موضوع: "دفاع مقدس"

کفش کتانی

شهید حسین یوسف الهی محمدحسین خیلی نگران بود که این مشکل مانع ادامه حضورش در منطقه بشود. یک روز از صبح تا پاسی از روز در یکی از اتاق ها سرگرم کاری شده بود، صدایش زدم: « مادر جان! محمدحسین! ناهار آماده است، نمی آیی؟»

گفت چشم: « چشم مادر! آمدم.»

وقتی وارد اتاق شد، برقی در چشمان معصوم و گیرایش می درخشید: « مادر جان! راهش را پیدا کردم. دیگر هیچ مشکلی ندارم.»

بعد با آن ابتکارش برای راه رفتن مواجه شدم. او با ذوق و سلیقه، راهی برای حل مشکل خودش پیدا کرده بود. به جهت اینکه پایش به همراه قطعه پلاستیکی، راحت در کفش جای بگیرد، یک کفش کتانی خریده بود که دو سه شماره بزرگ تر بود. شلوارش را هم کمی گشادتر از معمول گرفته بود. بعد یک نخ ضخیم به بندهای کتانی بسته بود و آن را از داخل پاچه شلوار رد کرده بود و تا کمربندش بالا آورده بود. انتهای نخ را هم یک حلقه وصل نموده بود. انگشت دستش را درون حلقه می کرد و موقع راه رفتن آن را می کشید؛ به این ترتیب نوک پنجه پا بلند می شد و وقتی قدمش را برمی داشت، دوباره نخ را شل می کرد و پا به حالت اول برمی گشت. 

فکر خوبی کرده بود! هیچ کس متوجه نمی شد و تنها ایراد کار در این بود که برای نگه داشتن حلقه، دستش مدام به کمرش بود. تا چند مدّت که نسبتاً سلامتی اش را به دست آورد، به همین شکل راه می رفت. فقط بعضی از دوستانش از این ماجرا خبر داشتند. به همه سفارش می کرد که به کسی نگویید که پای من این طور شده است.

          منبع: کتاب حسین پسر غلامحسین از مهری پور منعمی (زندگی نامه سردار شهید حسین یوسف الهی 

جشنواره ریحانه آسمانی همزمان با هفته بزرگداشت شهدا برگزار شد.

همیشه آنلاین اند!

سید لبخندی زد و گفت: الحمدلله باز هم شهدا عنایت کردند. یک نفر به تعداد رفیق هاشون اضافه شد.

سید ارتباط عجیبی با شهدا داشت. به زنده بودن شهدا اعتقاد داشت و بارها حکایت های اینگونه تعریف می کرد.

یک بار برای صبحانه قرار بود که 500 عدد نان تهیه کند. بعد نماز صبح از شدت خستگی خوابش برد. تا چشمانش را باز کرد، دید ساعت نزدیک هشت شده و فرصتی برای تهیه نان نیست.

تصویر بزرگی از شهید درویشی در اردوگاه زده بود. رفت جلوی عکس و گفت: حسن آقا آبرمون رو پیش مهمونات بخر. من یقین دارم که شما شهدا زنده هستید. همان موقع یک کاروان آمد و مسئولش چندین پلاستیک بزرگ نان آورد و گفت: ما این نان ها را اضافه گرفتیم، به درد شما می خوره؟

                                       منبع: کتاب شهیدان زنده اند از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی  

محرم در دفاع مقدس

محرم در جبهه

حاج یونس

حاج یونس

…دنده عقب رفت، بسیجی ها را سوار کرد و نه تنها آن ها را به منطقه ای که می خواستند بروند، رساند؛ بلکه هر کس را در قسمت و واحد خودش پیاده کرد.

ویژگی های بارز دیگر حاج یونس هم این بود که همان شیرمردی که صبح ها در صحنه های نبرد می غرید، زاهدی بود که شب ها با گردن کج و چشم های خیس و اشکبار برای نماز شب برمی خاست.

ادامه »

صداقت در عمل

مسافر ملکوت

…موقعی که از ایشان گزارشی می خواستم، خیلی صادقانه گزارش می داد. نه کم می گفت و نه اغراق می کرد.

در گزارش عین آن چیزی را که به او محول می شد انجام می داد. به هر صورت که بود به وعده های خودش عمل می کرد.

به همین خاطر همه حسین پور را دوست داشتند او در قلب بسیاری از نیروها نفوذ کرده و باعث شده بود محبوب نیروهای سپاه شود.

از بالاترین خصوصیات او این بود که هیچ گاه دروغ نمی گفت . سعی می کرد صادقانه مسائل را بازگو کند. انتظارش هم این بود که دوستانش با او صادقانه برخورد کنند.

من در برخی مواقع مشاهده می کردیم که اگر مطلبی را بگوید به ضررش تمام می شود، ولی آمد مطلب را شفاف و روشن مطرح می کرد.

اعتقاد دارم این صداقت و راستگویی او باعث شد که این قدر رشد معنوی پیدا کند.

از معصومان روایت داریم که هر چه انسان به سمت انجام معروف ها و کارهای درست حرکت کند، باعث می شود به درجات عالی برسد.

خصلت دیگری که ایشان داشت این بود که نسبت به آنچه که وعده داده بود عمل می کرد و آنچه را که به دوستان و اطرافیانش وعده می داد انجام می داد.

                                                  منبع: کتاب مسافر ملکوت 

مهمان ویژه

مهمان ویژه

مدرسه علميه حضرت زينب (سلام الله علیها ) کرمان امروز یکشنبه 29بهمن در ایام سوگواری بی بی دو عالم حضرت فاطمه سلام الله علیها معطر به عطر شهیدی گمنام ، شهیدی که از استخوان هایش تنها یک جمجمه باقی مانده بود ، گشت .

ادامه »

بزرگداشت دفاع مقدس

مدرسه علمیه حضرت زینب (س) به منظور بزرگداشت هفته دفاع مقدس در روز یکشنبه 2/7/96 جلسه خاطره گویی را با حضور سرهنگ بازنشسته جناب آقای موسویان و اساتید و طلاب در سالن اجتماعات این مدرسه برگزار نمود.

این مراسم با برنامه های متنوعی چون پخش کلیپ ، و…آغاز گشت سپس آقای سرهنگ موسویان به بیان خاطرات از دوران دفاع مقدس پرداختند.

همچنین وی گفت : اگر بصیرت باشد غبارآلودگی فتنه نمی تواند افراد را به اشتباه بیندازد و اگر در جبهه جنگ راه را بلد نباشید نقشه خوانی بلد نباشید و اگر قطب نما نداشته باشید آنگاه در محاصره دشمن هستید و این قطب نما همان بصیرت است.

در ادامه ایشان از تغییر ذائقه مردم نسبت به عاشورا فرمودند که میل ما را نسبت به کربلا و عاشورا عوض می کنند ، سخنران سخنرانی می کند کسی توجه نمی کند اما فضای مداحی های غلط رشد کرده است.

بزرگداشت شهدا

 

انگار که چيزی کم بود

انگار که چیزی کم بود

انگار که چیزی کم بود

شکم از گرسنگی به سر و صدا افتاده بود . ديگر رمق جنگيدن نداشتم . دو روزی می شد که چيزی پيدا نکرده بوديم. 13نفر ، همه گرسنه. يکی از بچه ها خنده کنان از دور ظاهر شد. يک نان لواش خشک پيدا کرده بود…دور هم نشستيم. ولی کسی شروع نکرد . انگار که چيزی کم بود .« دعای سفره » . يکی خواند بقيه تکرار کردند و بعد…

انگار آسمان هم بغض کرده

انگار آسمان هم بغض کرده

انگار آسمان هم بغض کرده

جمعه12/2/65  - 3 بعد از ظهر

کم کم اتوبوس ها آمدند تا برادران را در جهت شرکت در مراسم شهدا به اردوگاه کمیل ببرند.نم نم باران هم شروع شده و انگار آسمان هم بغض کرده است! هنوز هم ندای دلنواز محمود را می توان شنید:

مرغ دل پر می زند                                                  

کربلا سر می زند

به اردوگاه رسیدیم . قرار شد نرسیده به محوطه گردان کمیل ، به صورت دسته سینه زنی حرکت کنیم. باران هم شدت پیدا کرده و صورت رگبار گرفته است. به قول یکی از برادرها آسمان هم در سوگ این شهیدان عزادار است و دارد با بارش باران عقده دلش را می گشاید و در عزای این مرغان عاشق اشک می ریزد. به محوطه گردان رسیدیم. یکی از برادرها نوحه ای خواند و بعد هم محمد طاهری اداره مراسم را به عهده گرفت و با ذکر مصیبتی مجلس را به اتمام رساند. سوار اتوبوس ها شده و به پادگان برگشتیم.

منبع :نقطه رهایی از گلعلی بابایی

شیری که خوردی حلالت باد

شیری که خوردی حلالت

شیری که خوردی حلالت باد

توی عملیات والفجر سه اسیر شدم . توی اسارت همه اش به یاد لحظات و روزهای قبل از اسارت بودم . لحظه ای که حاج احمد را پایین قله دیدم ، روی قلمدوش عراقی ها سوار بود و آن ها هن هن کنان می آوردندش پایین .با یاد آن خاطرات ، روزها و شب ها را به پایان می رساندم . به یاد بچه های جنگ می سوختم و می ساختم .

ادامه »

چشمه معرفت

در بین وصایای ارزشمند شهید محمود کمالی راینی ، وصیت به اهل علم به چشم می خورد که ما به عنوان چشمه معرفت از آن بهره می گیریم . شهید به دوستداران علم و دانش وصیت می کند که : ای انسان ها شما نمی توانید به تکامل برسید مگر از طریق علم و دانش و عمل به آن و این را بگویم که در میان این همه انسان های با عظمتی که در علم و دانش غور کرده اند واز این طریق به اوج کمال و معرفت دست پیدا کرده اند و آثار گهر بارشان در میان شماها موجود است قلمم یارای قلم فرسایی را ندارد زیرا که آنان حافظ و پاسدار واقعی اسلام هستند .
نظام تعلیم و تربیت باید فراگیران را متعهد به علم و عمل بار آورد ، زیرا اگر فراگیران متعهد نباشند به آنچه در زندگی علمی آموخته اند ، پیشرفت علمی در میدان کشف حقایق بی فایده است . چه فایده دارد کهانسان پزشک شود، اما قوانین بهداشت را عملاً در زندگی به کار نگیرد .
چه فایده دارد که قواعد اخلاقی را بیاموزد ، اما آن ها را به کار نبرد ؟ چه فایده دارد که دین را فرا گرفته و در زندگی رعایت نکند ؟ بسیاری از دانشمندان به تعهد اخلاقی درباره علم ملتزم نیستند و دانش خود را در اهداف غیر اخلاقی به کار می گیرند و از آن وسیله ای برای ارتکاب جنایت بهره می برند . ای کاش که هرگز چیزی نیاموخته بودند زیرا ضرر جاهل مجرم از عالم مجرم کمتر است .اسلام به التزام به علم امر کرده است و رسول الله «ص» می فرمایند : « علم را فرا گیرید ، وقتی که آموختید به آن عمل کنید» و نیز می فرمایند :« علم را فرا گیرید و از آن نفع ببرید و ان را برای آراستن خود نیاموزید» باز می فرمایند :« روز قیامت بنده قدم از قدم بر نمی دارد مگر اینکه می پرسند عمرش را در چه راهی گذرانده و با علمش چه کرده ، مالش را از کجا به دست آورده و در کجا خرج کرده و جسمش را در چه راهی فرسوده است »
یکی از خطاهای ناپسند این است که انسان چیزی را بداند و به دیگران بگوید اما به گفتة خود عمل نکند . قرآن می فرماید : « یا ایها الذین آمنو لم تقولن مالا تفعلون ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید چرا به آنچه می گویید عمل نمی کنید»
در جای دیگر رسول الله «ص» شدت عذاغب کسانی را که به  علم خود عمل نمی کنند ، را اینگونه توصیف می کنند «روز قیامت انسان را آورده و در آتش می اندازند ، آنچه درون شکم اوست ، بیرون می ریزد و او دور آنها می چرخد ، همان گونه که الاغ دور اسیاب می چرخد . اهل آتش دور او جمع شده و می گویند : فلانی تو را چه شده است ؟ مگر تو نبودی که ما را امر به معروف و نهی از منکر می کردی ؟ او جواب می دهد : من امر به معروف می کردم اما خودم به معروف عمل نکرده و از منکر نهی نمی کردم ومرتکب آن می شدم .
اهمیت علم و دانش در اسلام به قدری زیاد است که خداوند سخن از قلم و علم را آغازگر کلام خود با پیامبر «ص» قرار داد آنجا که می فرماید « اقرا بسم ربک الذی خلق ، خلق الانسان من علق ، اقرا و ربک الاکرم . الذی علم بالقلم. علم الانسان مالم یعلم»
ان شاءالله بتوانیم با پیشفت های علمی و عمل به علم به اسلام و انقلاب اسلامی خدمت کنیم و با قلم خود ، جان فشانی ها و ایثارگری های شهیدان انقلاب را برای نسل های آینده ثبت نمائیم . 

بدانید اگر دل به دنیا و هوس های دنیا بسته اید به والله گمراهید

وصیت نامه شهید محمود کمالی راینی
ابتدا یاد نامه ام را با شهادت به وحدانیت الله و رسالت حضرت محمد«ص» و ولایت مولی الموحدین حضرت علی «ع» شروع می کنم . خدایا تو شاهدی ، معبودا تو گواهی ، ای ستارگان و ای فضای خون رنگ خوزستان، شما همه شاهدید که من برای ادای وظیفه و برای یاری اسلام عزیزتر از جان ها و برای انتقام خون شهدا پا به عرصة رزم نهادم. خدایا ! اینک که طریق جهاد را برگزیدام ، اگر بنا هست در این راه به سویت پرواز کنم و در خون غوطه ور شوم ، در مرحله اول نفسم را از رذائل و آلودگی ها مبرا کن ، ظاهرم را به نور اطاعت و بندگی ات روشن و منور کن ، باطنم را به نور محبت و کبریائیت زینت ده ، قلب مرده ام را به نور شناخت و معرفت خود مزین کن ، روحم را آنچنان کن که رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبینید؛ از بندگانی قرارم ده که مصداق واقعی « من المومنین رجال صدقوا ما عاهدو الله علیه نمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظرو ما بدلوا تبدیلا » باشم . در زمره افرادی محسوبم کن که مخاطب واقعی «یا ایتها النفس المطوئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی » باشم .
ای دنیا و ای مردمی که در دنیا زندگی می کنید ، بدانید بنده در این چند ساله زندگی ام تنها به این نتیجه رسیدم که انسان باید به وجود الهی یقین داشته باشد و اعتراف و اذعان کند ، و هر آنچه پروردگار امر می کند ، اطاعت و از آنچه که نهی می کند دوری گزیند . بدانید اگر دل به دنیا و هوس های دنیا بسته اید به والله گمراهید خصوصاً کسانی که آنچنان غرق شده اند که حتی توجهی به این جملات ندارند . مسئولین محترم ! ای کسانی که باید پاسدار این انقلاب باشید ، سعی و پیکار کنید در هر پستی که هستیدتا آمال انبیاء و شهدا را به جهان ابلاغ کنید که اگر خدای ناکرده در عملکرد خودتان قصور داشته باشید به والله مسئولید. اما چند جمله ای با دوستداران علم و دانش که حافظ و پاسدار واقعی اسلام هستند . عزیزان ! بنده در میان این همه انسان های با عظمتی که در علم و دانش غور کرده اند و از این طریق به اوج کمال و معرفت دست پیدا کرده اند و آثار گهربارشان در میان شما ها موجود است قلمم یارای قلم فرسایی را ندارد که موضوع علم و دانش را متذکر شوم اما همین بس که که انسان نمی تواند یه تکامل برسد مگر از طریق علم(توام با تقوی) .
مادرم ! زحماتی را که در طول زندگی ام برایم کشیدی حلال کن تا مبغوض خدا نباشم . مادرم در این چند ساله جنگ و با شهادت فرزندت محمد فکر می کنم اکثر مسائل اسلام و قرآن را در رابطه با شهادت لمس کردی و شنیده ای ؛ و گمان نمی کنم در قاموس شهادت نقطة ابهامی برایت باقی باشد و به همین جهت نمی خواهم در رابطه با شهادت قلم فرسایی کنم ولی سجده شکر به جا آور که لیاقت این را داشتی که ثمره زندگیت را در راه قرآن و اسلام تقدیم کنی ، چه بسا کسانی هستند و مشتاق این تقدیر الهی اند ولی نصیبشان نمی شود ، مادرم دنیا دار آزمایش و امتحان است و گاهی در سختیها و گرفتاریها و غم و اندوه ها و از همه مهمتر مصیبت ها و آن هم از دست دادن فرزند امتحان می کند چرا که فرمود : «و اما اذا ماابتلیه فقدر علیه رزق»
همسر گرامی ام ! می دانم مدیون محبت های بی حد و حصر تو هستم (اگر چه در مدتی قلیل) می دانم خدمتی که در حقیقت می بایست بکنم نکردم ولی توبه اینگونه مسائل از دید ایثار و گذشت می نگریستی به هر تقدیر حلالم کن و ان شاءالله در آخرت به هم خواهیم رسید اما خواهرانم ! باور کنید هم اکنون که مشغول نوشتن هستم ، صحنة کربلا که زینب کبری «س» چگونه با حسینش وداع می کرد در ذهنم تداعی می شود و حال که عزم عرصة رزم را دارم ذره ای از طعم درد دلهای حسین «ع» و زینب «س» را می چشم و احساس می کنم . پس شما خواهرانم باید رسالت عظیم زینب کبری«س» را به جان و دل خریداری کنید و به احسن وجه با رفتار و کردار و گفتارتان به همه بفهمانید که اثر خون یک شهید در راه خدا چقدر عظیم است .     



عشق و علاقه به كار

محمد پسر سخت كوش و پر تلاشي بود در تابستان كه همه ي هم سن سالانش به تفريح مي پرداختند محمد براي رفاه خانواده اش بر سركوره هاي داغ و آتشين به كار مي پرداختند به طوري كه وقتي برمي گشت حتي توان خوردن نهار را نداشت . به نقل از مادر شهيد
كمك به محرومين:
هميشه پول ناچيزي به خانه مي آورد وقتي از او سوال مي كردم پس حقوقت چيست ؟ به من بسته هايي را نشان مي داد كه در آن ها پارچه و لباس ورزشي و لوازم التحرير و … بود كه براي اهالي روستا خريده بود .
عشق به شهادت :
هرگاه به او مي گفتيم كه بايد ازدواج كني مي گفت عروس من شهادت است و صيغه من گلوله ها عقدم را خواهند بست و با پوششي از خون تازه خود را گرم خواهم كرد وشهادت را به آغوش خواهم كشيد و در همهمه تشعيع كنندگان پيكرم كه اتومبيل تابوتم گلباران مي شود مشت هاي خشمگين و گره كرده با تكبير مرا بدرقه خواهند كرد .

ای انسان ها شما نمی توانید به تکامل برسید مگر از طریق علم و دانش و عمل به آن

مشخصات فردي
نام : محمود         نام خانوادگي : كمالي رايني      
نام پدر:علي      محل تولد : راين    ميزان تحصيلات :ديپلم
تاريخ تولد 1/2/1343         وضعيت تاهل : مجرد
محل شهادت :آبادان           تاريخ هادت :13/12/65
كيفيت شهادت: مفقوديت    نام عملياتي كه شهيد شركت كرده:كربلاي 5

جوانان فداكار با دلهاي عاشق و شيفته به سوي معشوق و معبود خويش مي شتافتند و پاداش خداوند متعال به اين مجاهدت ها و ايثارگري ها ، درخشش نور الهي در سيماي آنان بود . 
آيت الله خامنه اي (مدظله العالي)


چو حسین «ع» سید ابرار تو هم بی کفنی                      ای عزیزی که شهید ره دین و وطنی
در بهاری که دمیده ست در آن لاله بسی                     پرپر از باد خزان لالة سرخ چمنی
گرچه پروانه صفت سوخته ای در ره یار                      شاهدی در همه جا ، گرمی هر انجمنی
رفته ای راه علی اکبر و در باغ جنان                             با شهیدان صف کرب و بلا هم سخنی


از سخنان حضرت علی «ع» در نهج البلاغه است که : همانا جهاد دری از درهای بهشت است ، دری است که خداوند این در بهشتی را به روی همه کس نگشوده است ، هر فردی لیاقت ندارد که باب الجهاد به رویش گشوده شود ، هر فردی شایستگی مجاهد بودن ندارد ، خداوند این در را به روی دوستان خاص خویش گشوده است . مجاهدین بالاترند از اینکه بگوییم مساوی با اولیاء الله هستند ، مجاهدین مساوی با «خاص اولیاءالله» می باشند .
در وصف مصطفای زمان چه بگوییم که قلم را چرخاندن و خاطرة وجود ،  وسخن دل را به صفحه کشاندن نتوان . بسیجی ایثار یافته در پاسداری سمت رسالت ، چنان متواضعانه ضمیر »من گرایی» را مستتر کرده و خاضعانه پیشانی بردرگاه ربوبیت گذاشته که ملائک در هنگامة جدایی سر از بدنش آسمان را در گریه دیدند . فرمانده جوان چون پروندة گزینش خویش را در ادارة شهید طلبان تمام شده دید ، با دست شکسته ، قلم جوهر گرفته از فرق شکافته را بلرزاند و «امضای سرخ» را افتخار پرونده کرد . طلبة جوان همچنان عمامة سفیدش را با شفاف کنندة خون ، شفاف کرد و خود به همراه اساتید بزرگش ، یار و همیشه پاسدار نسل جوان گشت . خط شکنان ثارالله را باید با عین الله نظاره کرد که چگونه در وادی عشق ، سر به روح الله و اشک به دیدگان سپرده اند که هر چه بگوییم کم است و جان در تفکر فرو بریم که جانان چه می طلبد . غرق در معنویات شویم که هیشه باید شب عملیات با دشمن ، درون را بر پا سازیم . بیایید در ماتمکدة تنهایی بر خود بسوزیم و بگوییم : خدایا ما را پاسدار حرمت خون شهدای انقلاب قرار بده .
شهید ایت الله دکتر بهشتی فرمود: اگر شهادت نبود دست دین به جایی نمی رسید .
یکی از مجریان حق که تفسیر «انا اعطیناک الکوثر» را به رخ دشمنان ابتر کشاند و منادی «قولوا لا اله الا الله تفلحوا » گردید شهید محمود کمالی راینی بود که ما راه سرخش را بر پیشانی آسمان دلمان خواهیم نوشت و تا ابد خواهیم ستود