به سبک غرب به یکدیگر تحیت نگویید مانند قرآن ، سلام دهید

«وَ إِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ حَسِيباً» (نساء، 86)
چون به شما تحيّتى (سلامى و درودى و شادباشى) گفته شود، در پاسخ درودى بهتر از آن گوييد يا (حداقل) همان را باز گوييد كه خداوند بر هر چيز، حسابگر است.
به هر دعا، ثنا و تعارفى كه شخص، هنگام رو به رو شدن با ديگرى بر زبان مى‏آورد، تحيّت گفته مى‏شود. بدون ترديد منظور از تحيّت در آيه شريفه، هر نوع شادباش و تحيّت است كه سلام گفتن نمونه‏اى از آن است. «1»
از امام باقر و صادق عليهماالسلام روايت شده كه مراد از تحيّت در آيه شريفه، سلام و ساير كارهاى خير است. «2» و نقل شده كه كنيزى از كنيزان امام حسن، دسته‏اى گل خوشبو براى آن جناب آورد. حضرت در عوض به وى فرمود:«تو در راه خدا آزادى»
شخصى پرسيد:«آيا براى يك دسته گل كنيزى را آزاد مى‏كنى؟»
امام (ع) فرمود: «خداى تعالى ما را ادب آموخته و فرموده: «وَ إِذا حُيّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ‏مِنْها …» و تحيّت بهتر از يك دسته گل براى او، همين آزاد كردنش بود.» «3»
تحيّتِ اسلامى‏
امّتها و اقوام با همه اختلافى كه از جهت تمدن و توحش و تقدم و تأخر دارند، در اين جهت با هم اختلافى ندارند و هر يك براى خود، تحيّتى دارند كه هنگام برخورد با يكديگر آن درود و تحيّت را در بين خود رد و بدل مى‏كنند. حال يا آن تحيّت عبارت است از اشاره به سر و يا دست و يا برداشتن كلاه و يا چيز ديگر. در اسلام مقرر شده كه اين تحيّت، سلام دادن باشد. خداوند، در آيه‏اى خطاب به اسوه بشريت يعنى پيامبرش مى‏فرمايد: وقتى ايمان آورندگان به آيات ما، نزد تو آيند بگو: سلام عليكم. انعام /54 و در آيه ديگر مؤمنان را موظّف مى‏كند كه به هنگام ورود به خانه ديگرى، بر اهل خانه سلام كنند نور/27 و روايات فراوانى كه در مورد سلام كردن رسيده است. «4»
البته بطورى كه از تاريخ، اشعار و ساير آثار جاهليت بر مى‏آيد، تحيّتِ به سلام، در بين عرب جاهليت، معمول بوده است. چيزى كه، هست خداى سبحان در داستان حضرت ابراهيم (ع) سلام را مكرّر حكايت مى‏كند. براى مثال: مى‏فرمايد: ابراهيم به پدرش آذر گفت: «سَلامٌ عَلَيْكَ سَاسْتَغْفِرُ لَكَ» و از اين آيه و آيات ديگر استفاده مى‏شود كه اين هم يكى از سنتهاى ابراهيمى بوده كه در بين اعراب جاهلى رواج داشته است. «5»
در امّتهاى غيرتوحيدى، سلام و تحيّت معمولًا نوعى خضوع زيردست در مقابل بالادست محسوب مى‏شود و معمولًا تحيّتها درامّتها غيرتوحيدى از طرف مطيع و زيردست شروع مى‏شود. اسلام كه همّتش محو آثار طاغوتى و غيرخدايى است براى تحيّت، طريقه‏اى معتدل وضع كرده است. سلام دادن در اسلام، نوعى اعلام امنيت از تعدى و ظلم به طرف مقابل است، يعنى سلام‏كننده با سلام‏كردن، اعلام مى‏كند تو از ناحيه من در امانى.
از طرف ديگر، توصيه مى‏كند كسانى كه در ظاهر مافوق و بالادست مى‏باشند، به زيردستان سلام كنند. سلام نوعى تمرين تواضع است. براى نمونه، مى‏فرمايد:
«سواره بر پياده سلام كند. ايستاده بر نشسته سلام كند و از بين سواره‏ها آنكه مركب گرانقيمت‏ترى دارد به بقيه سلام كند.» «6»
از طرف ديگر، به حفظ ارزشهاى واقعى، توجه دارد و به اين جهت، دستور داده به پدر، مادر، عالم، معلّم و افراد كهنسال سلام كنيد، و از سلام كردن به افرادى همچون يهود، نصارا، مجوس، بت پرستان، كسى كه بر سرسفره شراب نشسته، كسى كه مشغول بازى شطرنج و تخته نرد است، شاعرى كه به زنان پاكدامن نسبت ناروا مى‏زند، رباخوار و فاسقى كه فسق خود را علنى مى‏كند، نهى كرده است. «7»
سلام، تحيّت خدا، ملائكه و اهل بهشت‏
از آيات قرآن استفاده مى‏شود كه خداى تعالى سلام را تحيّت خودش قرار داده است. به عنوان مثال، در آيه‏اى مى‏فرمايد: «سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ فِى الْعالَمينَ» صافات /79
و در آيه ديگر مى‏فرمايد: «سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهيمَ» صافات / 109
و در آيه‏ديگر مى‏فرمايد: «سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ و هاروُنَ (ع)»صافات /120
و آيات مشابه ديگر كه خداوند بالفظ سلام بر پيامبران و برگزيدگان خويش درود مى‏فرستد.
همچنين قرآن، بيانگر اين است كه سلام، تحيّت ملائكه نيز مى‏باشد. در آيه‏اى مى‏فرمايد:«الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ»نحل /32
فرشتگان به كسانى كه در حال قبض روحشان، پاك هستند مى‏گويند: سلام عليكم و در آيه ديگر مى‏فرمايد: «ملائكه از هر درى بر آنان (اهل بهشت) در مى‏آيند كه سلام بر شما باد.رعد/24
و مطابق آيات ديگر، تحيّت اهل بهشت نيز سلام مى‏باشد. در آيه‏اى مى‏فرمايد:تحيّت آنها در بهشت سلام است.
با توجه به اينكه سلام، تحيّت خدا، ملائكه، اهل بهشت و مسلمانان و نيز سنتى ابراهيمى است، چقدر زشت و ناپسند است كه زن و مرد مسلمان از اين تحيّت، روى برگردانند و به تحيّت اهل كفر و اروپاييان و غربيان روى آورند.«8»

1- قاموس قرآن ج2ص212

2- المیزان ج5ص49

3- همان ص53

4- میزان الحکمه ج 4 ص 534-531

5- المیزان ج 4 ص 48و 53 با تصرف

6- اصول کافی ج2ص646

7- المیزان ج5ص51

8- مجموعه  زمزم

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.