رفيق ناباب‏

 «وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى‏ يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنىِ اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلًا يا وَيْلَتى‏ لَيْتَنى‏ لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلًا لَقَدْ أضَلَّنى‏ عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جائَنى‏ وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْانْسانِ خَذُولًا» (فرقان، آيات 27- 29)
و روزى كه ستمگر دو دست خود را به دندان مى‏گزد و مى‏گويد: اى كاش به همراه پيامبر، راهى بر مى‏گزيدم. اى واى بر من! كاش فلان شخص را دوست خود نمى‏گرفتم. او مرا پس از آنكه قرآن به سراغم آمد، گمراه ساخت و شيطان، خوار كننده انسان است.
انسان به اقتضاى فطرت و نيازهاى اجتماعى خود، نيازمند دوست است، ولى آنچه كه در اين ميان مهمّ است، چگونگى دوست است. اسلام همان اندازه كه به همنشينى با افراد و دوستان خوب توصيه كرده، به همان اندازه نيز همنشينى با دوستان بد و افراد بى‏بند و بار را منع كرده است.


انتخاب دوست، ملاك شخصيت‏
دوست هر كس نمودار و معيار سنجش شخصيت اوست، چنان كه حضرت سليمان عليه السلام فرموده است:
 «لا تَحْكُمُوا عَلى‏ رَجُلٍ بِشَىْ‏ءٍ حَتَّى تَنْظُرُوا إِلى‏ مَنْ يُصاحِبُ، فَإِنَّما يُعْرَفُ الرَّجُلُ بِأَشْكالِهِ وَ أقْرانِهِ …»
به زيان كسى قضاوت نكنيد مگر آنكه به دوستانش نظر بيفكنيد، چرا كه انسان به وسيله دوستان و ياران خود شناخته مى‏شود.
دليل اين امر روشن است و آن اينكه افراد بر اثر همنشينى زياد با يكديگر، اخلاق، افكار و خصوصيات همديگر را كسب كرده، يكى مى‏شوند؛ مانند دو برادرى كه ديدن يكى باعث يادآورى ديگرى مى‏شود. ارسطو در اين‏باره مى‏گويد:
 «دوستى، جاى گرفتن دو روح در يك جسم است، در حدى كه اگر دو كس با هم دوست شدند، تشخيص يكى از ديگرى خالى از اشكال نباشد.»
ديگرى مى‏گويد:
 «در دوستى، روحها چنان به يكديگر در مى‏آميزند كه هرگونه جدائى از ميان مى‏رود.»

صفحات: 1·

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.