حجت خداوند در استمرار تاريخ‏

هدايت عمومى‏
بر جهان هستى دو نوع هدايت الهى حاكم است: هدايت عام و هدايت خاص. تمام جهان هستى به نوعى برخوردار از هدايت عمومى است؛ مثلًا كره زمين همچون افلاك آسمانى در مدار مشخصى سير مى‏كنند، ساختار و بافت بدن آدمى با همه پيچيدگى‏هايش در نظامى ويژه حركت مى‏كند. مغز، قلب، اعصاب، اعضا و جوارح هر كدام به صورت منظم كار خود را انجام مى‏دهند. در قرآن مى‏خوانيم:
قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى‏. 
 (موسى) گفت: پروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرينش او بوده داده، سپس هدايت كرده است.
هدايت انسان با حجت باطنى و ظاهرى‏
انسان در ميان ديگر آفريدگان با دو ويژگى: «آزاد» و «مختار» باز شناخته مى‏شود تا خود راه سعادت يا شقاوت خويش را برگزيند. گرچه او فطرتاً كمال جو است و در پى يافتن كمال مطلق، علم مطلق، قدرت مطلق و … سير مى‏كند، ولى آوار شهوات و نفس‏اماره  و تلبيس ابليس ، دو مانع بزرگ در مسير كمال جويى و هدايت او قرار دارند. از اين رو، خداوند براى هدايت و در صراط مستقيم قرار گرفتن انسان، دو حجت و برهان براى او قرار داد: «حجت باطنى» و «حجت ظاهرى».
حجت باطنى، همان عقل است كه انسان در پرتو فروغ آن، راه درست را از نادرست تشخيص مى‏دهد؛ مثلًا انسان عدالت، امانت، راستى، پاكى و … را از ظلم، خيانت، دروغ، ناپاكى و … باز مى‏شناسد.
حجت ظاهرى، يعنى پيامبران و رهبرانى كه از جانب خداوند براى هدايت و راهنمايى بشر برگزيده شده‏اند.
امام موسى بن جعفر (ع) به هشام مى‏فرمايد:
انَّ لِلّه عَلى النّاسِ حُجّتين حُجّةً ظاهِرةً و حُجّةً باطِنةً فَامّا الظّاهرةُ فالرُّسلُ و الَانبياءُ و الائمةُ و امّا الباطِنةُ فالعُقولُ.
از جانب خداوند بر مردم دو حجت وجود دارد: حجت ظاهر و حجت باطن. حجت ظاهر عبارتند از: رسولان، پيامبران و امامان و حجت باطن عبارت است از عقول.
پرسش: آيا عقل و انديشه بشر او را از پيامبران و رهبران الهى بى نياز نمى‏كند؟
پاسخ: در مسير هدايت گرى عقل و دانش بشرى دو مانع وجود دارد:
1- محدوديت عقل و انديشه: هدايت عقل و علم بشر محدود است و دانش بشرى نسبت به مجهولاتش بسيار ناچيز. قرآن مى‏فرمايد: «وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» 
 يعنى «و جز اندكى از دانش، به شما داده نشده است.»
با توجه به ابعاد گوناگون زندگى بشر مسائل پيچيده‏اى كه در عرصه‏هاى مختلف براى‏او پيش مى‏آيد، عقل به تنهايى توانايى گره گشايى همه مشكلات را ندارد و در خيلى موارد به ويژه در مسائل ماوراء طبيعى قدرت تشخيص و هدايت آدمى را ندارد. از اين‏رو، بايد راهنمايى مافوق عقل باشد كه نسبت به مصالح آدمى اشراف داشته، او را در مسير ارزش‏ها و سعادت هدايت كند.
2- عقل در معرض تندبادهاى هوى و هوس، كه بخشى از وجود انسان است، قرار دارد و در بسيارى موارد مغلوب او مى‏شود. قرآن مى‏فرمايد:
أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ.
آيا ديدى كسى را كه معبود خود را هواى نفس خويش قرار داده است؟
بنابراين، نياز انسان به حجت ظاهرى خدا (پيامبران و جانشينان آنان) همچنان باقى است. شايد به همين رو، نخستين انسان، خود پيامبر خدا بود.
پيامبر اكرم (ص) مى‏فرمايد:
خداوند آدم و حوا، را آفريد، و حضرت آدم را فرستاده خويش قرار داد و فرمان داد تا حواء از وى پيروى كند.
روايات فراوانى بر ضرورت وجود حجت‏هاى الهى از آغاز خلقت تا پايان دلالت دارد كه به چند روايت اشاره مى‏كنيم. امام صادق (ع) فرمود:
مازالَتِ الْارْضُ الّا ولِلَّهِ فِيهَاالْحُجَّةُ يُعَرِّفُ الْحَلالَ وَالْحَرامَ و يَدْعُوا النَّاسَ الى سَبِيلِ اللَّهِ.
پيوسته بر زمين حجت خداوند وجود دارد كه حلال و حرام خدا را بيان مى‏كند و مردم را به راه خدا فرا مى‏خواند.
و نيز آن حضرت فرمود:
لَوْ لَمْ يَبْقَ فِى الْارْضِ الَّا اثْنانِ لَكانَ احَدَهُمَا الحُجَّةُ
اگر در زمين بيش از دو نفر نمانند، يكى از آنان حجت خدا است.

صفحات: 1·

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.