در راه حفظ حجابم کشته شوم
در راه حفظ حجابم کشته شوم
دختری به مؤسسه اسلامی نیویورک آمد و گفت می خواهم مسلمان شوم. رئیس مؤسسه دو بار او را رد کرد و گفت باید تحقیق کنی هنگامی که برای سومین بار آمد او را ردّ کردند. در این هنگام فریاد زد اگر مسلمانم نکنید می روم وسط سالن و فریاد می زنم و می گویم کسی به فریادم برسد…با شناخت آگاهی و اشتیاق او جشنی برپا شد و او مسلمان شد. بعد از این حرکت، خانواده مسیحی دختر، آزار و اذیت ها را شروع کردند و روز به روز بر سختی و فشار افزودند تا حدّی که کار به تهدید رسید و گفتند که باید از ظواهر دینی اسلامی دست برداری و بر این کار مجبوری .
مسئولان مؤسسه ناچار با علما در ایران تماس گرفتند و در نهایت به این نتیجه رسیدند که اگر خطر جانی او را تهدید می کند، اجازه دارد روسری خود را بردارد.
اما دختر تازه مسلمان پرسید: اگر من روسری خود را برندارم و در راه حفظ حجابم کشته شوم آیا شهید محسوب می گردم؟
پاسخ شنید آری!
و دختر با صلابت و استواری گفت: به خدا قسم روسری خود را برنمی دارم هر چند در راه حفظ حجابم جانم را از دست بدهم.
منبع: مجله پرسمان دانشجویی، شماره 69مهرماه 1387
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط حضرت زینب(س) کرمان در 1397/04/24 ساعت 10:19:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |