم:
1- بنا بر نقل امام باقر (ع) خليفه دوم عمر از حضرت على (ع) در مورد نام حضرت مهدى (عج) سؤال كرد.
حضرت فرمود:اسمش را نمى‏گويم، زيرا حبيبم رسول خدا (ص) با من پيمان بسته كه اسمش را نياورم تا خدا او را برانگيزد ….
اين سؤال بيانگر آن است كه خليفه دوم با موضوع مهدويت آشنا بوده و سؤالش براى كسب اطلاعات بيشتر بوده است.
2- أبى حمزه مى‏گويد: نزد امام صادق (ع) رفتم و عرض كردم:
- آيا صاحب اين امر تو هستى؟
- نه.
- آيا فرزند شماست؟
- نه.
- آيا او نوه شماست؟
- نه.
- آيا او فرزند نوه شماست؟
- نه.
- پس صاحب اين امر كيست؟
- آن كه بعد از گذشت زمانى از دسترسى نيافتن مردم به امام ظاهر و آشكار، ظهور مى‏نمايد و زمين را از عدل و داد پر مى‏كند، آن سان كه از ظلم و جور پر شده است؛ همان‏گونه كه رسول خدا (ص) بعد از گذشت زمانى از بعثت پيامبران، برانگيخته شد. «6»
انديشه مهدويت و ظهور در آينه ادبيات و شعر
قطعيت امامت حضرت مهدى (عج) و قيام او در افكار و انديشه جامعه اسلامى از صدر اسلام تاكنون، موجب شده كه اين مسأله وارد جهان ادبيات و شعر شود و شاعران در اين زمينه سروده‏هايى داشته باشند. به عنوان نمونه به دو مورد اشاره مى‏شود:
1- دعبل خزاعى اشعارى درباره مصيبتهاى اهل بيت سرود و آنها را در حضور امام رضا (ع) خواند. او در ضمن اشعارش به امامت حضرت مهدى (عج) و قيام او اشاره كرد:


خُرُوجُ امامٍ لا مَحالَةَ خارِجٌ             يَقُومُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ وَالْبَرَكاتِ‏
يُمَيِّزُ فينا كُلَّ حَقٍّ وَ باطِلٍ             وَ يَجْزى‏ عَلَى النَّعْماءِ وَالنَّقَماتِ‏
اميد بيرون‏آمدن امامى را دارم كه البته خروج خواهد كرد.- و به نام خدا و بركاتش قيام خواهد نمود.
او در ميان ما حق و باطل را از همديگر جدا مى‏نمايد.- و مردم را بر نعمتها و كيفرها پاداش مى‏دهد.
(نيكوكاران را تشويق و مجرمان را كيفر مى‏دهد)


دعبل مى‏گويد: چون اين دو بيت را خواندم، حضرت رضا (ع) بسيار گريست. بعد فرمود: اى خزاعى، روح القدس اين دو بيت را بر زبانت جارى كرد؛ مى‏دانى آن امام قائم كيست؟ عرض كردم: اى مولاى من، نه. فقط شنيده‏ام كه امامى از ميان شما اهل بيت خروج خواهد كرد كه زمين را از آلودگى فساد پاك كرده، از عدالت پر خواهد ساخت.
حضرت فرمود:اى دعبل، او «حجت قائم» فرزند حسن است كه در غيبتش مورد انتظار مردم است …. «7»
2- حافظ، شاعر فارسى زبان در اشعارش به حضرت مهدى (عج) و ظهورش اشاره كرده است:


كجاست صوفى دجّال فعل ملحد شكل             بگو بسوز كه «مهدىّ» دين پناه رسيد «8»


و در مورد ديگر اين چنين سروده است:


مژده اى دل كه مسيحا نفسى مى‏آيد             كه ز انفاس خوشش بوى كسى مى‏آيد
از غم هجر مكن ناله و فرياد كه دوش             زده‏ام فالى و فريادرسى مى‏آيد
ز آتش وادى ايمن نه منم خرّم و بس             موسى اين جا به اميد قبسى مى‏آيد
هيچ كس نيست كه در كوى تواش كارى نيست             هر كس آن جا به طريق هوسى مى‏آيد
كس ندانست كه منزلگه مقصود كجاست             اين قدر هست كه بانگ جرسى مى‏آيد
جرعه‏يى ده كه به ميخانه ارباب كرم             هر حريفى ز پى ملتمسى مى‏آيد
خبر بلبل اين باغ مپرسيد كه من             ناله‏يى مى‏شنوم كز قفسى مى‏آيد «9»


تأمل در نمونه ‏هاى ياد شده، اين نتيجه را اثبات مى‏كند كه‏امامت حضرت مهدى (عج) در كنار توحيد و نبوت و همانند آنها، از سابقه و قطعيت برخوردار بوده و به همان خاطر به صورت يك عقيده عام و فراگير درآمده است، بگونه‏اى كه شيعه و اهل سنت هر دو درباره آن سخن گفته، از آن دفاع نموده‏اند و اين خود گوياى آن است كه امامت حضرت مهدى (عج)، توسط پيامبر اكرم (ص) در متن دين اسلام و در جدول عقايد و معارف اسلامى قرار گرفته است، بلكه به خاطر تأكيدهاى فراوان حضرتش در مقايسه با ديگر مسايل اعتقادى اسلام، بعد از توحيد و نبوت از جايگاه ويژه‏اى برخوردار است.

1- مقاتل الطالبین ابی الفرج اصفهانی ص 97-98

2- کمال الدین تمام النعمه ج1-2 ص 32

3- مقاتل الطالبین ص162

4- کلیات فی العلم الرجال ص 398 - جعفر سبحانی

5- فرق الشیعه ص90

6- اصول کافی ج 1ص341

7- کمال الدین تمام النعه ص 372

8- دیوان حافظ

9- همان- نرم افزار زمزم

 

ویژگیهای حضرت مهدی عج

 

 

نام حضرت مهدى (عج)
نام ايشان به اتفاق شيعه و سنى «م ح م د» است. روايات زيادى بر اين مطلب تصريح دارد كه براى نمونه به دو حديث از طريق- شيعه و سنى- اشاره مى‏كنيم.
1- عبدالله بن عمر مى‏گويد پيامبر (ص) فرمود:در آخر زمان مردى از فرزندان من خروج مى‏كند كه همنام من و هم كنيه من است، زمين را از عدل و داد پر مى‏كند، آن‏گونه كه از ظلم و جور پر شده است و او همان مهدى است. «1»
2- امام سجاد (ع) از پيامبر اكرم (ص) چنين نقل مى‏كند:اگر از دنيا جز يك روز نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانى مى‏كند تا اينكه مردى از عترت من بيايد كه همنام من است، زمين را از عدل و داد پر مى‏كند آن سان كه از ظلم و ستم پر شده است. «2»
ممنوعيت بردن نام آن حضرت‏
اهل بيت پيامبر (ع) از بردن نام حضرت مهدى (عج) در زمان غيبت منع كرده وتوصيه نموده‏اند كه او را با القاب و اسامى ديگرش ياد كنند. اين دستور بطور قطع داراى حكمت و مصالحى است، هر چند ما از آن بى‏اطلاعيم.
ريان بن صلت مى‏گويد: از امام رضا (ع) (در حالى كه از قائم (عج) سؤال مى‏شد) شنيدم كه فرمود: «لا يُرى‏ جِسْمُهُ وَ لا يُسَمَّى اسْمُهُ» «3»
جسمش ديده نمى‏شود و اسمش (همان نام مخصوص) برده نمى‏شود.
داوود بن قاسم مى‏گويد: از امام على‏النقى (ع) شنيدم كه مى‏فرمود:بعد از من جانشين، حسن است، ولى چگونه خواهيد بود با جانشين بعد از جانشين؟ گفتم:خدا مرا فدايت كند چرا؟ فرمود: شما شخص او را نخواهيد ديد و بر شما روا نيست كه او را به اسمش يادآورى كنيد. عرض كردم: پس چگونه او را ياد كنيم؟ فرمود: بگوييد «الْحُجَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (ع)» حجت از آل محمد «4».
كنيه و القاب‏
كنيه آن حضرت «ابوالقاسم» و القاب ايشان، بنابر آنچه در روايات بيان شده، عبارتند از: «مهدى»، «قائم»، «منتظر»، «حجت» «5».
البته القاب و اوصاف زيادى در روايات و دعاها همانند دعاى ندبه براى حضرت مهدى (عج) بيان شده است و آنچه ذكر شد، القاب مشهور بود.
بايد توجه داشت كه كاربرد اين القاب در مورد آن منجى آسمانى به لحاظ ويژگيهايى است كه در ايشان وجود دارد. براى نمونه به روايت زير در مورد لقب «قائم» توجه كنيد.
ابى خديجه مى‏گويد: از امام صادق (ع) در مورد قائم سؤال شده فرمود:«كُلُّنا قائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ واحِدٌ بَعْدَ واحِدٍ حَتّى‏ يَجى‏ءَ صاحِبُ السَّيْفِ فَاذا جاءَ صاحِبُ السَّيْفِ جاءَ بِأَمْرٍ غَيْرِ الَّذى‏ كانَ» «6»
همه ما يكى بعد از ديگرى به امر خدا به‏پا مى‏خيزيم تا اينكه صاحب شمشير بيايد، وقتى كه او آمد، روش ديگرى خواهد داشت.
از آنجا كه ائمه (ع) همه نور واحد هستند، هر كدام واجد تمام صفات كمال بوده‏اند ولى در هر كدام از آنان به اقتضاى شرايط، يك صفت ظهور بيشترى داشته و لقبى مناسب آن در ايشان شهرت بيشترى يافته است. از جمله امام زمان (ع) كه مانند ديگر امامان براى تحقق امر حق و حكومت جهانى اسلام قيام مى‏كند ولى فقط ايشان موفق به محقق ساختن اين اراده خدا مى‏شود و شايد از اين رو لقب «قائم» در مورد آن حضرت كاربرد بيشترى داشته باشد.
پدر و اجداد
روايات زيادى بيانگر آن است كه حضرت مهدى (عج) از اولاد پيامبر (ص) و على (ع) و فاطمه (س) و از تبار امام حسين (ع) و نيز بقيه امامان (ع) است؛ از اين رو سلسله نسب آن حضرت به ترتيب زير است:
«حجة بن الحسن  بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على‏بن‏الحسين بن على بن ابى طالب عليهم‏السلام»
مادر
نام مادر حضرت مهدى (عج) نرجس، دختر يشوعا پسر قيصر پادشاه روم است كه بشر بن سليمان او را به دستور امام هادى (ع) از برده فروشى به نام عمر بن يزيد براى آن حضرت خريد؛ سپس امام او را به فرزندش بخشيد و بدين ترتيب افتخار مادرى حضرت مهدى (عج) را پيدا كرد.نرجس داراى القاب ديگرى از قبيل ريحانه، سوسن و صيقل نيز بود. «7»
سال و محل تولد
بنابر قول مشهور بين محدثان و مورخان، حضرت مهدى (عج) در شب نيمه شعبان سال 255 هجرى قمرى در سامرا به دنيا آمد و پدرش غير از او فرزند ديگرى نداشت. «8» محمد بن على مى‏گويد: از امام حسن عسكرى (ع) شنيدم كه فرمود:
ولىّ خدا و حجت او بر بندگانش و خليفه بعد از من، شب نيمه شعبان سال 255 هجرى قمرى هنگام طلوع فجر، در حالى كه ختنه شده بود، متولد شد و نخستين كسى كه او را با آب كوثر و سلسبيل (از آبهاى بهشت) شستشو داد، رضوان، نگهبان بهشت، با جمعى از فرشتگان مقرب الهى بود …. «9»
خصوصيات حمل و ولادت‏
نرجس دوران باردارى خود را بدون اينكه آثارى از باردارى در وجود او ظاهر شود سپرى كرد؛ از اين رو كسى متوجه حاملگى او نشد، همان‏گونه كه مادر موسى (ع) نيز در دوران حاملگى چنين بود؛ زيرا فرعون شكم زنان حامله را مى‏شكافت و مى‏خواست پيامبرى كه سلطنت او را سرنگون خواهد كرد، متولد نشود. مادر حضرت مهدى (عج) از اين جهت همانند مادر موسى بود «10» تا اينكه دوران باردارى‏اش سپرى شد و آن حضرت به دنيا آمد.
حضرت مهدى (عج) در شرايطى پا به عرصه گيتى گذارد كه خبر ولادت و غيبتش توسط پيامبر (ص) و اهل بيت آن حضرت بارها به مردم داده شده و جامعه اسلامى بويژه شيعيان به او معتقد گشته بودند.
در همان عصرى كه امام هادى و امام حسن عسكرى (ع) از غيبت فرزندشان حضرت مهدى (عج) سخن مى‏گفتند، صاحبان كتب صحاح، بخارى، مسلم، ابوداوود، ترمذى و ابن ماجه مى‏زيستند و روايات نبوى مربوط به حضرت مهدى (عج) را در كتابهاى خود ثبت مى‏كردند. از اين رو، براى خليفه عباسى فرصت بسيار مغتنمى بود تا اگر بتواند به مولود امام حسن (ع) دسترسى پيدا كرده، او را از بين ببرد.
اين شرايط اقتضا مى‏كرد كه ولادت امام مهدى (عج) پوشيده بماند. از اين رو، امام حسن (ع) كودك خود را فقط به شيعيان خاصّش نشان داد تا آنان امام پس از او را بشناسند؛ زيرا هر چند كه او از طرفى بايد براى حفاظت از جان حضرت مهدى (عج) تلاش نمايد و تمام اصول پنهان‏كارى را مراعات كند، اما از طرف ديگر وظيفه دارد كه وجود آخرين حجت الهى را براى مردم و نسلهاى بعد بويژه شيعيانش ثابت كند. بدين جهت كودك خود را به شيعيان مورد اعتمادش نشان مى‏داد تا بدانند مهدى موعود (ع) پا به عرصه گيتى نهاده است و ديگر در انتظار تولدش نباشند و به آنان سفارش مى‏كرد كه اين قضيه را فاش نسازند.
احمد بن حسن مى‏گويد: بعد از تولد خلف صالح (ع)، امام حسن عسكرى (ع) با خط خود نامه‏اى به جدم احمد بن اسحاق نوشته و در آن فرموده بود:
برايمان فرزندى متولد گرديده، اين مطلب نزد تو پوشيده بماند و آن را از مردم كتمان نما كه ما آن را جز براى خويشاوندان نزديك و دوستان خاص خود آشكار نمى‏كنيم. دوست داشتيم اين خبر را به تو دهيم تا خداوند تو را مسرور سازد، چنان كه ما را خوشحال كرده است. «11»
ولادت حضرت مهدى (عج) به حدى مخفى بود كه امام حسن (ع) از بين زنان، تنها به عمه‏اش حكيمه اطلاع داد كه به هنگام وضع حمل نرجس، نزد او باشد و او را يارى كند.
حضرت مهدى (عج) لحظاتى پس از تولد سر بر سجده عبوديت نهاد، و روى بازوى راستش نوشته شده بود:«جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ انَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً» اسرا/80
حق آمد و باطل نابود شد، بيقين باطل نابود شدنى است. «12»
آخرين حجت الهى‏
حضرت مهدى (عج) پس از رحلت پدر بزرگوارش در سن پنج سالگى به امامت برگزيده شد، آن سان كه حضرت عيسى در كودكى به پيامبرى برگزيده شد. ايشان آخرين حجت الهى از سلسله پيامبران و اوصيا در طول تاريخ است كه خداوند او را براى روز موعود ذخيره كرده است و همان‏گونه كه نبوّت به حضرت محمد (ص) ختم شد، وصايت و امامت نيز به حضرت مهدى (عج) ختم مى‏شود. روايات زيادى از طريق شيعه و سنى بيانگر اين است كه پيامبر داراى دوازده جانشين به عدد نقباى بنى‏اسرائيل است كه همه از قريش و از اهل بيت او هستند و آخرين آنان حضرت مهدى (عج) است «13». در اينجا به ذكر يك روايت بسنده مى‏كنيم.
ابن عباس از پيامبر (ص) اين گونه نقل مى‏كند:جانشينان و اوصياى من و حجتهاى خدا بر خلق بعد از من، دوازده نفرند اولين آنان برادرم و آخرينشان فرزندم است. گفته شد: اى رسول خدا! برادرت كيست؟ فرمود: على بن ابى طالب.
گفته شد: فرزندت كيست؟ فرمود: مهدى كه زمين را از عدل و داد پر مى‏كند، بعد از آنكه از ظلم و جور پر شده است …. 141»
ابن ابى الحديد مى‏گويد:همه فرقه‏هاى مسلمانان اتفاق نظر دارند كه دنيا و تكليف جز با مهدى (عج) پايان نمى‏پذيرد. «15»
با توجه به ويژگيهايى كه براى مهدى موعود برشمرديم، پوچى و بطلان ادعاى مدعيان مهدويت در طول تاريخ آشكار خواهد شد و بايد مسلمانان در انتظار ظهور حضرت مهدى (عج) با چنين ويژگيهايى باشند.

1- منتخب الاثر ص 182 به نقل از تذکره الخواص ابن جوزی

2- همان ص159

3- اصول کافی ج 1ص333

4- همان

5-بهارالانوارج51ص30

6- اصول کافی ج1ص536

7- کمال الدین و تمام النعمه ج1-2 ص 432

8- ارشاد شیخ مفید ص346

9-منتخب الاثر ص320

10-تاریخ غیبت صغری سید محمد صدرج1ص262

11-کمال الدین تمام النعمه ج 1-2ص 434

12- منتهی الامال شیخ عباس قمی ج 1-2 باب 14 ص 422

13- منتخب الاثر ص 46-140

14- بهارالانوار ج 51ص 71

15-شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 2ص515 - مجموعه نرم افزار زمزم

حضرت مهدی عج در روایات


حضرت مهدى (عج) در روايات اهل سنت‏
محدثان بزرگ اهل سنت در كتابهاى خود بطور فراوان روايات مربوط به حضرت مهدى (عج) را از پيامبر اكرم (ص) نقل كرده‏اند؛ بعضى از اين روايات در مورد نسب آن حضرت و بعضى در مورد شيوه حكومتدارى و عدالت‏گسترى اوست و بعضى ديگر در مورد علايم و حوادث قبل از ظهور و غير اينها از مسايل مربوط به آن حضرت است. در اينجا به ذكر چند نمونه از آن روايات مى‏پردازيم.
ض ابو سعيد خدرى مى‏گويد: پيامبر (ص) فرمود: «مهدى از من است. او داراى پيشانى باز، روشن و بينى كشيده‏اى است، زمين را پر از عدل و داد مى‏كند آن سان كه از ظلم و ستم پر شده است، هفت سال فرمانروايى مى‏كند. «1»
ض همو نقل مى‏كند كه پيامبر فرمود:شما را به «مهدى» (عج) مژده دهم. او در حال اختلاف مردم و (وقوع) زلزله‏ها، در ميان امّتم برانگيخته مى‏شود، زمين را از عدل و داد پر مى‏كند آن‏گونه كه از ظلم و جور پر شده است.
ساكنان آسمان و زمين از او خشنود مى‏شوند، ثروت را بطور صحيح تقسيم مى‏كند. مردى گفت: منظور چيست؟ حضرت فرمود: (يعنى) بطور مساوى ميان مردم تقسيم مى‏كند …. «2»
ض نيز همو مى‏گويد: ترسيديم بعد از پيامبر (ص) گرفتارى و مشكلاتى داشته باشيم، از اين رو از پيامبر (ص) سؤال كرديم. او فرمود:در ميان امّتم «مهدى» خواهد بود كه خروج مى‏كند و پنج يا هفت يا نه سال (ترديد از راوى است) زندگى مى‏كند … سپس فرمود: مرد نيازمند نزد مهدى مى‏آيد و مى‏گويد: اى مهدى، با عطايت بى‏نيازم كن. پس مهدى آن قدر مال و ثروت در دامنش مى‏ريزد كه بتواند با خودش ببرد.»«3»
ض محمد بن حنفيه از پيامبر (ص) چنين نقل مى‏كند:مهدى از ما اهل بيت است، خداوند كار او را در يك شب اصلاح مى‏كند. «4»
ض عبدالله زبيدى مى‏گويد پيامبر (ص) فرمود:مردمى از مشرق زمين خروج مى‏كنند و زمينه را براى (حكومت) مهدى (عج) آماده مى‏نمايند. «5»
ض ابى سلمه، چوپان شتران پيامبر مى‏گويد: از پيامبر (ص) شنيدم كه فرمود:شبى كه خداوند مرا در آسمانها سير داد، به من فرمود: … اى محمد، من تو و على، فاطمه، حسن، حسين و امامان از فرزندان او را، از نور خود آفريدم … سپس فرمود: به طرف راست عرش توجه كن كه من متوجه آن ناحيه شدم، ناگهان ديدم على، فاطمه، حسن، حسين و فرزندان او تا مهدى را كه در ميان انبوهى از نور ايستاده و نماز مى‏گزارند و مهدى در وسط آنها بود، انگار ستاره درخشانى است. خداوند فرمود: اى محمد، آنان حجتهاى منند و از ميان عترتت، مهدى انتقام گيرنده است. سوگند به عزت و جلالم، او حجت اوليايم و انتقام گيرنده از دشمنانم است. «6»
حضرت مهدى (عج) در روايات شيعه‏
محدثان و راويان شيعى نيز، روايات مربوط به حضرت مهدى (عج) را از اهل بيت پيامبر (ص) نقل كرده‏اند. بخشى از اين روايات مستند به پيامبر اكرم (ص) و بخشى ديگر سخنان خود آن بزرگواران است كه به موجب حديث ثقلين و منزلت و احاديث فراوان ديگر، مرجع رسمى‏امت بعداز پيامبر (ص) هستند. اينك به ذكر چند نمونه‏از آن روايات مى‏پردازيم.
ض جابر از امام باقر (ع) اين گونه نقل مى‏كند:
عمر از اميرالمؤمنين (ع) در مورد مهدى و نام او سؤال كرد. امام (ع) در پاسخ فرمود: امّااسمش را نمى‏گويم، زيرا حبيب و دوستم (محمد (ص)) با من پيمان بسته كه اسمش را نياورم تا وقتى كه خداوند او را برانگيزد و آن (احتمالًا زمان برانگيخته شدنش) از چيزهايى است كه خداوند علم آن را نزد پيامبرش به وديعه سپرده است. «7»
ض ابوبصير از امام صادق (ع) و آن حضرت از پيامبر (ص) نقل كرده كه فرمود:مهدى از فرزندان من است، نامش نام من و كنيه‏اش كنيه من است، از نظر اخلاق و خلقت شبيه‏ترين مردم به من است، براى او غيبت و سرگردانى‏اىخواهد بود تا اينكه مردم در آيين‏شان دچار گمراهى شوند. در آن زمان مهدى مانند ستاره فروزان به مردم رو مى‏نمايد و زمين را از عدل و داد پر مى‏كند آن طور كه از ظلم و ستم پر شده است. «8»
ض اصبغ بن نباته مى‏گويد: روزى نزد امير مؤمنان على (ع) آمدم، ديدم در حال فكركردن است و بر روى زمين خط مى‏كشد. گفتم: اى امير مؤمنان، آيا (تفكر و اندوهت) به خاطر رغبت و اشتياق به زمين است (كه مالك آن شوى و فرمانت نافذ باشد؟) او فرمود:نه، سوگند به خدا، هرگز حتى براى يك لحظه به زمين و دنيا رغبت و ميلى نداشتم؛ ليكن به مولودى مى‏انديشيدم كه بعد از من و يازدهمين از فرزندان من است؛ همان مهدى كه زمين را از عدل و داد پر مى‏كند آن سان كه از ظلم و ستم پر شده است. «9»
ض صفوان از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود:سوگند به خدا، مهدى شما از شما غايب مى‏گردد تا حدى كه فرد نادان مى‏گويد: خداوند احتياجى به آل‏محمد (ص) ندارد. سپس مهدى مانند ستاره فروزان به مردم رو مى‏آورد و زمين را از عدل و داد پر مى‏كند آن گونه كه از ظلم و ستم پر شده است. «10»
ض عبدالعظيم حسنى مى‏گويد: بر آقايم امام جواد (ع) وارد شدم و مى‏خواستم از «قائم» سؤال كنم كه آيا او همان مهدى است يا غير اوست. حضرت قبل از سؤال من، سخن آغاز كرد و فرمود:«اى ابوالقاسم! قائم ما همان مهدى است كه لازم است در غيبت او انتظارش را بكشند و در هنگام ظهورش اطاعتش كنند و او سومين از فرزندان من است.
به كار بردن لقب «قائم» و «مهدى» توسط امام جواد (ع) در مورد امام دوازدهم نشان مى‏دهد كه اين كاربرد، هيچ‏گاه در ميان مردم بويژه شيعيان، موجب ايجاد حيرت نمى‏شد؛ زيرا همه مى‏دانستند كه اين دو واژه به شخص واحدى برمى‏گردد و قائم، همان مهدى است كه بايد رسالت و نقش خود را به عنوان دادگستر جهان در آينده ايفا كند و تعليم حضرت جواد (ع) به عبدالعظيم نيز، همين گونه بود.
در پايان اين بحث براى تأييد و تثبيت بيشتر ادعاى فراگير بودن اعتقاد به ظهور حضرت مهدى (عج) در ميان همه مسلمانان حتّى وهابيان كه با شيعه سر ستيز دارند، به نامه تعدادى از علماى حجاز در پاسخ به سؤال فردى كنيايى در ارتباط با حضرت مهدى (عج) اشاره مى‏كنيم.
او مهدى موعودى است كه خروجش در آخر زمان مورد انتظار است و خروج او از نشانه‏هاى قيامت كبرى است. او از مغرب زمين آشكار مى‏گردد و در حجاز در مكه مشرفه بين ركن و مقام، بين در كعبه و حجرالاسود با او بيعت مى‏شود. او به هنگام گسترش فساد و انتشار كفر و ظلم و ستم ظاهر شده و زمين را از عدل و داد پر مى‏كند. آن‏گونه كه از ظلم و ستم پر شده است. او بر تمام جهان حكومت مى‏كند … او آخرينِ خلفاى راشدين دوازده‏گانه‏اى است كه پيامبر (ص) در كتب صحاح  از آنان خبر داده است و احاديث مهدى از طريق بسيارى از صحابه از پيامبر (ص) نقل شده است … محدثان و حافظان حديث، تصريح كرده‏اند كه احاديث وارد در مورد مهدى بطور قطع، صحيح و متواتر است. بنابراين، اعتقاد به ظهور مهدى واجب و اين جزو عقايد اهل سنت و جماعت محسوب مى‏شود و جز افراد نادان و بى‏خبر يا بدعتگزار، آن را انكار نمى‏كنند.
مدير اداره مجمع فقهى اسلامى- محمد منتصر كنانى
نتيجه اينكه تأمل در روايات نبوى (ص) و اهل بيت او كه بخشى از آنها به عنوان نمونه در اين درس- از منابع شيعه و سنى- ذكر گرديد، اين مدّعا را اثبات مى‏كند كه زمامدارى آينده حكومت واحد جهانى، منحصر در شخصيتى به نام «مهدى» (عج) است و عقيده به ايشان، يك عقيده مشترك اسلامى ميان همه فرقه‏ها و مذاهب اسلامى است.
1- سنن ابی داود ج4ص107

2- سنن احمد حنبل ج 3 ص 37

3- سنن ترمذی ج 3ص343

4- سنن ابن ماجه ج2ص1367

5- همان 1368

6- المهدی الموعود المنتظرابراهیم بن محمد شافعی  ص91-92

7- بهار الانوار ج31ص54

8 بهار الانوار ج 51ص 72

9- الغیبه محمد بن ابراهیم بن جعفر نعمانی ص141-42

10 بهار الانوار ج 51ص145

امامت مهدی از اعتقاد ما ص 25 مجموعه زمزم

آینده جهان از دیدگاه ملل و ادیان

 

ديدگاههاى متفاوتى درباره آينده جهان وجود دارد؛ بعضى از دريچه يأس و نااميدى و با ملاحظه قدرتهاى اتمى كه در اختيار سران ظلم و بيداد قرار دارد، مى‏گويند كه جهان به‏سوى يك جنگ جهانى و فراگير پيش مى‏رود كه در آن، بشريت گور خود را كنده و تمدن كنونى را از بين خواهد برد. در ظاهر، قراين و شواهد، اين ديدگاه را تأييد مى‏كند؛ چرا كه عواطف انسانى بشدت كاهش يافته، فاصله طبقاتى بين غنى و فقير در حال گسترش است، مفاسد اخلاقى و جنايات در ميان جامعه‏ها رو به افزونى است، اختلافات و اصطكاك بين دولتها روز به روز عميقتر مى‏شود و درگيريهاى منطقه‏اى و مرزى ميان كشورها شتاب بيشترى به خود گرفته است.
از طرف ديگر، سازمان ملل كه يك نهاد بين‏المللى است و با هدف برقرارى صلح و امنيت در جهان به وجود آمده، نه تنها بى‏خاصيّت شده، بلكه تحت سلطه قدرتهاى بزرگ جهانى درآمده است و آنان براى رسيدن به اهداف و مقاصد شيطانى خود از اين سازمان استفاده مى‏كنند. مواد اعلاميه حقوق بشر و قطعنامه‏هاى سازمان ملل كه اغلب با اعمال فشار و دسيسه قدرتهاى بزرگ به تصويب مى‏رسد، هميشه اهرم فشارى در دست ابرقدرتهاست تا كشورهاى كوچك و ضعيف را براى پذيرفتن آنچه آنان مى‏خواهند، تحت فشار قرار دهند.
علاوه بر اين دو جهت، حس جاه‏طلبى و روحيه استكبارى و جنون قدرت در ميان سران كشورها، كافى است كه روزى آتش جنگ را روشن كند و تمدن كنونى را به ويرانه‏اى تبديل سازد. راسل مى‏گويد:اشخاصى هستند و از آن جمله انيشتاين كه به زعم آنها بسيار محتمل است كه انسان دوره حيات خود را طى كرده باشد و در ظرف سنين محدودى موفق شود با مهارت شگرف علمى خود، خويشتن را نابود سازد. «1»
نتيجه اينكه براساس شواهد ظاهرى، آينده جهان تاريك و نگران كننده است.
بررسى و ملاحظه مسائل فوق كافى است كه انسان را نسبت به آينده بدبين و مأيوس سازد.
در مقابل، يك انديشه و اعتقاد تا اندازه‏اى عمومى و فراگير در ميان همه جوامع و ملل وجود داشته و دارد، مبنى بر اينكه روزى يك منجى آسمانى ظهور خواهد كرد و صلح و عدالت را براى بشر به ارمغان خواهد آورد و بشر در سايه حكومت وى با صلح و صفا و بدور از ناهنجاريهاى ذكر شده خواهد زيست و مدينه فاضله انسانى در آن‏روز تحقق خواهد يافت. البته در چند و چون اين اعتقاد و آن منجى بزرگ اختلاف است؛ اما مهم اين است كه اصل اين انديشه و اعتقاد، بين همه اقوام و ملل و اديان، مشترك است. ما در اينجا به نقل قسمتى از نظريه‏ها و انديشه‏ها مى‏پردازيم:
در كتب هنديان: در كتاب «ويد» كه در نزد هنديان‏از كتابهاى مقدس است، چنين مى‏خوانيم:
پس از خرابى دنيا پادشاهى در آخرالزمان پيدا مى‏شود كه پيشواى خلق باشد و نام او منصور باشد و تمام عالم را بگيرد و به دين خود درآورد و همه كس را از مؤمن و كافر بشناسد و هر چه از خدا خواهد برآيد. «2»
در كتاب «باسك» كه آن هم از كتابهاى مقدس هنديان به شمار مى‏رود، آمده است:
دور دنيا تمام شود به پادشاه عادلى در آخرالزمان كه پيشواى ملائكه و پريان و آدميان باشد و حق و راستى با او باشد و آنچه در دريا و زمينها و كوهها پنهان باشد، همه را به دست آورد و از آسمانها و زمين آنچه باشد خبر دهد و از او بزرگتر كسى به دنيا نيايد.
در كتاب «وشن جوك»، يكى ديگر از كتابهاى هنديان آمده است:
در اواخر، دنيا به كسى بگردد كه خدا را دوست دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او فرخنده و خجسته باشد و خلق را زنده كند. «3»
در آيين زرتشت: در آيين زرتشت نيز بشارت و وعده‏هاى صريحى در اين زمينه آمده است كه قسمتى از آنها را از كتاب «زند» نقل مى‏كنيم.
اى سپيتامان زرتشت، چون زمان سر رود، اين دشمنان مانند بن درختى كه يك شب سرد زمستانى كه برسد و به يك شب برگ بيفكند، تباه شوند.
هنگام گرگان به سر رسد و هنگام ميشان اندر آيد.
در جاماسب‏نامه كه شامل يك سلسله پرسشهايى است كه گشتاسب‏شاه از جاماسب مى‏كند و او پيشگوييهاى زرتشت را براى گشتاسب‏شاه نقل مى‏كند، اين چنين آمده است:
و هنگام گرگ بشود (سرآيد) و هنگام ميش اندر آيد و هوشيدر (نجات دهنده) زرتشتيان به نمودارى دين پديد آيد و انائيه (زيان) و دروشك (دروغ) سرآيد و رامش و شادى و خرمى باشد
در عهد عتيق و جديد: در عهد عتيق و جديد نيز پيشگوييهاى خوش‏بينانه‏اى درباره آينده جهان و ظهور يك منجى آسمانى به عمل آمده است كه مواردى از آنها نقل مى‏شود.
به سبب شريران، خويشتن را مشوش مساز و بر فتنه‏انگيزان حسد مبر؛ زيرا كه مثل علف بزودى بريده مى‏شوند و مثل علف سبز پژمرده خواهند شد … و اما منتظران خداوند وارث زمين خواهند شد، هان بعد از اندك زمانى شرير نخواهد بود، در مكانش تأمّل خواهى كرد ونخواهد بود و اما حليمان وارث زمين خواهند شد … صالحان وارث زمين خواهند بود و در آن تا به ابد سكونت خواهند نمود … و نجات صالحان از خداوند است و در وقت تنگى، او قلعه ايشان خواهد بود و خداوند ايشان را اعانت كرده نجات خواهد داد، ايشان را از شريران خلاص كرده، خواهد رهانيد زيرا بر او توكل دارند. «4»
اگر چه تأخير نمايد، برايش منتظر باش زيرا كه البته خواهد آمد و درنگ نخواهد نمود … بلكه جميع امتها را نزد خود جمع مى‏كند و تمامى قومها را براى خويشتن فراهم مى‏آورد. «5»
زيرا همچنان كه برق از مشرق ساطع شده تا به مغرب ظاهر مى‏شود، ظهور پسر انسان نيز چنين خواهد شد … و پسر انسان را ببينند كه برابرهاى آسمان، باقوت و جلال عظيم مى‏آيد و فرشتگان خود را با صور بلند آواز فرستاده، برگزيدگان او را از بادهاى اربعه از كران تا به كران فلك فراهم خواهند آورد … امّا از آن روز و ساعت هيچ‏كس اطلاع ندارد حتى ملائكه آسمان جز پدر من و بس … لكن اين را بدانيد كه اگر صاحب خانه مى‏دانست در چه پاسى از شب دزد مى‏آيد، بيدار مى‏ماند و نمى‏گذاشت كه به خانه‏اش نقب زند لهذا شما نيز حاضر باشيد زيرا در ساعتى كه گمان نبريد پسر انسان مى‏آيد. «6»
كمرهاى خود را بسته چراغهاى خود را افروخته بداريد و شما مانند كسانى باشيد كه انتظار آقاى خود را مى‏كشد كه چه وقت از عروسى مراجعت كند تا هر وقت آيد و در را بكوبد، بى‏درنگ براى او باز كنند … لكن اگر آن غلام در خاطر خود گويد آمدن آقايم به طول انجاميد و به زدن غلامان و كنيزان و به خوردن و نوشيدن و مى‏گسارى شروع كند، هر آينه مولاى آن غلام آيد در روزى كه منتظر او نباشد و در ساعتى كه او نداند. «7»
در آفتاب و ماه و ستارگان علامات خواهد بود و بر زمين تنگى و حيرت از براى امتها روى خواهد نمود به سبب شوريدن دريا و امواجش و دلهاى مردم ضعف خواهد كرد از خوف و انتظار آن وقايعى كه بر ربع مسكون ظاهر مى‏شود زيرا قوّات آسمان متزلزل خواهد شد و آن‏گاه پسر انسان را خواهند ديد كه برابرى سوار شده با قوت و جلال عظيم مى‏آيد و چون ابتداى اين چيزها بشود، راست شده سرهاى خود را بلند كنيد از آن جهت كه خلاصى شما نزديك است. «8»
همان‏گونه كه ملاحظه كرديد، در كتابهاى هنديان، زرتشت و عهدين، حكومت جهانى صالحان پيش‏بينى شده است و مى‏دانيم كه تا كنون چنين چيزى اتفاق نيفتاده و حكومت پيامبر اكرم (ص) نيز بر بخشى محدود از كره زمين تحقق پيدا كرد. بنابراين با توجه به پيشگويى اين كتابها بايد جهان در انتظار چنين روز فرخنده‏اى بنشيند.
ناگفته نماند، از آنجا كه بطور قطع دست تحريف در كتابهاى ذكر شده راه يافته است، نمى‏خواهيم از آنها براى اثبات مدعاى خود به عنوان دليل استفاده كنيم، بلكه هدف ما، در درجه اول آشنايى با ديدگاه ملل و اديان در مورد آينده جهان و بشريت و در مرحله دوم تأييد بر مطلب است و اينكه اگر شيعه با توجه به وعده‏ها و پيشگويى قرآن، در انتظار تحقق يك حكومت جهانى الهى به سر مى‏برد و معتقد است كه آينده جهان از آنِ صالحان و پرهيزكاران است و بينشهاى مادى و بدبينانه نسبت به آينده تاريخ را محكوم مى‏كند، در اين انديشه و اعتقاد تنها نيست و پيرو هيچ دين و مذهبى نمى‏تواند او را در اين انديشه تخطئه كند؛ بلكه از آنجا كه قرآن تنها كتاب آسمانى است كه مصون از هر تغيير و تحريفى است و اعتبارش صد در صد و قطعى است، ديگر كتابهاى آسمانى تحريف شده كه بنحوى مسأله ظهور و برقرارى عدالت در آينده تاريخ را مطرح كرده‏اند، در طرح اصلِ مسأله، دليلى بر اعتبار پيدا مى‏كنند.
اكنون به بررسى ديدگاه قرآن در مورد آينده جهان مى‏پردازيم.
ب- آينده جهان از ديدگاه قرآن‏
قرآن كريم در موارد مختلفى با تعبيرهاى متفاوت به اين مسأله پرداخته و با قاطعيت و
تأكيد اعلام كرده كه جهان آينده، جهان صالحان و پرهيزكاران خواهد بود و اراده خداوند بر پيروزى يكتاپرستان و بندگان شايسته اوست. به آيه «1» شريفه زير توجه كنيد:
«وَعَدَاللَّهُ الَّذينَ امَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى‏الْارْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لُيمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذىِ ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنى‏ لا يُشْرِكُونَ بى‏ شَيْئاً …» نور /55
خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده‏اند، وعده مى‏دهد كه آنها را بطور قطع خليفه روى زمين خواهد كرد همان‏گونه كه به پيشينيان خلافت روى زمين بخشيد و دين و آيينى را كه براى آنها پسنديده پا بر جا و ريشه‏دار خواهد ساخت و ترس آنها را به امنيت و آرامش تبديل خواهد كرد، بگونه‏اى كه تنها مرا بپرستند و چيزى را براى من شريك نگيرند.
در هر وعده سه ركن وجود دارد: وعده دهنده كه در اينجا خداوند است، وعده گيرنده كه مؤمنان صالحند و سوم موارد وعده كه در آيه فوق عبارتند از:
1- استخلاف و حكومت روى زمين به نمايندگى از خداوند.
2- تمكين دين كه نفوذ معنوى و حكومت قوانين الهى بر تمام پهنه زندگى است.
3- تبديل خوف به امنيت و برطرف شدن تمام عوامل ترس و ناامنى و جايگزين شدن امنيت كامل و آرامش در همه زمين، آرامش و امنيت ريشه‏دار و دايمى نه ظاهرى و نسبى كه در جهان امروز شاهد آن هستيم چرا كه امنيت حاكم بر جهان امروز بر اثر تعادل قواى نظامى و سلاحهاى ويرانگر ميان قدرتهاى دنياست و هر روزى كه اين تعادل بر هم بخورد، پايه‏هاى اين امنيت كاذب و نسبى نيز فرو خواهد ريخت و در واقع مى‏توان گفت كه بر جهان تعادل وحشت حاكم است نه امنيت.
همچنين در آخر آيه، هدف نهايى از تحقق حكومت واحد الهى بر پهنه گيتى، چنين ذكر شده كه مردم تنها خدا را بپرستند و چيزى را شريك او قرار ندهند. و اين هدف، راه حكومت الهى را از راه حكومتهاى غير الهى جدا مى‏كند، چرا كه هدف نهايى در آنها، برخوردارى همه از رفاه برتر و بهره‏مندى بيشتر از لذايذ مادى است.
بايد توجه داشت كه وعده قرآن نسبت به تحقق حكومت صالحان در پهنه زمين، نوعى پيشگويى نسبت به فراهم شدن زمينه پذيرش دين حق در سطح وسيعى نيز هست.
و از نظر روايات اسلامى نيز افراد و گروههاى ممتازى با عنايتهاى خداوندى، موانع تشكيل حكومت واحد جهانى را از سر راه برداشته، زمينه را براى تحقق آن فراهم مى‏كنند. «9»
نتيجه اينكه از ديدگاه قرآن با وجود همه عوامل يأس‏آور ظاهرى، بايد نسبت به آينده خوشبين بود و در انتظار تحقق وعده الهى در مورد حكومت صالحان بر تمام گيتى نشست و عنصر بدبينى و يأس نسبت به آينده جهان را از خود طرد كرد.

1- قیام و انقلاب مهدی عج -شهید مطهری ص58 انتشارات حکمت

2- ادیان و مهدویت - محمد بهشتی ص16 چاپ اول

3- ادیان و مهدویت ص18

4 عهد عتیق مزامیرداود ص 37

5- همان حیقوق نبی باب 3

6- عهد جدید انجیل متی باب 24

7- همان انجیل لوقا باب12

8- همان باب 21

9- قیام و  انقلاب مهدی ص- نرم افزار زمزم67

مهدویت در جدول عقاید اسلامی قرار دارد

انديشه مهدويت و ظهور، يكى از اصيل‏ترين انديشه‏هاى اسلامى است و بنيانگذار آن پيامبر اكرم (ص) است. آن حضرت، خود عقيده به ظهور حضرت مهدى (عج) را در جدول عقايد اسلامى قرار داد، به همين جهت، اين موضوع بطور يكسان در منابع شيعه و سنى منعكس گرديده، اهل بيت پيامبر (ع) نيز اين انديشه و اعتقاد را در جامعه اسلامى تبليغ كرده‏اند. مى‏توان ادعا كرد كه هيچ مسأله اسلامى همانند عقيده مهدويت و ظهور، از قطعيت و سابقه تاريخى برخوردار نيست.
حضرت مهدى (عج) به عنوان دوازدهمين جانشين پيامبر (ص) در روايات شيعه و سنى مطرح و معرفى شده است. اين معرفى چنان دقيق و مشخص است كه قابل انطباق بر فرد ديگرى جز شخص آن حضرت نيست كه از فرزندان فاطمه (س) و امام حسين (ع) و نام پدرش امام حسن عسكرى (ع) مى‏باشد.
او آخرين حجت الهى از سلسله انبيا و اوصياست كه با ظهورش جهان را پر از عدل و داد مى‏كند. او هم‏اكنون به عنوان يك امام زنده، ولى غايب، در روى زمين زندگى مى‏كند و در زمان پدرش و بعد از او در غيبت صغرى و كبرى مشاهده شده است.

انتظار فرج

ظهور حتمى مهدى (عج)
يَلى‏رجُلٌ مِن أهلِ‏بيتى يُواطِىُ اسمُه اسمِى، لَو لَم يَبْقَ مِن الدُّنيا الّا يَومٌ لَطوَّلَ اللَّهُ ذلكَ اليومَ حتّى يَلىَ. (1/ 338؛ كنزالعمال: 3866)
مردى از خاندان من حكومت خواهد كرد كه نامش با نام من يكى است. اگر از دنيا جز يك روز نمانده باشد خداوند آن روز را دراز گرداند تا او حكومت را به دست گيرد.
كميابى دينداران در زمان غيبت‏
والّذى بَعثَنى بالحقِّ بشيراً، انّ الثّابِتِينَ على القَولِ بهِ فى زمانِ غَيبتِه لَأعزُّ مِنَ الكِبريتِ الأحْمَرِ.
(1/ 340؛ كمال الدين: 1/ 288)                  
سوگند به آن كه بحقّ مرا بشارت دهنده فرستاد، آنان كه در زمان غيبتش بر عقيده خود نسبت به امامت او پايدارى مى‏ورزند، كمياب‏تر از گوگرد سرخ‏اند.
فضيلت انتظار
أفضلُ أعمالِ امّتى انتظارُ الفَرَجِ مِن اللَّهِ عزّوجل. (1/ 344؛ بحار: 52/ 122)
برترين كارهاى امّت من، انتظار فرج و گشايش خداوند است.

برداشت غلط از انتظار فرج

 

برداشت غلط از «انتظار فرج» يكى از عوامل سستى و ركود در انجام وظيفه امر به معروف و نهى از منكر تلقى مى شود. رهبر فقيد انقلاب اسلامى، حضرت امام خمينى قدس سره در بيانات خود برداشتهاى ناروا از «انتظارفرج» را اينگونه توضيح داده اند:
الف- بعضى‏ها انتظار فرج را به اين مى دانند كه در مسجد، حسينيه و منزل بنشينندو دعا كنند و فرج امام زمان «سلام الله عليه» را از خدا بخواهند. اينها مردم صالحى هستند، بلكه بعضى از آنها را كه من سابقاً مى شناختم بسيار مرد صالحى بود يك اسبى هم خريده بود، يك شمشيرى هم داشت و منتظر حضرت صاحب «سلام الله عليه» بود، اينها به تكاليف شرعى خودشان هم عمل مى كردند و نهى از منكر هم مى كردند و امربه معروف هم مى كردند، لكن غير از اين كارى ازشان نمى آمدو فكر اين مهم كه يك كارى بكنند نبودند.
ب- يك دسته‏اى مى گفتند كه عالم بايد پر معصيت بشود تا حضرت بيايد، ما بايد نهى از منكر نكنيم، امر به معروف هم نكنيم تا مردم هركارى مى خواهند بكنند، گناه زياد بشود تا فرج نزديك بشود.
ج- يك دسته اى مى گفتند بايد دامن زد به گناهها، دعوت كرد مردم را به گناهها تا دنيا پر از ظلم و جور بشود و حضرت «سلام الله عليه» تشريف بياورند، در بين اين دسته منحرف‏هايى هم بودند كه براى مقاصدى به اين دامن مى زدند، اشخاص ساده لوح هم بودند.»  صحیفه نور ج 20 ص 196
آيا با چنين توهماتى مى‏توان از يك اصل ضرورى دين يعنى «امر به معروف و نهى از منكر» دست برداشت؟ آيا كسى از دانشمندان اسلامى و فقهاى شيعه، تكليف امر به معروف و نهى از منكر را در عصر غيبت حضرت ولى عصر (عج) ساقط دانسته است؟ و اگر به فرض، روايتى هم در اين باره داشته باشيم مى تواند قابل اعتماد باشد؟ به تعبير حضرت امام رضوان الله عليه:
«ما اگر فرض مى‏كرديم دويست تا روايت هم در اين باب داشتند، همه رابه ديوار مى‏زديم براى اينكه خلاف آيات قرآن است، اگر روايتى بيايد وبگويد كه نهى‏ازمنكر نبايدكرد، اين را بايد به ديوار زد، اينگونه روايت قابل عمل نيست.» صحیفه نور ج20ص 198
در آثار متفكر بزرگ استاد شهيد مرتضى مطهرى نيز به «رابطه انتظار فرج و امر به معروف» توجه شده است:
انتظار فرج دوگونه است: انتظارى كه سازنده است، تحرك بخش است، تعهدآور است وانتظارى كه ويرانگر است، بازدارنده است، فلج كننده است ونوعى «اباحيگرى» محسوب مى‏شود.
انتظار ويرانگر اين است كه قيام مهدى موعود ماهيت انفجارى دارد، فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعيضها و اختناقها و حق كشيها ناشى مى‏شود، بنابراين هر اصلاحى محكوم است، زيرا تا در صحنه اجتماع نقطه روشنى هست، دست غيب ظاهر نمى‏شود، و بر عكس، هر گناه و هر فساد و هر ظلم و هر حق كشى به حكم اينكه مقدمه اصلاح كلى است و انفجار را قريب الوقوع مى‏كند، رواست، پس كمك به تسريع در ظهور و بهترين شكل انتظار، ترويج و اشاعه فساد است. اين گروه طبعاً به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهيان از منكر با نوعى بغض و عداوت مى‏نگرند، زيرا آنان را از تأخير اندازان ظهور و قيام مهدى موعود (عج) مى‏شمارند.
ولى آيات قرآن كريم در جهت عكس برداشت بالاست. از اين آيات استفاده مى‏شودكه ظهور مهدى موعود (عج) حلقه‏اى است از حلقه‏هاى مبارزه اهل حق و اهل باطل كه به پيروزى اهل حق منتهى مى‏شود، سهيم بودن يك فرد در اين سعادت بسته به اين است كه آن فرد در عمل جزو گروه و اهل حق باشد.
وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ امَنوُا مِنْكُمْ وَ عَمِلُو الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْارْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لُيمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِى ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ امْناً يَعْبُدُونَنى لا يُشْرِكُونَ بى شَيْئاً نور/55
خداوند به مؤمنان و شايسته‏كاران وعده داده است كه آنان را جانشينان زمين قرار دهد، دينى كه براى آنها پسنديده است را مستقر سازد، دوران خوف آنان را تبديل به دوران امنيت كند (دشمنان آنان را نابود سازد). بدون ترس و واهمه خداى خويش را بپرستند و اطاعت غير خدا را گردن ننهند، و چيزى در عبادت يا طاعت، شريك حق نسازند.

قیام و انقلاب مهدی عج ص 61 -68 تلخیص - نرم افزار جامع زمزم

ولایت در قرآن

«جاودانگى» آيين آسمانى اسلام و «ختم نبوت» پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دو ركن اعتقادى هر مسلمان و دو اصل اساسى و تفكيك‏ناپذير از يكديگرند.
انديشه «ختم نبوت» نشانه توقف بشريت در سير كمالجويى و رشد و تعالى علمى و معنوى و نازا شدن مادر روزگار نيست بلكه بيانگر آن است‏كه آيين جاودانه جديد پاسخگوى تمامى نيازمنديهاى فردى و اجتماعى، مادى و معنوى، دنيايى و آخرتى بشر در همه دورانها است. اين نياز در عصر رسالت با وجود «قرآن كريم» و قائد عظيم‏الشأن اسلام، حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و پس از رحلت ايشان با «ثقلين» يعنى «قرآن و عترت» تأمين مى‏شود.
رسول‏گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در حديث «ثقلين» ما را به پيروى‏از قرآن و اهل‏بيت فراخوانده و فرموده است:
من دو چيز گرانبها و ارزشمند در ميان شما به يادگار مى‏گذارم، قرآن و عترتم كه اگر به اين دو تمسك جوييد هرگز گمراه نمى‏شويد و اين دو هيچوقت از هم جدا نخواهند شد تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.
از اين روايت به‏خوبى استفاده مى‏شود كه قرآن و ولايت توأمان هدايتگر انسانها و اداره‏كننده امور جامعه هستند. و اگر تنها به يكى از آن دو تمسك شود گمراهى را در پى خواهد داشت. همچنين نقش و جايگاه امامت و رهبرى در اسلام- به‏عنوان يكى‏از اصول اساسى اعتقادى- مشخّص مى‏گردد.
البته بسيار روشن است كه انديشمندان و فرزانگان هرگز در اصل نياز جامعه به حكومت و رهبرى و اهميت آن ترديد نمى‏كنند؛ هر چند در نحوه حاكميت ممكن است اختلاف داشته باشند. زيرا جامعه بدون والى و سرپرستى كه كارها را هماهنگ كند و قوانين فردى و اجتماعى را تنظيم و اجرا نمايد، قوام‏و دوام نخواهد يافت. على عليه السلام هنگامى‏كه با شعار خوارج: «لا حُكْمَ الَّا لِلَّهِ» براى نفى حكومت در جامعه مواجه شد، فرمود: «كَلِمَةُ حَقٍّ يُرادُ بِهَا الْباطِلُ»  يعنى اگر منظور اين است كه حكومت در اصل از آن خداست در اين ترديدى نيست، ولى اگر منظور اين است كه كسى نمى‏تواند حاكم باشد سخن باطلى است؛ زيرا جامعه بدون حكومت يعنى جامعه هرج و مرج: «انَّهُ لابُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَميرٍ بَرٍّ أَوْ فاجِرٍ»مردم به ناچار بايد امير و حاكمى داشته باشند. خواه آن امير عادل و نيكوكار باشد و يا فاجر و بدكار.
از اين رو اسلام جامعه بشرى را هرگز از وجود مصلحى الهى بى‏نياز ندانسته و وجود يك رهبر معصوم را براى هميشه تاريخ ضرورى مى‏داند، خواه آشكار و در دسترس باشد و خواه غائب و از نظرها پنهان. از نظر اسلام جامعه بشرى در هيچ زمانى نبايد از لحاظ سياسى رها گردد؛ زيرا منجر به تعطيلى بسيارى از قوانين اجتماعى و حتى فردى اسلام مى‏شود. آنان‏كه شعار جدايى دين از سياست و عدم لزوم تشكيل حكومت را سر مى‏دهند بايد بدانند كه در صورت تحقق تز آنان نه‏تنها دين زبونانه از صحنه سياست خارج مى‏گردد، بلكه سياست‏هاى غير دينى به تدريج بر تمام زواياى زندگى دينى مردم مسلّط خواهد گشت. زيرا در چنان جامعه‏اى هر چند ممكن است عده‏اى به كارهاى عبادى و اخلاقى اكتفا كنند، ولى سياست آن جامعه آنان را رها نمى‏كند و در تمام شؤون ايشان حتى در طرز تفكرشان مرموزانه رخنه خواهدكرد و دين را به خدمت خود خواهد گرفت.
 كنگره «قرآن و ولايت»مهرماه  1376                        

اسطوره های تاریخ

حضرت زينب ، دختر علي بن ابيطالب عليه السلام و فاطمه عليها السلام است . او زندگي شيرينش را در كنار پدر و مادر و جد بزرگوارش ( نبي گرامي اسلام صلي الله عليه و آله ) و برادرانش ( امام حسن و امام حسين عليهما السلام )آغاز كرد .
زندگي پررنج و مشقت زينب عليها السلام پس از پنج سالگي - مقارن با رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله – آغاز شد و در فاصله اي بسيار كوتاه ، پس از مرگ پيامبر ، وي شاهد مادري بود كه در بين درب و ديوار فرياد ميزد : اي فضه ، من را  در ياب !
هزاران غم ، يكي پس از ديگري ، ميهمان قلب كوچك دختر زهرا شد . ناراحتي غصب خلافت پدر ، بردن علي بن ابيطالب عليه السلام به اجبار و با پاي برهنه به مسجد ، تازيانه هايي كه بر بازوي مادر مي نشست و سرانجام موج سنگين رحلت زهراي مرضيه ي عليها السلام ، كمر زينب را شكست .
گويي زينب ، از همين آغاز راه ، در برابر طوفان تازيانه غم ها قرار مي گيرد تا روزي بتواند همه غم و رنج هستي را بر دوش كشد ! غم و رنجي كه  پدر در كوفه از آن خبر داده است :
روزي زينب در كلاس تفسيرش براي بانوان ، سوره  كهيعص  را تفسير مي كرد . علي عليه السلام وارد شد و از دخترش پرسيد : كهيعص را تفسير مي كني ؟!

صفحات: 1· 2

امام (ره) نعمت الهي

اماما، اي فداي تو و آن همت تو
شكر آنكس كه عطا كرد به ما نعمت تو
بهر اين لطف نشايد كه سپاسش گوئيم
ما دگر چون تو عزيزي زكجا مي جوئيم؟
آخر اي بحر شرف، مظهر تقوا، در پاك
كي توانست سپارد آن همه عشق به خاك
بي گمان صبر فراوان كرده حق عنايتش
كاو بخاكت سپرد تا بكني شفاعتش
اي اميد شيعيان وي رهبر آزادگان
اي سرور مستضعفان ، نايب صاحب الزمان
رفتي و يادت چنان مانده است در اعماق دل
تا برد با خود خميني عشق تو در زير گل

رفتار پدر نسبت به دختر

 

داستان رفتار پیامبر (ص) با دختر خود داستان فوق العاده بی نظیری در تاریخ بشریت است که با قلم و بیان هر کس نمی توان آن را شرح داد.اما قبل از این نمونه های رفتاری آن حضرت را با دختر خود یادآورشوم، مناسب است بدانیم که رسول خدا در برابر شیوه های غلط و رفتارهای خشن و نامناسب آن روزگار برای احیای شخصیت دختر و تکریم کیان انسانی وی نخست یک سلسه گفتارها و برخوردهای آموزشی به کار گرفته بود، مثلا پیامبر اکرم (ص) اعلام داشته بود : هر کس دو دختر را پرورش دهد تا به حد رشد و کمال و بلوغ برسند من و او ( در حالی که با دو انگشت خود اشاره می کر د)بدین گونه باهم به بهشت وارد خواهیم شد.
[به نقل از الزواج فی الاسلام ص 120]
 آن حضرت وقت دیگر بیان کرده بود هر چه ایمان بنده ای تقویت شود و افزایش یابد به همین موازات باید محبت او هم باید محبت او هم به زنان افزایش یابد [به نقل از بحار الانوار ج 1 ص228]
بدین ترتیب رسول خدا(ص) در دنیایی که اهانت بارترین رفتارها نسبت به زنها و دخترها اعمال می شد و حتی «دختران » را زنده به گور می کردند و زنان مورد آزار و اذیت واقع می شدند ، دختر بزرگ کردن و عشق و احترام به زن را موجب تقویت و تکمیل ایمان و داخل شدن به بهشت دانسته است.آن وقت پیامبر در مورد دخترش با توجه به ارزش های بلند معنوی و مقام رفیع و درخشان اومی فرماید: فاطمه (س) پاره تن من است هر کس او را خوشحال کند مرا خوشحال کرده هرکس به اوبدی کند به من بدی کرده زیرا فاطمه نزد من عزیزترین افراد است همچنین آن حضرت در مورد حفظ حریم و مقام دختر خود می فرماید: به راستی که به خاطر خشم و غضب فاطمه خداوند حتما خشمناک می شود و نیز به خاطر رضایت و خرسندی او پروردگار عالم خرسند می گردد، علاوه بر این رفتارها و گفتارها رفتار عملی رسول خدا (ص) با فاطمه رفتاری مهم و اعجاب برانگیز بوده است که چند مورد را در اینجا اشاره می کنیم:
1- «عایشه » همسر پیامبر می گویدذ: هیچ کس را از نظر بیان و سخن به پیغمبر خدا شبیه تر نیافتم ، هرگاه هم فاطمه به حضور پدر وارد می شد پدر به او خوش آمد می گفت جلوی پای او تمام قامت بلند می شد دست او را می بوسید و فاطمه دختر خود را در جای خود می نشانید .
آری توجه داریم که بوسیدن دختر های کوچک از سوی پدرها یک روش عادی است و عموم پدرها هم این گونه اظهار علاقه و محبت را نسبت به دخترهای کوچک خود اعمال می دارند اما جلوی پای دختربلند شدن ، دست او را بوسیدن و اورا در جای خود نشاندن آن هم از سوی پیامبر با آن عظمت و بلند مقامی کار کوچکی نیست و در دنیا برای آن نظیری نمی توان یافت، آن وقت فاطمه ای که در چنین بستر تربیتی پرورش یافته ، پدری با آن همه عظمت و بلند مقامی و رحمت داشته است خدیجه کبری که بهترین وافضل زم است مادر اوست هسته وجودی او با غذای بهشتی شکل می گیرد و خدیجه با آن همه فضایل درخشان انسانی عهده دار پرورش جنین خود می باشد. و بالاخره فاطمه در دوران کودکی و از وقتی که چشم بروی  پدر و مادر می گشاید ایمان و تقوی ، مهر و محبت ، صداقت و صفا، عشق و فداکاری مشاهده می کند.و خلاصه در خانواده با اصالت و لبریز از فضایل انسانی پرورش می یابد.

 فاطمه الگوي زن مسلمان/احمد صادق اردستاني/مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي/چاپ سوم پاييز76

معرفت دختر پیامبر(ص)

 

فاطمه (س) دختر «لولاک لما خلقت الافلاک» است وخود جزیی از این لولاک به حساب می آید ، وادی شناخت پیرامون اهل بیت در محدوده زمان نمی گنجد واسیرسن و سال نمی شود. اهل بیت(ع) خردسال و کهنسالشان اهل معرفتند و شناخت و معرفت نیز تنها با وجود اهل بیت تعریف می شود. اسما می گوید: فاطمه (س) در سن 8سالگی از همه داناتر بود ، رسول خدا در مدینه دختر خود را به ام سلمه می سپارد که همه همت خود را در مراقبت فاطمه (س) به کار گیرد؛او می گوید:به خدا قسم که او از من با ادب تر و داناتراست ، معرفت و شناخت فاطمه (س) فاطمه ای که در رحم مادر با درک غربت و تنهایی مادر مونس او می شود و با دعوت به صبر به مادر آرامش می بخشد، فاطمه ای که در بدو خلقتش عاقل و صاحب درک بود «وهی عاقله فی بدو الخلقه »در آغازین لحظه چشم گشودن به جهان کاملترین کلام معرفتی را به زبان می راند (اشهد ان لا اله الا الله ) و اعتقاد به یقین ترین واژه شناختی را ابراز می دارد ( واشهد ان محمدا رسول الله) سید الانبیا و به حقیقت ترین حقیقت عالم وجود اذعان می کندکه ( اشهد ان بعلی سید الاوصیاء واولادی ساده الاسباط ) و بادرک دلیل خلقت خلایق به آن صورت عمل می بخشد و صورت بر خاک ذلت در برابر پروردگارعزت می نهد و از لحاظ ادب اجتماعی کاملترین و زیباترین رفتار را در بازار معرفت به فروش می گذارد و با خطاب قراردادن زنان برگزیده عالم به آنان سلام می کند آنچنان که خود می فرماید: من از همان نوری خلق شدم که سالها تسبیح پروردگار می گفت پس خدا آن را میوه یکی از درختان بهشت نهاد و چون پدرم به بهشت آمد آن میوه را خورد خداوند نور مرا به صلب او منتقل کردو من از آن نورم ، آنچه را که در گذشته بوده و آنچه که در آینده واقع خواهد شد و آنچه هرگز واقع شدنی نیست ، همه را می دانم.
ريحانه خانه وحي ازولادت تاازدواج/وحيررضائيان ريزي

عبادت فاطمه(سلام الله علیها)

 

حضرت فاطمه (س) در نمازش ازترس خدا نفس نفس می زد و گریه در گلویش می شکست ،حضرت رسول (ص) فرمودند: ای سلمان! دختر من فاطمه ایمان به خدا در اعماق دل و روحش چنان نفوذ کرده که برای عبادت خدا خودش را از همه چیز فارغ می سازد.حضرت زهرا (س) عابد ترین و پارساترین زنان عالم بود از امام حسن مجتبی (ع)روایت شده که فرمود : مادرم فاطمه (س) را دیدم که در شب جمعه در محراب عبادت ایستاد و تاهنگامی که سپیده طالع شد پیوسته درحال رکوع و سجود بود و شنیدم پیوسته برای مردان و زنان با ایمان دعا می کرد و آنها را در دعا نام می برد، و بسیار برای آنها دعا می کرد و برای خود دعا نمی کرد من گفتم : مادر جان ؛چرا همان طور که برای دیگران دعا می کنی برای خودت دعا نمی کنی ؟فرمود :  پسرم! اول همسایه سپس خانه .
حسن بصری می گوید: در دنیا عابد تر از فاطمه نبود ،به قدری که می ایستاد پاهایش ورم می کرد.پیامبر اکرم (ص)فرمودند: بهترین انسانها کسی است که عاشق عبادت خداوند تبارک و تعالی باشد و به آن معانقه کند ، بندگی خدا را از صمیم قلب دوست بدارد و با اعضا و جوارح آن را انجام دهد.آری وقتی عشق به خدا آمد ،حرارتش هر چه غیر خداست را می سوزاند و بنده را واله و مشتاق  رب الکریم می کند. حضرت زهرا(س)چنان خدا را عبادت می کرد و روح حضرتش چنان با ملکوت اعلی پیوند داشت که حضرت محمد0ص) نماز و عبادت دخترش را برای آسمانیان چنین توصیف می فرمایند: هنگامی که فاطمه در مقابل پروردگار خود در میان محراب عبادت می ایستد نور او برای فرشتگان و ملائکه آسمان مانند نور ستارگان از برای اهل زمین می درخشد، خداوند به ملائکه خود می فرماید: ای ملائکه من! به فاطمه که برترین کنیزان من است نظر کنید که چگونه در مقابل من قرار گرفته است ، اعضا و جوارح او از خوف من می لرزد .فاطمه با توجه قلبی مشغول عبادت من شده است ، من شما را شاهد می یگرم که شیعیان او را از آتش جهنم امان می بخشم. روح عبادت و اخلاص او از زیباترین جلوه های روحی دختر پیامبر می باشد

شفيعه محشر يامظلومه پيامبر/سيدعبدالله كاكي-دشتي/ناشر:موعوداسلام/چاپ اول زمستان81/چاپ شريعت

حیاء در دختر محمد(ص)

 

فاطمه نمونه ی کامل حیا و نجات بود و خود را چون غنچه ای در کاسبرگ های حجاب پوشانده بود. به نامحرمان نگاه نمی کرد ، به آنها نزدیک نمیشد و جز به اندازه ضرورت با آنها سخن نمی گفت .حیا به فرموده امیرالمومنین علی (ع) بهترین لباس دنیاست که انسان خود را به آن می پوشاند و دارای مراتب و ابعاد مختلفی است وزهرا (س)به همه جلوه های آن آراسته بود . برخی حیای درگفتار دارند اما حیای در نگاه ندارند،یا حیا در شنیدن دارند اما حیا در رفتار ندارند ، یا حیا در آشکار دارند اما حیا در پنهان ندارند و یا حیا در ظاهر دارند اما حیا در باطن و ذهن ندارند ولی زهرا (س) دارای حیای جامع بود و هیچ حرکت و انفعال ظاهری و باطنی نداشت مگر اینکه به حیا آراسته بود .حیا فاطمه حیای جامع بود و حیای جامع از 9جز تمام برخوردار است .چنانکه پیامبر(ص) فرمود : حیا ده جز دارد که 9جز آن در زنان و یک جز آن در مردان قرار دارد.حجاب فاطمه از حیای اوسرچشمه می گرفت و نه تنها مخالف بود که نامحرمی او را ببیند و یا حجم حرکات بدن او در معرض دید او قرار گیرد که حیا آن حضرت مانع شد حتی پس از مرگ ، چشم کسی به حجم بدن او که با کفن پوشیده شده بود بیفتد.اسما بنت عمیس گوید: «فاطمه به او فرمود : من زشت و ناپسند می دارم که جسد زنان را برروی تخته ای گذارده  روی آن پارچه ای می کشند و در نتیجه حجم بدن زن برای کسی که او را می بیند آشکار می شود، اسما گوید عرض کردم: ای دختر رسول خدا!من آنچه در سرزمین حبشه دیده ام برای شما انجام می دهم آنگاه تابوتی ساختم و پارچه ای برروی آن انداختم ، فاطمه (س) فرمود این بسیار خوب و زیباست و مرد و زن بودن جنازه معلوم نیست!

سيماي فاطمه زهرا/محمدرضااكبري/ناشر:چاپ ونشر بين الملل/چاپ سوم تابستان86

چند خصوصیت از زهرا(س)

 

حضرت زهرا یار و غمخوار پدر بود این اسوه صبر و تقوی آنقدر بزرگ است که تمامی ابعاد وجودی او می تواند الگوی مسلمانان جهان و بلکه همۀ مخلوقات عالم قرار گیرد از دریای بیکران فضائل او چند مورد انتخاب کرده ایم که به مشتاقان حضرتش تقدیم می کنیم-صفحه 9حوصله : فاطمه (س)نه تنها از فرا گرفتن دانش خسته نمی شد بلکه در یاد دادن مسائل دین به دیگران از حوصله وپشتکار فراوانی برخوردار بودروزی زنی نزد او آمد و گفت:مادری پیر دارم که در مورد نمازخود اشتباهی کرده و مرا فرستاده تا از شما سوالی بپرسم ، زهرا (س) اورا پاسخ فرمود ، زن برای بار دوم وسوم آمد و مسئله را پرسید و پاسخ شنید این کار تا ده بار تکرار شدو هر بار آن بانوی بزرگوار سوال وی را پاسخ فرمود ، زن از رفت و آمدهای پی در پی شرمگین شد و گفت شما را دیگربه زحمت نمی اندازم فاطمه (س)فرمود: باز هم بیا و سوال هایت را بپرس تو هر قدر سوال کنی من ناراحت نمی شوم زیرا از پدرم رسول خدا شنیدم که فرمود: روز قیامت علمای پیرو ما محشور می شوند و به آنها به اندازه دانششان خلقتهای گرانبها اعطا می گردد و اندازه پاداش به نسبت تلاشی است که برای ارشاد و هدایت بندگان خدا نموده اند.
2-دختر مسلمان: اینها همه را فاطمه خوب می داند و خوب می شناسد او با خانه نشینی آشنا نیست فاطمه راه رفتن رادر مبارزه آموخته است و سخن گفتن را در تبلیغ و کودکی را در مهد طوفان نهضت به سرآورده و جوانی را در کوره سیاست زمانش گداخته است .اودخترمسلمان است ، دختری که عفت اخلاقی او را از مسئولیت های اجتماعی باز نمی دارد اکنون می داند که چرا هر چه پدرش به مرگ نزدیک می شد بیشتر تکرار می کرد که فتنه ها چون پاره های شب سیاه روی می آورند و به دنبال یکدیگر فرامی رسند.آری اکنون همه این چراها را تا صبح می گوید پاره های آن شب سیاه پشت سر . هم می رسند.
3-ساده پوشی: سلمان فارسی می گوید:روزی فاطمه (س) را دیدم که چادری وصله دار و ساده برسر داشت در شگفت ماندم و گفتم : عجبا دختران پادشاهان ایران و روم برکرسی های طلایی می نشینند و پارچه های زربفت به تن می کنند ، وه که این دختر رسول خداست، نه چادرهای گران قیمت به سر داردو نه لباسهای زیبا برتن!!فاطمه (س) پاسخ داد: ای سلمان ! خداوند بزرگ ، لباسهای زینتی و تخت های طلایی را برای مادر روز قیامت ذخیره کرده است.
4- عدالت : زهرا (س) وقتی پدربزرگوارش فضه خادمه را به او داد به دستور پدر کارهای خانه را قسمت کرد یک روز زهرا کارهای خانه را انجام می داد و روز دیگر نوبت فضه بود..

اولین لباس فاطمه(س)

 

چه لباسی زیبنده وجود آسمانی فاطمه است ، جز لباسی از حریر بهشتی که آن را پروردگار برای محبوبه خود هدیه فرستاده باشد.سپس دو جامه زیبای سفید بیرون آورد که از شیر سفیدتر و از مشک و عنبرخوش بوتر بودند.یکی از آن دو جامه را به بدن نازنین فاطمه پیچید و جامه دیگر را مقنعه قرار داد و برسرش قرار داد ريحانه خانه وحي ازولادت تا ازدواج/وحيدرضائيان ريزي

نور فاطمه س پس از تولد

 صادق آل محمد (ع) می فرماید: هنگامی که وجود مبارک فاطمه برزمین رسید نوری از طلعت آن وجود نازنین ساطع گردید که پرتو آن به تمام خانه های مکه داخل شد به حدی که همه مکه را روشن گردانید و در شرق و غرب زمین هیچ محلی باقی نماند ، الا آنکه از آن نور مبارک روشن و نورانی شد.همزمان با آن درآسمان نیز نور روشنی بخشی پدیدار گشت که ملایک و فرشتگان آسمان پیش از آن هرگز نوری به این زیبایی ندیده بودند. ريحانه خانه وحي ازولادت تا ازدواج/وحيدرضائيان ريزي

شخصیت خانواده زهرای اطهر(س)

شخصیت هرکس تاحدود زیادی،به اوضاع خانوادگی وشخصیت واخلاق پدرومادرومحیط آنهابستگی دارد.پدرومادرند که شالوده واساس شخصیت فرزند رامی ریزندواورادرقالب روحیات واخلاق خودشان ریخته،تحویل جامعه می دهند به طوری که می توان گفت:هرفرزندی نمونه وآینه ی تمام نمای شخصیت پدرومادروطرزتربیت آنهاست.درتعریف وتوصیف پدرفاطمه(س)احتیاجی به توضیح وشرح نیست،زیراشخصیت فوق العاده وعظمت روحی واخلاق پسندیده وهمت عالی وفداکاری وشجاعت پیغمبراکرم(ص)برهیچ مسلمان بلکه برهیچ فرد مطلعی پوشیده نیست.درعظمت آن حضرت همین بس که خداوند درباره اش می فرماید:ای محمد،اخلاق توبزرگ وشگفت آوراست،واما مادرفاطمه(س)زنی بود به نام خدیجه دخترخویلد.خدیجه دریکی ازخانواده های اصیل وشریف قریش به دنیاآمد وتربیت یافت.افرادخانواده اش همه دانشمند وفداکار،روحانی وحمایت کننده ازخانه کعبه بودند.اسدبن عبدالعزی،جد خدیجه یکی ازاعضای برجسته پیمانِِِ«حلف الفضول»است.پیمان مذکورراگروهی ازرجال باشخصیت وعدالت خواه عرب بستندوقرارگذاشتندازمظلومین دفاع کنندودریاری کردن درماندگان کوشش نمایند.رسول خدادرآن انجمن عضویت داشتندومی فرمود:من درخانه ی عبدالله بن جرعان حاضربودم که پیمان بسته شدواگرمرادعوت نمایندباکمال میل شرکت می کنم.خاندان خدیجه مردمانی متفکروکنجکاووعلاقه مند به دین حضرت ابراهیم بودند.
پدربرترین بانوی گیتی،محمد،کاروانسالارانسانیت وبزرگ پرچمدارآزادی وآزادگی است،هموکه باهمین نام گرانقدر،چهارباردرکتاب ارجمندخداگرامی داشته شده وسوره ای نیزبه همین نام بلندوپرشکوهش آیینه تمام نمای رادیهاوسرفرازیها،راستی هاودرستی ها،بشردوستی هاومردم خواهی ها،عشق هاوعرفان ها،ایمان هاواخلاص هاوبه راستی برترین پیام آوران وسفیران خداست.هموکه خدای جهان آفرین وجودگرانمایه ودین وآیین وراه ورسم آزادی بخش وانسان سازش رابرای نجات بشریت برگزید واورانوید بخش رستگاری وسعادت وهشداردهنده ازنگون سازی وتیره بختی قرارداد.   بانوي نمونه اسلام/ابراهيم اميني/انتشارات شفق/چاپ اعتماد/چاپ پانزدهم

مام آزاده وپرفضیلت او
ودومین امتیازدخت فرزانه ی محمد(ص)این است که مام نواندیش وپرشرافت وآزاده اش نیزازتبارخوبان وشایستگان وبهترین های روزگاران است،ازخاندان اصیل ونجیب،شرافتمندودرستکار،شجاع وپرشهامت،دانشمندوفداکارروزگاران خویش وازخدمتگزاران خانه ی خدا ومدافعان نستوه وشیردل آن بود.

زهرا س كيست؟

فاطمه(س):دختری بود که دررحم مادر؛سخن می گفت واورابه صبروشکیبایی درمقابل گفتارناشایست بدگویان دعوت می نمود وموجب آرامش خاطرش بود.
فاطمه(س):دخترطاهره ومطهره ایی بودکه پاک وپاکیزه درحالی که زنان بهشتی وحورالعین عهده دار وضع حمل مادرش بودندقدم به عالم هستی نهادزبان به شهادتین گشود.
فاطمه(س):دختری بود که بهشتیان وملکوتیان تولدمبارکش رابه یکدیگربشارت دادند.
فاطمه(س):یگانه دختری بود که خداونداسمی ار اسماء خویش رابه وی عنایت کرد و«فاطمه »اش نامید وازآنجا که دوستانش رایاری خواهدکرد، درآسمان«منصوره»نام گرفت ونیز ازآنجا که شیعیان خودرااز آتش نجات خواهدداد،درزمین«فاطمه»نام گرفت وبالاخره وی رااسماء وکنیه ها والقاب دیگری است که هرکدام به منزلت وکمال ظاهری وباطنی آن بزرگواراشاره دارد.
فاطمه(س):حوریه ای به صورت انسانی که ازعادات وابتلائات زنانگی پاکیزه بود،وبدین جهت«بتول»و«طاهره»و«فاطمه»نام گرفت.
فاطمه)س):عبدمطیع وبنده صالح پروردگارکه رسول الله درباره دخترش چنین فرمود:خداوند؛قلب وجوارح دخترم فاطمه راازایمان ویقین پرکرده است.
فاطمه(س)مودبه ای است که درادب همتا نداشت.
واژه نور افشان زهرا ، از « زهور»به معنای درخشندگی برگرفته شده است
زهرا در لغت یعنی : درخشنده ،نورافشان و تابان.
حقیقت واژه زهرا: زهرازیبا و درخشنده بود ؛زیبای ظاهر وزیبای باطن ، سراپا نور بود و کران تا کران وجودش عطر آگین به نور معنویت و دانش و عرفان و توحید و تقوی و آزادگی و عفاف و شهامت است.
زهرا که چهره نورانی اش بسان ماه می درخشید و در سیما و صورت و رفتار و سیرت ، به سان پیامبر تلالو داشت و بدان دلیل که در آسمان غمزده و تیره و تار« زن»به صورت اختر فروزانی به نورپاشی و فروغ افکنی پرداخت و ظلمتهای زندگی را زدود و به نور دانش و کمال و عفاف و تقوی و فرهنگ و معنویت روشن ساخت و بدان دلیل بود که آفریدگارش او را زهرا نام نهاد.

   سیره و سیمای ریحانه پیامبر/علیرضا کرمی /انتشارات دلیل ما/چاپ اول 80

جایگاه ناشناخته زهرای اطهر س

عظمت شخصیت وجایکاه رفیع بزرگ بانوی اسلام،حضرت فاطمه(س)هنوز ناشناخته مانده است.وجوه بسیار فضایل وکراماتی که در کتب تاریخی از ایشان روایت شده است،امادر عرصه ادبیات ما ناسروده مانده است.بی گمان حضرت فاطمه (س)دارای شخصیت شگفت وبسیار عمیق وتأثیر گذار بوده اند زیرا علی رغم عمر کوتاهی که براساس شهادت اکثرمنابع ،بیش از هفده سال نبوده است،ثمرات بسیار گران بهایی از ایشان به یادگار مانده است ولی متأسفانه دراکثر آثار ادبی سرایندگان ونویسندگان ،کمتر به دیگر ابعاد وزوایا ونقش دختری حضرت پرداخته اند وبیشتر بارویکردهای عاطفی به بیان مسلمات ومشهورات بسنده کرده اند.فضایل حضرت فاطمه چنان پرابهت و باشکوه است که پیامبر اکرم (ص)باآن همه جلالت قدر،به او با دیدۀ احترام می نگرد ورفتارش با او به حدبالاتر وبرتر از رفتار یک پدر نسبت به دخترش است. بی شک در عصر حاضر نمی توان بی توجه به شخصیت آن بانوی بزرگ اسلام بود ،شخصیتی که باید تمام شئون زندگانی اش  از گفتار تا کردار مورد کاوش قرار گیرد تا به این وسیله در سرتاسر دنیا برای زنان ودخترانی که در این فضای بی هویتی به انحراف کشیده شده اند مایه هدایت وروشنگری برای زنان ودختران وارسته مایه کمال وعزت گردد.

نویسنده : مریم السادات حسینی

تنظیم  : خواجه سلیمی

سلام بر فاطمه کوثر جاودان دنیا و آخرت

السَلامُ عَلَیکِ یا سَیِدَةَ نِساءِ اَلعالَمین مِنَ الاَوَلینَ وَالاخِرین

اَلسَلامُ عَلَیکِ اَیَتُهَا الصِدیقَةُ الشَهیدَةَ
         
                                        السَلامُ عَلَیکِ اَیَتُهَا الرَضِیَةُ المَرضِیَّةَ             

 السَلامُ عَلَیکِ اَیَتُهَا الفاضِلَةُ الزَکیّةَ                       
                                     
                                         اَلسَلامُ عَلَیکِ اَیَتُهَا الحوراءُ الاِنسیَة         

السَلامُ عَلَیکِ اَیَتُهَا المَظلومَةُ المَغصُبَةَ    
      
                                     السَلامُ عَلَیکِ اَیَتُهَا المُضطََهَدَةُ المَقهُورَة
               


السَلامُ عَلَیکِ  یافاطِمَةَ بِنتَ رَسُولُ اَلله وَرَحمَة الله وَبَرَکاتُهُ

تاثیر شناخت امام

به نام خدا به یاد مهدی


مقدمه 
سلام خدمت خوانندگان محترم سعی ما بر این است که یک سری از مطالب در رابطه با مهدویت برای شما بیان کنیم امیدوارم که از این مطالب استفاده لازم را ببرید .

تاثیر شناخت امام
معرفت یا شناخت نسبت به امام زمان در مسائل اجتماعی و سیاسی و فرهنگی تاثیر دارد که به شرح در رابطه آنان می پردازیم .
1.تاثیر اجتماعی
یکی از راههای که اجتماع ما را سامان می بخشد شناخت امام زمان است. کسی که امام زمانش را بشناسد، در جهت اهداف آن حضرت حرکت خواهد کرد. و در این صورت اجتماع به یک وحدت می رسد و از این تشتتها و پراکندگی نجات پیدا می کند و بهتر پیش میرود .و می توانیم پیرامون محور امام همه را به وحدت دعوت کنیم . همان گونه که خداوند در قرآن همه را به وحدت دعوت می کند و می فرماید :"وعتصموا بحبل الله ولا تفرقوا”
حبل الله که باید به آن متصل شد یک مصداق آن قرآن قران کریم است ..و مصداق دیگر آن ائمه طاهرین هستند و در زمان ما امام زمان (عج) است واین امر ممکن نیست مگر این که انسان به امام زمان معرفت داشته باشد. انسان تا معرفت نداشته باشد نمی تواند به این ریسمان متصل شود زیرا فکر می کند راههای دیگری برای نجات هست و فکر   می کند مسیرهای دیگر او را به سعادت می رساند و همین خیال باطل افراد را در راههای انحرافی قرار می دهد. 

 

این مطلب در کلمات دانشمندان غیر مسلمان نیز آمده است .ماربین فیلسوف آلمانی گفته است:"از جمله مسائل بسیار مهم که همیشه موجب امیدواری و رستگاری است اعتقاد به وجود حجت و انتظار ظهور او است و معلوم است این اعتقاد مربوط به شیعیان است و این اعتقاد موجب سعادت این گروه می باشد”
پس اگر اعتقاد به مهدی باشد، امید در دل انسان نورش پر فروغ تر می شود ونشاط و سر زندگی در اجتماع بیشتر می شود و باعث حرکت بهتری در جامعه می شود، تا افرادی که گرفتار یاس و نامیدی شده اند..در اجتماعی که یک پارچه به سوی امام زمان می رود صداقت دوستی و صمیمیت  موج می زند 
2.سیاسی : از مسئله حجت بسیار مهم است .اگر یک نگاه گذرا به صحنه جهانی داشته باشیم ایده های که به جهان عرضه هیچ کدام نتوانسته مردم را قانع کند ،سالهای زیادی کمونیسم تفکر خود را بر نیمی از جهان عرضه کرده است و موفق نشده است چون نتوانست به  نیازهای  واقعی مردم پاسخ دهد   ،همان طور که لیبرالیسم غربی امروز نواقص و نا کار آمدی آن مشخص شده است و مشاهده می شود که در سطح اروپا امروزه استقبال و روی آوری به اسلام بسیار فروان و چشمگیر تر از گذشته است ،این تفکر اسلامی همراه با اعتقاد به امام زمان می تواند بسیار موثر و پیش برنده است ،شناختن امامی که به همه نیاز های ما پاسخ می دهد خیلی موثر است اگر این اعتقاد رشد کند می تواند حرکت اصلاحی را پی ریزی کند .زمانی که مردم معتقد به وجود امام زمان باشند در نتیجه در برابر ظلم ساکت نمی نشینند بلکه سعی می کنند زمینه های ظهور حضرت را فراهم کنند  همان طور که در انقلاب ما این گونه بوده است  
3. فرهنگی :اگر بخواهیم فرهنگ پویا و رو به رشد داشته باشیم یکی از بخش های آن برمی گردد به شناخت امام زمان 
گاهی اوقات افراد به غلط می آیند مهدویت را مطرح می کنند ،وقتی انتظار به درستی معنا نشود، وقتی مسئله غیبت به درستی مطرح نشود، وقتی مسئله اعتقاد و شناخت مهدی به درستی روشن نشود،آثار بدی خواهند داشت بنا براین ما باید آسیب شناسی کنیم آنجا که دشمن یا دوستان نادان  قصددارند از آموزهای مهدوی سوء استفاده کنند باید جلوی آنان گرفته شود . از جمله موردی که مورد سوءاستفاده قرار می گیرد مسئله ملاقات با امام زمان است، همه دوست دارند که با امام زمان ملاقات داشته باشند ،دیدار حضرت امر بسیار خوبی است ول ما بیاییم همه مسئله مهدویت را خلاصه کنیم در درابطه با ملاقات امام زمان و آرزوی مومن را در همین بحث خلاصه کنیم آفاتی را در پی دارد پس باید این مسئله را روشن کرد که ملاقات در چه شرایطی و چگونه اتفاق می افتد و آیا هر کس ادعای دیدن امام را کرد می توان پذیرفت .
بحث دیگر که می تواند افات دیگر باشد مسئله انتظار است،که معنی ان چیست آیا انتظار به معنی دست روی دست گذاشتن است
،یا این که انتظار مقدماتی دارد لوازمی میخواهد و اینکه در عمل و رفتار شرایطی را می طلبد که باید شناخته شود .
جهت دیگر بعد فرهنگی :دشمن شناسی است دشمن با آگاهی از این که مهدویت چه آثار بر جامعه دارد در صدد تخریب این موضوع می باشد،با طرح مسائلی به انکار وجود امام زمان می پردازد از جمله مسائلی که مطرح می کند مسئله طولانی شدن مدت غیبت حضرت است ما برای مقابله با این امر باید بنیه اعتقادی نوجوانان و جوانان را تقویت کنیم دشمن اگر ببیند که نمی تواند از طریق انکار، برنامه خود را پیش ببرد از راه تخریب چهره امام زمان پیش میرود از جهت فرهنگی با مقاله ،فیلم ،بازی های کامپیوتری از امام زمان چهره خشن می سازد که اگر اعتقاد به مهدی هست لا اقل عشق به مهدی شوق و رغبت به آن حضرت وجود نداشته باشد .ما برای این که با این جهت مبارزه کنیم باید به مهدویت بپردازیم و خود را از نظر اعتقادی تقویت کنیم .
این مطالب مقداری از تاثیر شناخت امام بود .و در  بحث بعدی به مفهوم امامت و جایگاه ان که ضرورت بحث در رابطه با امام زمان را می رساند می پردازیم .
نويسنده : نجمه كافي زاده

آسیب های ظهور بسیار نزدیک است .

مهمترین دلیل نقد این مستند این است که این افراد کدهای دروغ و اشتباه به مردم می دهند . قبل از پرداختن به نقد فیلم چند نکته را متذکر می شویم .
نزدیک دانستن ظهور طبق روایات وظیفه شیعیان است و باید صبح و شام منتظر ظهور بود . نقد در این مستند به معنای دور دانستن ظهور نیست . اگر این یس دی را نقد می کنیم نمی خواهیم بگوییم ظهور نزدیک نیست . هر شیعهخ باید توقع داشته باشد که هر آن ممکن است مقدمات ظهور آماده گردد و ظهور سر رسد . ما می گوییم حرفهای این گروه در مستند ظهور نزدیک است ، کاملاًبی دلیل است .
انقلاب اسلامی ایران در بیداری ملت ها نقش انکار ناپذیری داشته و از این روی قطعاً زمینه ساز ظهور است نقد این مستند به معنای نفی زمینه ساز بودن انقلاب نیست . ما معتقدیم انقلاب اسلام زمینه بیداری ملتها شده و همین انقلاب ما ظهور را نزدیک تر کرده است .
ما نیز امید داریم رهبری پرچم این انقلاب را هر چه زودتر به دست صاحب اصلی آن تحویل دهد و اشکالات بیان شده به معنای غلط دانستن این امید نیست .
ادعاهای مطرحه در این مستند و انتساب افراد به اشخاص خاص اگر رد می شود به خاطر نداشتن دلیل و یا سست بودن آن است نه به لحاظ افراد .
مثلاً در قسمتی از مستند می آید چون در یمن همه از نسل امام سجاد ع هستند پس سید حسن نصرالله از نسل ایشان است . این ادعا بیخود است . ما نمی گوییم که سید حسن نمی تواند سید حسنی باشد و لیاقت ندارد و …. ما نمی دانیم در آینده چه پیش می آید بلکه برای هر حرف باید دلایل محکم اقامه کرد .
پس بحث ما روی دلیل ها است ف که پوچ هستند .
نکته دیگر اینکه علی اصغر سیجانی ، کسی که در فیلم کار می کند و صحبت می کند به احتمال زیاد آلت دست عده ای قرار گرفته است .
هر چند گذشته از نقد محتوایی می توان نوع تدوین و …. را در نظر گرفت که صاحب نظران می گویند یک تیم حرفه ای مسولیت کار را به عهده داشته است و امکان ندارد کار چند جوان مبتدی باشد .
بررسی روزانه اوضاع جهان و پیش بینی آینده بحثی جدا از روایات است . ما می گوییم اگر کسی می خواهد اینها را منسب به روایات کند این کار سند متقن می خواهد .
نقد مستند ظهور نزدیک است
در ابتدای فیلم یک سخن از امام خمینی ره ( صحیفه نور ج 17 ص 480 )و یک سخن از رهبری مد ظله العالی ( پیام حج 87 )پخش می شود .
“سخن امام خمینی ره : ما امروز دورنمای صدور انقلاب ……. وعده الهی را نزدیک و نزدیک تر می کند . ” تا اینجای مطلب حرف حق است . بعد امام می فرمایند : گویی جهان دارد آماده می شود و…. و چه بسا این تحول و دگرگونی در ….. بعید نیست که دهر را در ساعتی بگنجاند و جهان را به مستضعفان و وارثان ارث بگذارد .
امام ره نمی گوید تا چند سال آینده حتماً آقا می آید ، فقط می گویند امید است و چه بسا این اتفاق بیافتد . ولی متأسفانه این گروه صدر و ذیل سخن را فقط می آوردند .روایات هم حرف امام را می زنند ممکن است یک شبه کار ظهور آماده شود و ایشان بیایند . و مشکل دار تر کاری است که اینها با کلام رهبرعزیز کردند ” اسلام ما  با بیداری مسلمانان و بازیافت خودش دور تازه ای را ایجاد کرد و کسانی که تا به حال منکر بودند با زبان و دل تصدیق می کنند که اسلام دارد پیشرفت می کند که ین بیداریها و تصدیقهایی که حتی منکرین می کنند .من با اطمینان کامل می گویم این آغاز کاراست و تحقق وعده الهی در راه است ” . این گروه منحرف جمله « این آغز کار است » را از وسط انداختند و گفتند آقا می گوید من با اطمینان کامل می گویم تحقق وعده الهی در راه است .
رهبر عزیز در این نطق 2 بار می گویند این آغز کار است . چرا وسط کلام را حذف می کنید و باعث انحراف اذهان عمومی می شوید ؟ این جمله کلیدی که وسطش حذف شده 3 دفعه در فیلم می آید. خطرش این است که ، اگر این القا شد و بعد امام زمان عج به این زودی نیامدند بگویند ” ادعای نزدیکی ظهور از سوی امام راحل و رهبری بوده است ” این گروه کارشان را مستند می کنند به رهبر عزیز .
اگر امام خامنه ای می گوید : نسل امروز شکست اسراییل را خواهد دید . این یک دکترین سیاسی است . مثل همان حرفی که امام خمینی ره گفتند، ایشان فرمدند :  ” من به موزه رفتن کمونیسم را می بینم ” . این پیش بینی است . فردی که جامعه شناس است می گوید تا چند سال دیگر فلان اتفاق می افتد . وقتی رهبری می فرمایند ” با بیداری غربیها اسراییل باید بساطش را جمع کند ” این حرف یک تحلیل سیاسی است . ولی گروه مستند ظهور نزدیک است ، یک سوء فهم از کلام رهبر پیدا کردند و بر اساس آن گروه مبشران را تشکیل دادند و بر همین اساس فیلم ساختند .
در قسمت بعد فیلم روایتی آورده می شود از کتابی که خود آن از لحاظ سند و متن مشکل دارد . در این قسمت ، و نفس النفوس را ، شکافنده ها بشکافند ، ترجمه کرده اند بعد هواپیما ها را نشان می دهند . نوع ترجمه مشکل دارد . منبع آن خطبه البیان است که از لحاظ سندی مشکل دارد . چون تا قرن 9 هیچ کس آن را نقل نکرد . بعد از آن رجب برسی آورده است هر چند در مورد او نیز می گویند ایشان از غلاة است . بعد از آن در الزام الناصب شیخ علی یزدی حائری آورده است که خود این کتاب هم مشکل دار است ( به خاطر آوردن جریان قاتل امام زمان عج که در هیچ منبع دیگری ذکر نشده است ). بنابراین از لحاظ سندی هم مشکل دار است . در این حدیث ابن مسعود از امام علی ع نقل می کند ، در حالی که امام علی ع در سال 35 به بصره رفته بودند اما ابن مسعود متوفی سال 32 است .
از این گذشته کلمات این این حدیث کلی ، مبهم و نامفهوم ست . مثلاً ” زهق الزاهق ، حقت الحقایق و لحق الاحق و ثقلت الظهور و تقاربت الامور » . برای این گونه کلمات هر کس هر گونه که خواست می تواند معنا بیاورد . مثل همین گروه که ترجمه نادرست آورده اند ؛ کلمه نفس در سوره فلق یعنی دمیدن . و نفس النفوس یعنی دمندگان بدمند ؛ طبق کدام لغت نامه شما این کلمه را شکافنده ها بشکافند معنی می کنید و منظور از شکافتن را هواپیمای میگ و فانتوم و …. می دانید .
از سوی دیگر این حدیث 117 کلمه دارد . اگر شما می خواهید اثبات کنید که آقا می آید باید از این تعداد حداقل 100 را که اتفاق افتاده بیاورید ، شما 5 مورد را می آورید و تفسیر غلط می کنید و به دروغ نسبت می دهید و بعد ادعا می کنید امام زمان عج به همین زودی می اید .
تطبیق بدون دلیل کافی

نويسنده : زهرا خواجه سليمي

صفحات: 1· 2

                      امید بخش شب انتظار می آید

                                    فقط اگر تو بیایی بهار می آید

زمان ظهور امام زمان با خداست

حجت خداوند در استمرار تاريخ‏

هدايت عمومى‏
بر جهان هستى دو نوع هدايت الهى حاكم است: هدايت عام و هدايت خاص. تمام جهان هستى به نوعى برخوردار از هدايت عمومى است؛ مثلًا كره زمين همچون افلاك آسمانى در مدار مشخصى سير مى‏كنند، ساختار و بافت بدن آدمى با همه پيچيدگى‏هايش در نظامى ويژه حركت مى‏كند. مغز، قلب، اعصاب، اعضا و جوارح هر كدام به صورت منظم كار خود را انجام مى‏دهند. در قرآن مى‏خوانيم:
قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى‏. 
 (موسى) گفت: پروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرينش او بوده داده، سپس هدايت كرده است.
هدايت انسان با حجت باطنى و ظاهرى‏
انسان در ميان ديگر آفريدگان با دو ويژگى: «آزاد» و «مختار» باز شناخته مى‏شود تا خود راه سعادت يا شقاوت خويش را برگزيند. گرچه او فطرتاً كمال جو است و در پى يافتن كمال مطلق، علم مطلق، قدرت مطلق و … سير مى‏كند، ولى آوار شهوات و نفس‏اماره  و تلبيس ابليس ، دو مانع بزرگ در مسير كمال جويى و هدايت او قرار دارند. از اين رو، خداوند براى هدايت و در صراط مستقيم قرار گرفتن انسان، دو حجت و برهان براى او قرار داد: «حجت باطنى» و «حجت ظاهرى».
حجت باطنى، همان عقل است كه انسان در پرتو فروغ آن، راه درست را از نادرست تشخيص مى‏دهد؛ مثلًا انسان عدالت، امانت، راستى، پاكى و … را از ظلم، خيانت، دروغ، ناپاكى و … باز مى‏شناسد.
حجت ظاهرى، يعنى پيامبران و رهبرانى كه از جانب خداوند براى هدايت و راهنمايى بشر برگزيده شده‏اند.
امام موسى بن جعفر (ع) به هشام مى‏فرمايد:
انَّ لِلّه عَلى النّاسِ حُجّتين حُجّةً ظاهِرةً و حُجّةً باطِنةً فَامّا الظّاهرةُ فالرُّسلُ و الَانبياءُ و الائمةُ و امّا الباطِنةُ فالعُقولُ.
از جانب خداوند بر مردم دو حجت وجود دارد: حجت ظاهر و حجت باطن. حجت ظاهر عبارتند از: رسولان، پيامبران و امامان و حجت باطن عبارت است از عقول.
پرسش: آيا عقل و انديشه بشر او را از پيامبران و رهبران الهى بى نياز نمى‏كند؟
پاسخ: در مسير هدايت گرى عقل و دانش بشرى دو مانع وجود دارد:
1- محدوديت عقل و انديشه: هدايت عقل و علم بشر محدود است و دانش بشرى نسبت به مجهولاتش بسيار ناچيز. قرآن مى‏فرمايد: «وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» 
 يعنى «و جز اندكى از دانش، به شما داده نشده است.»
با توجه به ابعاد گوناگون زندگى بشر مسائل پيچيده‏اى كه در عرصه‏هاى مختلف براى‏او پيش مى‏آيد، عقل به تنهايى توانايى گره گشايى همه مشكلات را ندارد و در خيلى موارد به ويژه در مسائل ماوراء طبيعى قدرت تشخيص و هدايت آدمى را ندارد. از اين‏رو، بايد راهنمايى مافوق عقل باشد كه نسبت به مصالح آدمى اشراف داشته، او را در مسير ارزش‏ها و سعادت هدايت كند.
2- عقل در معرض تندبادهاى هوى و هوس، كه بخشى از وجود انسان است، قرار دارد و در بسيارى موارد مغلوب او مى‏شود. قرآن مى‏فرمايد:
أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ.
آيا ديدى كسى را كه معبود خود را هواى نفس خويش قرار داده است؟
بنابراين، نياز انسان به حجت ظاهرى خدا (پيامبران و جانشينان آنان) همچنان باقى است. شايد به همين رو، نخستين انسان، خود پيامبر خدا بود.
پيامبر اكرم (ص) مى‏فرمايد:
خداوند آدم و حوا، را آفريد، و حضرت آدم را فرستاده خويش قرار داد و فرمان داد تا حواء از وى پيروى كند.
روايات فراوانى بر ضرورت وجود حجت‏هاى الهى از آغاز خلقت تا پايان دلالت دارد كه به چند روايت اشاره مى‏كنيم. امام صادق (ع) فرمود:
مازالَتِ الْارْضُ الّا ولِلَّهِ فِيهَاالْحُجَّةُ يُعَرِّفُ الْحَلالَ وَالْحَرامَ و يَدْعُوا النَّاسَ الى سَبِيلِ اللَّهِ.
پيوسته بر زمين حجت خداوند وجود دارد كه حلال و حرام خدا را بيان مى‏كند و مردم را به راه خدا فرا مى‏خواند.
و نيز آن حضرت فرمود:
لَوْ لَمْ يَبْقَ فِى الْارْضِ الَّا اثْنانِ لَكانَ احَدَهُمَا الحُجَّةُ
اگر در زمين بيش از دو نفر نمانند، يكى از آنان حجت خدا است.

صفحات: 1· 2

نهضت انتظار

شيعه پاكباخته و منتظر راستين در روزگار غيبت، درد دورى مولاى خويش را در جان خويش حس مى‏كند و زمزمه سر مى‏دهد:


          اى ظهور آخرين، آغاز شو             اى گل موعود نرگس، باز شو
             از شفق برگرد اى راز سترگ             باز گرد اى مثنوى ساز بزرگ


اين وَجهُ اللَّه الَّذى‏ يَتَوَجَّهُ الَيه الاولياءِ؛
كجا است مظهر خداوندى كه اولياى الهى به سوى او رو مى‏آورند؟
در روزگار خدا گريزيها و خداستيزيهاى مدرنيته و پست مدرنيسم و حاكميت مشركان و ستمگران، كه ظلم و ستمشان همه جهان را پر كرده، تنها چشم اميد به يگانه ذخيره الهى دوخته شده است تا با ظهورش ريشه ستم و ستمگران را سوزانده، جهان را پر از شادى و نور و قسط و عدل كند. منتظران دلباخته و دلسوختگان عاشق براى رسيدن به آن روز لحظه شمارى مى‏كنند و خود را با آراستگى به تقوا، بردبارى، عدالت گسترى، ظلم ستيزى، و پايدارى به ارزشهاى الهى آماده ظهورش مى‏نمايند تا با چشيدن شيرينى انتظار به دلدار برسند.

          ديدار يار غائب دانى چه ذوق دارد             ابرى كه در بيابان بر تشنه‏اى ببارد

راستى اين چه انتظارى است كه افضل اعمال امّت محمد مصطفى (ص) به شمارمى‏آيد و منتظرانش چون مجاهدان همراه رسول‏اللَّه‏اند؟
پاسخ را بايد در حقيقت انتظار جست؛ انتظارى كه با زبان و سخن نمى‏توان حق آن را ادا كرد؛ انتظارى كه گستره‏اى به عمق رسالت همه پيامبران و مجاهدت‏هاى همه اوصيا و اولياى الهى دارد و مى‏بايست مقاومت، آزادى، عدالت خواهى، شرافت، عزت، كرامت و خداپرستى را در ماهيت آن سراغ گرفت و به آن اميد بست. شيعه دلباخته و منتظر راستين مى‏كوشد خود را با فرهنگ چنين گلواژه‏اى آشنا سازد. در غير اين صورت او منتظر نيست.

اهل بیت درقرآن کریم :

 اهل بیت درقرآن کریم :

« مرج البحرین یلتقیان *  بینهما برزخ لا یبغیان * یخرج منهما الؤلؤ و المرجان »

*دو دریا ( شیرین و شور ) را روان ساخت درحالی که همواره با هم تلاقی و برخورد دارند ( ولی ) میان آن دو حایلی است که به هم تجاوز نمی کنند ( در نتیجه با هم مخلوط نمی شوند ) …از آن دو دریا لؤلؤ و مرجان بیرون می آید .

تأویل آیه شریفه بدون تردید اهل بیت *علیه السلام *مکرم  پیامبرند .

امام صادق «علیه السلام » می فرماید : علی و فاطمه دو دریا ی عمیق و ژرف هستند که هرگز به حقوق یکدیگر تجاوز ندارند و لؤلؤ و مرجان حسن و حسین اند .

و در تفسیر مجمع البیان از سلمان فارسی و سعید بن جبیر و سفیان ثوری نقل شده :

دو دریا علی و فاطمه و برزخ محمد ( صلی الله علیه واله ) و لؤلؤ و مرجان حسن و حسین هستند .

در روایتی آمده منظور از شفع در سوره مبارکه ی فجر ، حسن و حسین و مقصود از وتر امیرالمومنین علی (علیه السلام ) است .

 

منبع : اهل بیت علیه السلام ، عرشیان فرش نشین / انصاریان / ص 287.

مفهوم امامت و جایگاه آن

به نام خدا به یاد مهدی
مقدمه
در بحث گذشته به تاثیر شناخت امام پرداختیم .که شناخت امام در زمینه های سیاسی فرهنگی و اجتماعی ما را به پویایی و حرکت وا میدارد تا زمینه ساز ظهور امام زمان باشیم
مفهوم امامت و جایگاه آن .
بعد از پیامبر در رابطه با جانشینی حضرت اختلاف شد،گروهی معتقد بودند که این امر باید توسط پیامبر مشخص می شد ،که پیامبر این کار را در غدیر انجام داد و عمده مسلمین این امر را می دانستند ،و گروهی معتقد بودند مسئله جانشینی به خود مردم واگذار شده است وآنان خود باید تصمیم بگیرند.
حالا می خواهیم بررسی کنیم که آیا امام با ویژگی های که دارد می تواند انتخاب آن بر عهده مردم باشد یا نه ؟
 از نظر سنی ها امام حاکم دنیای مردم است ،اما از نظر شیعه امام سر پرست دین و دنیای انسان است.مدیریت جامعه از نظر ظاهری و هدایت دلها از نظر معنوی به سوی حق از طرف امام صورت می گیرد.،امام با پیامبر از این  جهت که بر پیامبر وحی می شود ولی بر امام وحی  نمی شود ، پیامبر صاحب دین است اما امام تبلیغ دین می کند.بنا براین از نظر شیعه امام ادامه نبوت
 است.علت نیاز ما به امام به  همان دلیلی که نیاز به پیامبر است،و آن هدایت و رساندن مردم به کمال است،و دلیل دیگر این است ،که قرآن کلیات را فرموده است و قانون اساسی اسلام است ،اما کسی باید باشد تا آن را تفسیر کند و کسی باید باشد نیاز های مردم را جواب بدهد. پیامبر در  مدتی که رهبری جامعه را برعهده داشت نتوانست همه مسایل دین و ریزه کاری های آن را بیان کندو در رابطه با بعضی مسائل موقعیت آن فراهم نشده بود در نتیجه همین کار را ائمه بعد از پیامبر انجام دادند
ممکن است سئوال شود به چه دلیل سخن آنان حجت است و باید به آنان عمل کرد  
       . به دلیل سخن پیامبر که در حدیث ثقلین فرمودند :"من در میان شما دو چیز گران بها می گذارم کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم را.تا وقتی که به این دو تمسک جویید هرگز گمراه نشوید و این دو هیچ گاه از هم خدا نمی شوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.” این روایت را شیعه وسنی نقل کرده اند .بنا براین همانطور که آیه آیه قرآن حجت است کلمه کلمه معصوم نیز حجت است و باید به آن عمل کرد ،با این مطالب نیاز به وجود امام روشن می شود ،که کسی رهبری جامعه را می تواند به عهده بگیرد که دین پیامبر را از بدعتها حفظ کند و وجود او بهترین عامل برای تزکیه نفوس باشد بنا براین جامعه نیاز به الگوی عملی دارد همانگونه که پیامبر در زمان خود الگوی عملی جامعه بود

صفحات: 1· 2

تاثیر شناخت امام زمان روحی له الفداء

                   به نام خدا به یاد مهدی
مقدمه 
سلام خدمت خوانندگان محترم سعی ما بر این است که یک سری از مطالب در رابطه با مهدویت برای شما بیان کنیم امیدوارم که از این مطالب استفاده لازم را ببرید .

تاثیر شناخت امام
معرفت یا شناخت نسبت به امام زمان در مسائل اجتماعی و سیاسی و فرهنگی تاثیر دارد که به شرح در رابطه آنان می پردازیم .
1.تاثیر اجتماعی
یکی از راههای که اجتماع ما را سامان می بخشد شناخت امام زمان است. کسی که امام زمانش را بشناسد، در جهت اهداف آن حضرت حرکت خواهد کرد. و در این صورت اجتماع به یک وحدت می رسد و از این تشتتها و پراکندگی نجات پیدا می کند و بهتر پیش میرود .و می توانیم پیرامون محور امام همه را به وحدت دعوت کنیم . همان گونه که خداوند در قرآن همه را به وحدت دعوت می کند و می فرماید :"وعتصموا بحبل الله ولا تفرقوا”
حبل الله که باید به آن متصل شد یک مصداق آن قرآن قران کریم است ..و مصداق دیگر آن ائمه طاهرین هستند و در زمان ما امام زمان (عج) است واین امر ممکن نیست مگر این که انسان به امام زمان معرفت داشته باشد. انسان تا معرفت نداشته باشد نمی تواند به این ریسمان متصل شود زیرا فکر می کند راههای دیگری برای نجات هست و فکر می کند مسیرهای دیگر او را به سعادت می رساند و همین خیال باطل افراد را در راههای انحرافی قرار می دهد. 
این مطلب در کلمات دانشمندان غیر مسلمان نیز آمده است .ماربین فیلسوف آلمانی گفته است:"از جمله مسائل بسیار مهم که همیشه موجب امیدواری و رستگاری است اعتقاد به وجود حجت و انتظار ظهور او است و معلوم است این اعتقاد مربوط به شیعیان است و این اعتقاد موجب سعادت این گروه می باشد”
پس اگر اعتقاد به مهدی باشد، امید در دل انسان نورش پر فروغ تر می شود ونشاط و سر زندگی در اجتماع بیشتر می شود و باعث حرکت بهتری در جامعه می شود، تا افرادی که گرفتار یاس و نامیدی شده اند..در اجتماعی که یک پارچه به سوی امام زمان می رود صداقت دوستی و صمیمیت  موج می زند 
2.سیاسی : از مسئله حجت بسیار مهم است .اگر یک نگاه گذرا به صحنه جهانی داشته باشیم ایده های که به جهان عرضه هیچ کدام نتوانسته مردم را قانع کند ،سالهای زیادی کمونیسم تفکر خود را بر نیمی از جهان عرضه کرده است و موفق نشده است چون نتوانست به  نیازهای  واقعی مردم پاسخ دهد   ،همان طور که لیبرالیسم غربی امروز نواقص و نا کار آمدی آن مشخص شده است و مشاهده می شود که در سطح اروپا امروزه استقبال و روی آوری به اسلام بسیار فروان و چشمگیر تر از گذشته است ،این تفکر اسلامی همراه با اعتقاد به امام زمان می تواند بسیار موثر و پیش برنده است ،شناختن امامی که به همه نیاز های ما پاسخ می دهد خیلی موثر است اگر این اعتقاد رشد کند می تواند حرکت اصلاحی را پی ریزی کند .زمانی که مردم معتقد به وجود امام زمان باشند در نتیجه در برابر ظلم ساکت نمی نشینند بلکه سعی می کنند زمینه های ظهور حضرت را فراهم کنند  همان طور که در انقلاب ما این گونه بوده است  
3. فرهنگی :اگر بخواهیم فرهنگ پویا و رو به رشد داشته باشیم یکی از بخش های آن برمی گردد به شناخت امام زمان 
گاهی اوقات افراد به غلط می آیند مهدویت را مطرح می کنند ،وقتی انتظار به درستی معنا نشود، وقتی مسئله غیبت به درستی مطرح نشود، وقتی مسئله اعتقاد و شناخت مهدی به درستی روشن نشود،آثار بدی خواهند داشت بنا براین ما باید آسیب شناسی کنیم آنجا که دشمن یا دوستان نادان  قصددارند از آموزهای مهدوی سوء استفاده کنند باید جلوی آنان گرفته شود . از جمله موردی که مورد سوءاستفاده قرار می گیرد مسئله ملاقات با امام زمان است، همه دوست دارند که با امام زمان ملاقات داشته باشند ،دیدار حضرت امر بسیار خوبی است ول ما بیاییم همه مسئله مهدویت را خلاصه کنیم در درابطه با ملاقات امام زمان و آرزوی مومن را در همین بحث خلاصه کنیم آفاتی را در پی دارد پس باید این مسئله را روشن کرد که ملاقات در چه شرایطی و چگونه اتفاق می افتد و آیا هر کس ادعای دیدن امام را کرد می توان پذیرفت .
بحث دیگر که می تواند افات دیگر باشد مسئله انتظار است،که معنی ان چیست آیا انتظار به معنی دست روی دست گذاشتن است
،یا این که انتظار مقدماتی دارد لوازمی میخواهد و اینکه در عمل و رفتار شرایطی را می طلبد که باید شناخته شود .
جهت دیگر بعد فرهنگی :دشمن شناسی است دشمن با آگاهی از این که مهدویت چه آثار بر جامعه دارد در صدد تخریب این موضوع می باشد،با طرح مسائلی به انکار وجود امام زمان می پردازد از جمله مسائلی که مطرح می کند مسئله طولانی شدن مدت غیبت حضرت است ما برای مقابله با این امر باید بنیه اعتقادی نوجوانان و جوانان را تقویت کنیم دشمن اگر ببیند که نمی تواند از طریق انکار، برنامه خود را پیش ببرد از راه تخریب چهره امام زمان پیش میرود از جهت فرهنگی با مقاله ،فیلم ،بازی های کامپیوتری از امام زمان چهره خشن می سازد که اگر اعتقاد به مهدی هست لا اقل عشق به مهدی شوق و رغبت به آن حضرت وجود نداشته باشد .ما برای این که با این جهت مبارزه کنیم باید به مهدویت بپردازیم و خود را از نظر اعتقادی تقویت کنیم .
این مطالب مقداری از تاثیر شناخت امام بود .و در  بحث بعدی به مفهوم امامت و جایگاه ان که ضرورت بحث در رابطه با امام زمان را می رساند می پردازیم .