سابقه تاريخى اعتقاد به آن حضرت
بررسى سابقه تاريخى عقيده به مهدويت، چنان نتيجه روشنى در اثبات امامت حضرت مهدى (عج) دارد كه اگر از پيامبر (ص) و اهل بيتش هيچ گونه حديث و روايتى هم در مورد حضرت مهدى (عج) به ما نمىرسيد، كافى بود كه ما امامت حضرتش را بپذيريم و بدان معتقد گرديم؛ زيرا مىبينيم در ميان امتى كه افكار و اعتقاداتش را از پيامبر (ص) و قرآن كريم اقتباس كرده، كمتر موضوعى است كه به اندازه عقيده به مهدى موعود (ع) از قطعيت و سابقه ديرينه برخوردار باشد و از آنجا كه معتقد كردن مردم و جامعه نسبت به موضوعى، تنها با چند مورد بيان و گفتار انجام نمىگيرد بلكه بايد در مناسبتهاى مختلف بطور مكرر به مردم گوشزد شود تا به صورت يك عقيده ريشهدار در دلها جاى گيرد، روشن مىشود كه معمار انديشه مهدويت و ظهور حضرت مهدى (عج)شخص پيامبر اكرم (ص) بوده و ايشان حضرت مهدى (عج) را به عنوان امام و آخرين جانشين خود به مردم معرفى كرده و انتظار فرجش را توصيه كرده است.
اكنون شواهد تاريخى پيدايش عقيده به مهدى (عج) را بررسى مىكنيم.
وليد بن محمد موقرى مىگويد: با زهرى بودم كه سر و صدايى به گوشمان رسيد، از پنجره به بيرون نگاه كردم، ديدم مردم اطراف سر بريده زيد بن على بن الحسين (ع) اجتماع كردهاند، به زهرى گفتم: سر زيد بن على را آوردهاند، او با شنيدن اين سخن نشست و گفت:چه صدمه هايى كه بر اثر عجله كردن بر اين خاندان وارد شده است، چرا آنان زود قيام مىكنند، روزى خواهد رسيد كه يك قيام موفق و پيروز توسط «مهدى» آنها انجام پذيرد. «1»
البته اعتراض زهرى بر زيد كه عليه ستمگريهاى حاكمان زمان خودش به پا خاسته بود، وارد نيست، ولى مهم اشاره او به قيام حضرت مهدى (عج) است كه بيانگر قطعيت امامت آن حضرت و قيامش در افكار و عقيده مردم آن دوره است.
استفاده از عنوان «مهدى»
از قرن اول هجرى افراد و گروههايى پيدا شدند كه لقب «مهدى» را در كاربرد اعتقادى آن، به عنوان يگانه منجى كه بايد انتظار ظهورش را داشت، در مورد رهبران سياسى خود به كار مىبردند و از اين عنوان براى رسيدن به مقاصد سياسى خود سوءاستفاده مىكردند. به نمونههاى زير توجه كنيد:
ض فرقهاى معروف به كيسانيه معتقد شدند كه بعد از شهادت امام حسين (ع)، امامت به برادرش محمد بن حنفيه منتقل گرديد. آنان او را مهدى موعود مىدانستند و مىگفتند:او نمرده و در كوه «رَضْوى»- بين مكه و مدينه- اقامت دارد و بزودى برمىگردد و فرمانرواى زمين مىشود. «2»
ض عباسيان و حتى بعضى از علويان براى رسيدن به مقاصد سياسى خود در برابر امويها، در صدد بهرهبردارى از اعتقاد جامعه نسبت به مهدويت برآمدند؛ آنان در اوج مبارزه با امويان با محمد بن عبدالله محض، معروف به نفس زكيه به عنوان اينكه او «مهدى امّت» است، بيعت كردند.
عمير بن فضل مىگويد: روزى منصور عباسى را به حال انتظار جلو منزل نفس زكيه ديدم. محمّد از خانه خارج شد و خواست بر اسبش سوار شود، منصور با احترام تمام او را بر اسب سوار كرد و ايشان رفت. پرسيدم او كيست كه اين همه احترامش كردى؟
منصور گفت: مگر نمىشناسى، او محمد بن عبدالله بن حسن، مهدى ما اهل بيت است. مقاتل الطالبین 161-162
عبدالله بن حسن علوى در جمع بنى هاشم سخنرانى كرد و ضمن دعوت آنان به قيام عليه امويها گفت: بياييد با پسرم محمد بيعت كنيم، شما مىدانيد كه او «مهدى» است.
عدهاى از حاضران گفتند: ابوعبدالله جعفر بن محمد (ع) در اين مجلس حضور ندارد، بهتر است او نيز بيايد. بعد از حضور امام صادق (ع) در مجلس، عبدالله بن حسن خطاب به ايشان گفت: شما مىدانيد كه بنىاميه با ما چگونه رفتار كردند، نظر ما اين است كه با اين جوان (اشاره به پسرش محمد) به عنوان مهدى بيعت كنيم. حضرت پاسخ داد:اين كار را نكنيد، هنوز زمان قيام بحق فرا نرسيده است و اگر منظور تو اين است كه پسرت، مهدى است، بدان كه در اشتباهى و او مهدى نيست …. «2»
ض نيرنگ منصور عباسى در بهرهبردارى از اعتقاد جامعه به مهدويت و ظهور ادامه يافت تا اينكه نام فرزندش را مهدى گذاشت تا به مردم بگويد فرزند من همان مهديى است كه در انتظارش هستيد.
يكى از غلامان منصور مىگويد: روزى منصور مرا خواست و گفت: پاى منبر محمدبن عبدالله بن حسن بنشين ببين چه مىگويد: او مىگويد: از محمد شنيدم كه مىگفت:مردم شما شكى نداريد كه من مهدى هستم. من اين سخن را براى منصور نقل كردم، او گفت: دشمن خدا دروغ مىگويد، بلكه مهدى، پسر من است. «3»
ض بعد از شهادت امام صادق (ع) گروهى به نام ناووسيه، واژه «مهدى» را در مورد آن حضرت به كار بردند و معتقد شدند كه او نمرده و ظهور خواهد كرد و او همان «مهدى موعود» است. آنان براى اثبات عقيده خود اين سخن را به دروغ به امام صادق نسبت مىدادند كه فرمود: اگر كسى به شما گفت من خودم امام صادق (ع) را غسل دادم و كفن نمودم، سخنش را نپذيريد زيرا كه صاحب شمشير من هستم. «4»
ض فرقهاى نيز معتقد شدند امام موسى كاظم (ع) نمرده و نخواهد مرد تا زمانى كه مالك شرق و غرب زمين شود و او همان «مهدى» است كه زمين را از عدل و داد پر خواهد كرد.
اينان گمان داشتند كه امام هفتم (ع) از زندان خارج شده و كسى او را نديده و غايب شده است. «5»
حكايت پرسشها
بخشى از پرسشها در مورد امام قائم از امامان عليهمالسلام، بيانگر اين مطلب است كه مهدويت و ظهور و قيام حضرت مهدى (عج)، در فرهنگ مردم نفوذ داشته و از حتميت برخوردار بوده است. در اين زمينه به دو روايت اشاره مىكنيم:
1- بنا بر نقل امام باقر (ع) خليفه دوم عمر از حضرت على (ع) در مورد نام حضرت مهدى (عج) سؤال كرد.
حضرت فرمود:اسمش را نمىگويم، زيرا حبيبم رسول خدا (ص) با من پيمان بسته كه اسمش را نياورم تا خدا او را برانگيزد ….
اين سؤال بيانگر آن است كه خليفه دوم با موضوع مهدويت آشنا بوده و سؤالش براى كسب اطلاعات بيشتر بوده است.
2- أبى حمزه مىگويد: نزد امام صادق (ع) رفتم و عرض كردم:
- آيا صاحب اين امر تو هستى؟
- نه.
- آيا فرزند شماست؟
- نه.
- آيا او نوه شماست؟
- نه.
- آيا او فرزند نوه شماست؟
- نه.
- پس صاحب اين امر كيست؟
- آن كه بعد از گذشت زمانى از دسترسى نيافتن مردم به امام ظاهر و آشكار، ظهور مىنمايد و زمين را از عدل و داد پر مىكند، آن سان كه از ظلم و جور پر شده است؛ همانگونه كه رسول خدا (ص) بعد از گذشت زمانى از بعثت پيامبران، برانگيخته شد. «6»
انديشه مهدويت و ظهور در آينه ادبيات و شعر
قطعيت امامت حضرت مهدى (عج) و قيام او در افكار و انديشه جامعه اسلامى از صدر اسلام تاكنون، موجب شده كه اين مسأله وارد جهان ادبيات و شعر شود و شاعران در اين زمينه سرودههايى داشته باشند. به عنوان نمونه به دو مورد اشاره مىشود:
1- دعبل خزاعى اشعارى درباره مصيبتهاى اهل بيت سرود و آنها را در حضور امام رضا (ع) خواند. او در ضمن اشعارش به امامت حضرت مهدى (عج) و قيام او اشاره كرد:
خُرُوجُ امامٍ لا مَحالَةَ خارِجٌ يَقُومُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ وَالْبَرَكاتِ
يُمَيِّزُ فينا كُلَّ حَقٍّ وَ باطِلٍ وَ يَجْزى عَلَى النَّعْماءِ وَالنَّقَماتِ
اميد بيرونآمدن امامى را دارم كه البته خروج خواهد كرد.- و به نام خدا و بركاتش قيام خواهد نمود.
او در ميان ما حق و باطل را از همديگر جدا مىنمايد.- و مردم را بر نعمتها و كيفرها پاداش مىدهد.
(نيكوكاران را تشويق و مجرمان را كيفر مىدهد)
دعبل مىگويد: چون اين دو بيت را خواندم، حضرت رضا (ع) بسيار گريست. بعد فرمود: اى خزاعى، روح القدس اين دو بيت را بر زبانت جارى كرد؛ مىدانى آن امام قائم كيست؟ عرض كردم: اى مولاى من، نه. فقط شنيدهام كه امامى از ميان شما اهل بيت خروج خواهد كرد كه زمين را از آلودگى فساد پاك كرده، از عدالت پر خواهد ساخت.
حضرت فرمود:اى دعبل، او «حجت قائم» فرزند حسن است كه در غيبتش مورد انتظار مردم است …. «7»
2- حافظ، شاعر فارسى زبان در اشعارش به حضرت مهدى (عج) و ظهورش اشاره كرده است:
كجاست صوفى دجّال فعل ملحد شكل بگو بسوز كه «مهدىّ» دين پناه رسيد «8»
و در مورد ديگر اين چنين سروده است:
مژده اى دل كه مسيحا نفسى مىآيد كه ز انفاس خوشش بوى كسى مىآيد
از غم هجر مكن ناله و فرياد كه دوش زدهام فالى و فريادرسى مىآيد
ز آتش وادى ايمن نه منم خرّم و بس موسى اين جا به اميد قبسى مىآيد
هيچ كس نيست كه در كوى تواش كارى نيست هر كس آن جا به طريق هوسى مىآيد
كس ندانست كه منزلگه مقصود كجاست اين قدر هست كه بانگ جرسى مىآيد
جرعهيى ده كه به ميخانه ارباب كرم هر حريفى ز پى ملتمسى مىآيد
خبر بلبل اين باغ مپرسيد كه من نالهيى مىشنوم كز قفسى مىآيد «9»
تأمل در نمونه هاى ياد شده، اين نتيجه را اثبات مىكند كهامامت حضرت مهدى (عج) در كنار توحيد و نبوت و همانند آنها، از سابقه و قطعيت برخوردار بوده و به همان خاطر به صورت يك عقيده عام و فراگير درآمده است، بگونهاى كه شيعه و اهل سنت هر دو درباره آن سخن گفته، از آن دفاع نمودهاند و اين خود گوياى آن است كه امامت حضرت مهدى (عج)، توسط پيامبر اكرم (ص) در متن دين اسلام و در جدول عقايد و معارف اسلامى قرار گرفته است، بلكه به خاطر تأكيدهاى فراوان حضرتش در مقايسه با ديگر مسايل اعتقادى اسلام، بعد از توحيد و نبوت از جايگاه ويژهاى برخوردار است.
1- مقاتل الطالبین ابی الفرج اصفهانی ص 97-98
2- کمال الدین تمام النعمه ج1-2 ص 32
3- مقاتل الطالبین ص162
4- کلیات فی العلم الرجال ص 398 - جعفر سبحانی
5- فرق الشیعه ص90
6- اصول کافی ج 1ص341
7- کمال الدین تمام النعه ص 372
8- دیوان حافظ
9- همان- نرم افزار زمزم
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط حضرت زینب(س) کرمان در 1390/04/27 ساعت 10:12:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |