اسطوره های تاریخ
زينب عرض كرد : آري علي عليه السلام فرمود : اي نور ديده ! اين حروف ، رمزي است در مصيبت وارده بر شما عترت پيغمبر و شايد فرموده باشد : كاف ، رمز كربلا است ؛ هاء اشاره به هلاكت عترت دارد ؛ ياءيعني يزيد ، آن كه بر حسين ستم مي كند ؛ عين كنايه از عطش ابي عبدالله است ؛ و «صاد» اشاره به صبر دارد .
زينب در زير تازيانه روزگار آبديده مي شود تا پيام رسان عاشورا باشد . از همين رو زماني كه پسر عمويش ، عبدالله بن جعفر ، به خواستگاريش مي آيد ، شرط مي كند :
در رفتن به خانه برادرم ( حسين ) آزاد باشم و هر گاه او به مسافرت رفت ، من نيز بايد با او بروم !
مصيبت شهادت اميرمومنان علي عليه السلام و امام حسن مجتبي عليه السلام ، زينب را آبديده مي كند . آن گاه زمان هجرت فرا مي رسد در سال 60هجري ، به همراه برادرش امام حسين عليه السلام ، از مدينه به مكه و از آن جا به طرف كربلا حركت مي كند .
كربلا صحنه شهادت برادران و برادرزادگان زينب و منظره تماشايي به خون نشستن محمد و عون، دو رزمنده قهرمان و شجاعي است كه در دامان زينب پرورش يافته اند .
زينب ، ناظر اين صحنه هاست و همه اينها از زينب ، دختر علي عليه السلام ، شير زني مي سازد كه از عصر عاشورا ، قافله سالار كاروان اسيران آزاد ي بخش مي شود .
پس از آتش گرفتن خيمه ها در شب يازدهم محرم الحرام سال 61هجري و با وجود فشار غم ها بر قلب زينب ، در نيمه شب برای اولین بار نشسته به نماز شب مي ايستد و فرداي آن به همراه امام سجاد عليه السلام و ديگر اسرا ، راهي كوفه مي شود .
در كوفه ، زينب عليهاالسلام را به مجلس ابن زياد مي برند ، در حالي كه كنيزانش ، پيرامون وي را گرفته اند . او با شكوهي خاص وارد مجلس مي شود و به عبيدالله اعتنايي نمي كند .
ابن زياد ، از اين بي توجهي ، به شدت ناراحت شده ، با اين كه زينب را شناخته است ، مي پرسد : اين زن پر نخوت و تكبر كيست ؟
كسي جواب نمي دهد !
باز سوال مي كند ، تا بار سوم كه زني پاسخ مي دهد : اين زينب دختر علي است !
عبيداالله مي گويد : خدا را شكر مي كنم كه شما را رسوا و دروغتان را آشكار كرد !
زينب با كمال شهامت و شجاعت مي فرمايد :
خدا را شكر مي كنيم كه افتخار شهادت را نصيب ما كرد !
رسوائي از آن فاسق ها است . ما در عمرمان دروغ نگفته ايم ، دروغ هم از آن فاجرهاست .
زينب ، در شام و در برابر يزيد نيز با خطبه اي غرا و آتشين ، كوس رسوايي يزيد را به صدا درآورد و با اين كه در چنگال خون آشام ترين طاغوت زمان اسير بود ، چنان حماسه آفريد كه پايه هاي حكومت فرزند معاويه را به لرزه در آورد . در ظاهر ، يزيد فرمانروا بود و زينب تنها و در بند ؛ اما روح بلنددختر فاطمه عليها السلام يزيد را در هم شكسته بود و سرانجام يزيد ، از ترس سقوط حكومتش ، به اين نتيجه رسيد كه كاروان اسيران را به مدينه بفرستد .
پس از ورود كاروان به مدينه ، همه مي دانستند بايد به كجا رفت ؛ مسير كاروان به مسجد النبي صلي الله عليه و اله بود
زينب كه همه خاطرات مدينه ، پيامبر صلي الله عليه و آله و حسين عليه السلام را به دل داشت ، تا نگاهش به قبر پيامبر گرامي السلام صلي الله عليه السلام افتاد ، صداي گريه اش بلند و فرياد زد : اي رسول خدا صلي الله عليه و آله ! خبر كشته شدن حسين عليه السلام را آورديم !
پس از اين ماجرا ، مدينه آماده ي بهره برداري از كلاس درس امام سجاد عليه السلام و زينب كبري شد . زينب احكام و فتاوي را براي مردم بيان مي كرد و محور مراجعه آنان بود . روحيه و بيان زينب عليها السلام ، همه را به ياد اميرمومنان عليه السلام مي انداخت . كار زينب عليها السلام ابلاغ خون شهيدان بود و چه خوب پيام خود را ابلاغ كرد و سرانجام با تحمل بار مصايب سنگين عاشورا ، در سال 62هجري چشم از جهان فرو بست و جامعه ي اسلامي را در سوگ خود داغدار كرد .
زنان نمونه علی شیرازی
صفحات: 1· 2
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط حضرت زینب(س) کرمان در 1390/04/11 ساعت 06:55:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید