گمراهكنندگان برونى
روشهاى گمراهگرى شيطان
الف- وسوسه در نفس: وسوسه به معناى القاى معنايى در قلب شخص بوسيله صداى آهسته و مخفى است. «4» شيطان با القاى وسوسه در درون انسان، او را به گناهانى كه مىخواهد سوق مىدهد. قرآن مجيد با اشاره به گمراهگرى اوليه شيطان در مورد آدم و حوا، مسأله وسوسه را مطرح نموده، مىفرمايد:
«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا ووُرِيَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا»
سپس شيطان آن دو را وسوسه كرد، تا آنچه را از عورتهايشان بر ايشان پوشيده مانده بود، براى آنان نمايان گرداند.
در سوره ناس هم تصريح به وسوسه گرى او نموده و مىخواهد كه از وسوسههاى او به خداوند پناه برده شود. در آياتى نيز كه سخن از امر و دستور دهى شيطان است، منظور همان وسوسه كردن او در دل آدمى است
مثلًا در آيهاى مىفرمايد:
«إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ»
او شما را فقط به بدىها و كار زشت فرمان مىدهد، (و نيز دستور مىدهد) آنچه را كه نمىدانيد، به خدا نسبت دهيد.
شيطان با وساوس خويش گاهى انسان را به گناه دعوت مىكند و گاهى نيز او را تشويق به بدعت گذارى در دين مىكند. در قرآن مجيد از پيروى از «خُطُوات شيطان» نهى شده است. به نظر برخى از مفسران و با توجه به سياق آيات، منظور از خطوات بدعتهايى است كه از ناحيه وسوسه شيطان، توسط بدعتگذاران در امر دين و اوامر الهى مىشود. مثلًا در آيه 168 سوره بقره كه نهى از پيروى خطوات شيطان نموده، با توجه به قسمت اول آيه مذكور كه امر به خوردن غذاهاى حلال نموده، معلوم مىشود كه منظور بدعتهايى بوده كه مىگذاشتند و خوردن گوشت برخى از حيوانات حلال گوشت را بر خود حرام كرده و گمان مىكردند كه اين نوعى عبادت براى خداست، در حالى كه بدعت بوده و از گامهاى شيطانى است.
برخى از وساوس شيطانى نيز سبب اشتغال انسان به آمال و آرزوهاى طولانى مىشود كه او را از رسيدن به كمال باز مىدارد. شيطان با تعبير «وَ لَامَنِّيَنَّهُمْ»
(ايشان را بهآرزوها سرگرم مىكنم) به اين عمل خود اشاره كرده است.
در برخى آيات از بعضى وسوسهها تعبير به «نزغ» شده كه اشاره به نوعى از وساوس شيطانى است كه از ناحيه شيطان القا شده و سبب برانگيخته شدن غضب انسان در برابر اعمال جاهلانه ديگران وسوق به انتقامگيرى مىشود.
قرآن مجيد با دستور به استعاذه در اين مورد، به اصل وسوسه گرى شيطان در اين رابطه نيز اشاره كرده است:
«وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»
و هر گاه وسوسهاى از شيطان به تو رسد، به خدا پناه ببر، كه او شنونده و داناست.
ب- تزيين اعمال: عمل ديگر شيطان براى گمراه كردن انسانها، تزيين اعمال آنهاست. شيطان اعمال زشت و ننگين را كه عقل در نظر بَدْوى نيز به قُبح آن حكم مىكند، چنان نيكو جلوه مىدهد كه متابعت آن براى انسان آسان مىشود.
قرآن مجيد با بيان يك سنت كلى متذكر مىشود كه امتهاى پيامبران گذشته با رنج و سختىها مواجه شدند تا به تضرع و خضوع در برابر حق بپردازند امّا بر عكس، دلهاى آنها قساوت پيدا كرد و عامل اصلى در اين زمينه تزيين اعمالشان توسط شيطان بود:
«… وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانوُا يَعْمَلوُنَ»
و شيطان هر كارى را كه مىكردند، در نظرشان زينت داد!
در برخى از آيات هم به ذكر مصاديقى از اين تزيين پرداخته و نمونههايى چون ستاره پرستى قوم سبا، مقاومت عاد و ثمود در برابر پيامبرانشان، فرزند كشى مشركان، صف آرايى دشمنان پيامبر اكرم (ص) در جنگ بدر در مقابل آن حضرت را نتيجه اين تزيين دانسته است در پايان اين بخش به ذكر آيهاى مىپردازيم كه در آن از زبان شيطان به همه روشها و راههاى نفوذ شيطان اشاره شده است.
«قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ ثُمَّ لَآتِيَنَّهُم مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ»
گفت: اكنون كه مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقيم تو، در برابر آنها كمين مىكنم! سپس از پيش رو و از پشت سر، و از راست و چپ آنها به سراغشان مىروم؛ و بيشتر آنها را شكرگزار نخواهى يافت!
علامه طباطبائى (ره) در شرح جهات چهارگانه فوق مىنويسد:
چون راه خدا امرى است معنوى، ناگزير مقصود از جهات چهارگانه نيز جهات معنوى خواهد بود نه جهات حسّى. مقصود از بين ايديهم (جلو رويشان) حوادثى است كه در زندگى براى آدمى پيش مىآيد، حوادثى كه خوشايند و مطابق آمال و آرزوهاى او يا ناگوار و مايه كدورت عيش اوست. چون ابليس در هر دو حال كار خود را مىكند.
مراد از خلف (پشت سر) اولاد واعقاب اوست. چون انسان نسبت به آينده اولادش نيز آمال و آرزوها دارد و درباره آنها از پارهاى مكاره مىانديشد. آرى، انسان بقا و سعادت اولاد را بقاء و سعادت خود مىداند، از خوشبختى آنان خشنود و از ناراحتى شان مكدر و متألم مىشود. انسان هر چه از حلال و حرام دارد همه را براى اولاد خود مىخواهد تا بتواند آتيه آنان را تأمين نمايد، و چه بسا خود را در اين راه به هلاكت مىاندازد. و مقصود از سمت راست كه سمت مبارك و نيرومند آدمى است سعادت و دين او است و آمدن شيطان از دست راست به اين معنا است كه وى آدمى را از راه ديندارى بى دين مىكند و او را در بعضى از امور دينى وادار به افراط نموده به چيزهايى كه خداوند از آدمى نخواسته تكليف مىكند و اين همان ضلالتى است كه خداوند آن را «اتَّباعِ خُطُواتِ الشِّيْطانِ» نام نهاده است. و منظور از سمت چپ، بى دينى مىباشد، به اين معنا كه فحشا و منكرات را در نظر آدمى جلوه داده وى را بهارتكاب معاصى و آلودگى به گناهان و پيروى هواى نفس و شهوات وادار مىسازد.
2- طاغوتها و سران:
دسته ديگر از گمراه كنندگان، طاغوتها و سران گمراه در هر قوم و ملت هستند؛ زيرا از نظر روانى معمولًا عموم مردم تابع رؤساى خود مىباشند و در اعمال و رفتار از آنان تقليد كرده و خود را مشابه آنان مىسازند، به گونهاى كه ضرب المثل مشهور است كه «النَّاسُ عَلى دينِ مُلوُكِهِمْ» آنان با در دست داشتن مراكز قدرت و تصميمگيرى و با روحيه طغيان و سركشى، امكانات جامعه را به انحصار خود درآورده و در جهت تأمين اميال شخصى و برپايى فساد و فحشا به كار مىبرند.
قرآن مجيد اقرار مجرمان را به اين حقيقت كه يكى از اسباب گمراهى آنان، همين اطاعت از سران گمراه بوده است، چنين نقل مىكند:
«وَقَالُوا رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبيلَا»
و مىگويند: پروردگارا ما از سران و بزرگان خود اطاعت كرديم و ما را گمراه ساختند!
در تفسيرِ «سادَتَنا وَ كُبَراءَنا»، برخى اولى را به معناى پادشاهان و صاحبان قدرت و دومى را به كسانى كه از نظر سنى بزرگترند معنا كردهاند. «3» برخى نيز هر دو را به يك معنا و براى تأكيد دانستهاند.
خداوند متعال در آيات ديگرى به تشريح عملكرد سران فاسد پرداخته و مىفرمايد: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ وَجَعَلُوا لِلَّهِ أَندَاداً لِّيُضِلُّوا عَن سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى النَّارِ» «4»
آيا نديدى كسانى را كه نعمت خدا را به كفران تبديل كردند و قوم خود را به سراى نيستى و نابودى كشاندند؟ (سراى نيستى و نابودى، همان) جهنم است كه آنها درآتش آن وارد مىشوند و بد قرارگاهى است! آنها براى خدا همتايانى قرار دادند، تا (مردم را) از راه او (منحرف و) گمراه سازند؛ بگو: (چند روزى از زندگى دنيا و لذات آن) بهره گيريد، امّا عاقبت كار شما به سوى آتش (دوزخ) است.
و اگر قرآن مجيد از زبان حضرت ابراهيم عليه السلام نقل مىكند كه اين بتها مردم را به گمراهى كشيدهاند: «رَبِّ انَّهُنَّ اضْلَلْنَ كَثيراً مِنَ النَّاسِ»
برگشتش به همان گمراهگرى سران باطل پيشه است. زيرا بتها موجودات بى اراده و بىشعورند و همين سران گمراهند كه با تبليغات و دسائس فراوان، مردم را به عبادت بتها مىخوانند تا با فريب آنان، به اهداف طاغوتى خويش برسند. قرآن مجيد در آيه ديگر به مصداقى از سران باطل اشاره كرده و مىفرمايد:
«وَ اضَلُّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ ما هَدى»
فرعون قوم خود را گمراه ساخت و هرگز هدايت نكرد.
و ظهور اين اضلال و تبعيت از آن نيز بدين گونه است كه:
«يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ»
روز قيامت، او در پيشاپيش قومش خواهد بود؛ و آنها را وارد آتش مىكند! و چه بد آبشخورى است كه بر آن وارد مىشوند.
گفتنى است كه بحث سران گمراه اختصاصى به فرعون زمان موسى عليه السلام و يا فرعونهاى زمان رسول اكرم (ص) ندارد، بلكه در جهان كنونى نيز استكبار جهانى كه به پروراندن فرعونهاى كوچكتر مبادرت مىكند، خود و اين پروردههاى دست او همگى از مصاديق اين سران باطلند كه با انواع حيله و تزوير و از راههاى اقتصاد و سياست و تبليغات فرهنگى و هزاران راه ديگر به گمراه كردن انسانها مشغولند تا از اين رهگذر بهاهداف شوم خويش دست يابند.
3- مجرمان:
دسته ديگر از گمراهگران در هر جامعه، مجرمان و تبهكاران آن جامعه هستند. اين گروه با اشاعه فساد و فحشاء، افكار انحرافى، بدعتها و … مردم را از راه حق باز داشته و به گمراهى سوق مىدهند دوزخيان در مخاصمه با يكديگر به اين حقيقت اعتراف مىكنند كه:
«وَ ما اضَلَّنا الَّا الُمجْرِمُونَ»
امّا كسى جز مجرمان ما را گمراه نكرد.
در آيهاى نيز خاطر نشان مىسازد كه عدهاى از مجرمان با مشغول كردن مردم به داستان سرايى و انتشار افكار و سخنان باطل و بيهوده، آنها را از شنيدن آيات كتاب الهى و سخن حق باز مىداشتند و بدين وسيله سخنان ياوه را در جامعه رواج مىدادند. گاهى نيز مجرمان براى جلوگيرى از دعوت توحيدى انبيا، به ساختن بتها و دعوت مردم به پرستش آنها اقدام مىكردند.
مجرمان گاهى در لباس دوست ظاهر شده و به فريب ديگران مىپردازند. قرآن مجيد به دوستى گمراهگرانه اين مجرمان اشاره نموده كه چگونه در قيامت سبب پشيمانى فريب خوردگان مىشوند در حالى كه پشيمانى سودى ندارد:
«وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَالَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَاناً خَلِيلًا لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا»
و (به خاطر آور) روزى را كه ستمكار دست خود را (از شدت حسرت) به دندان مىگزد و مىگويد: اى كاش با رسول (خدا) راهى برگزيده بودم! اى واى بر من، كاشفلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نكرده بودم! او مرا از يادآورى (حق) گمراه ساخت بعد از آنكه (ياد حق) به سراغ من آمده بود! و شيطان هميشه خوار كننده انسان بوده است.
در اين آيه به حسرت بسيار شديد اينگونه افراد اشاره شده زيرا مىفرمايد: اينان دو دست خود را به دندان مىگزند نه اينكه تنها يك انگشت يا يك دست را.
احاديث فراوانى كه مؤمنان را در دوستيابى راهنمايى كرده صفات دوستان خوب و دوستان بد را براى آنان مىگويند، همه اشاره به همين جنبه دارد كه كدام دوستىها هدايتگر است و كدام گمراه كننده.
4- منافقان:
وجود منافقان در هر جامعه بلاى بزرگى است زيرا با جا زدن خود در صفوف دوستان، راه تشخيص دوست از دشمن را مشكل مىكنند و سبب مىشوند كه بسيارى از افراد ندانسته به دام ضلالت آنها گرفتار آيند. قرآن مجيد به اين نكته اشاره دارد كه منافقان براى نفوذ در بين مؤمنان و فريب آنان، از هر راهى استفاده مىكنند. آنان حتى به نزد پيامبر (ص) آمده و با تأكيد فراوان اعلام مىدارند كه ما بر پيامبرى تو شهادت مىدهيم. خداوند متعال ضمن تصديق رسالت پيامبر اكرم (ص) بيان مىدارد كه منافقان دروغگو هستند؛ زيرا آنان هرگز در دل و بواقع به آن حضرت نگرويدهاند. سپس در تعليل عمل آنان كه براى گمراه ساختن مردم چنين مىكنند مىفرمايد:
«اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»»
آنها سوگندهايشان را سپر ساختند تا مردم را از راه خدا باز دارند و كارهاى بسيار بدى انجام مىدهند.
اميرمؤمنان على عليه السلام به جنبه گمراهگرى منافقان اشاره نموده و همگان را از دوستى با اين گروه كه سبب هلاكت ابدى مىگردد نهى كرده است.
«اوصيكُمْ عِبادَاللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ احَذِّرُكُمْ اهْلَ النِّفاقِ، فَانَّهُمُ الضَّالُّونَ الْمُضِلّوُنَوَالزّالُّونَ الْمُزِلُّونَ، يَتَلَوَّنُونَ الْواناً وَ يَفْتَنُّونَ افْتِناناً»
بندگان خدا، شما را به تقوا و ترس از خدا سفارش مىكنم و از (مكر و فريب) مردم دورو بر حذر مىدارم زيرا آنها گمراه و گمراه كننده مىباشند و (از دين خدا) لغزيده و لغزانندهاند. خود را به رنگهاى مختلف و حالات گوناگون در مىآورند.
آنچه تاكنون در مورد گمراه كنندگان بيان شد، به عنوان نمونه و مصداق بود و گرنه گمراه كنندگان از صراط مستقيم منحصر به آنها نيست و شامل هر انسانى كه ديگرى را زا ياد حق غافل و به دنيا و ماديات سرگرم كند مىشود. از جمله آنها مىتوان به علماىِ تحريفگر و دربارى (در حكومتهاى غير الهى) اشاره نمود كه با قلب حقايق و تحريف واقعيات مىكوشند كه افراد را از دسترسى به عقايد حق باز دارند. پدر و مادرانى كه فرزندان خود را از شناخت حق باز داشته، و يا كودكان خود را به نوعى تعليم مىدهند كه از دين فطرى خويش دور باشند؛ همسرانى كه مانع يكديگر از تحصيل معارف حقه و كوشش در راه حقند و دهها نمونه ديگر مىتوانند از مصاديق گمراه كنندگان باشند كه به دليل اختصار بحث از ذكر تك تك آنها خوددارى مىكنيم.
هدايت در قرآن، ص: 95
صفحات: 1· 2
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط حضرت زینب(س) کرمان در 1389/10/18 ساعت 12:58:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید