نماز و دیگر هیچ
نماز و دیگر هیچ
کار آقا مهدی خیلی خسته کننده بود و هیچ رمقی برایش نمی گذاشت . اما وقتی ظهر با خستگی تمام از سر کار می آمد، حتی اگر سفره هم پهن بود، اول نمازش را می خواند، بعد سرسفره می آمد. خوابش هم خیلی کم بود، تکه کلامش این بود: “وقتی بمیریم، وقت برای خواب زیاد داریم"! *****
تربیت بچه ها خیلی برایش اهمیت داشت. خیلی مقید بود که نمازش را اول وقت بخواند تا بچه ها نماز پدرشان را ببینند و یاد بگیرند. می گفت: ” باید بچه ها از همین حالا با نماز آشنا بشن.” حتی کیفیت نماز هم برایش مهم بود و گاهی به شوخی، دست بچه ها را می بست و می گفت: ” این قدر خودتون رو سر نماز نخارونید!”
نماز جمعه ها هم محمدمتین را با خودش به مسجد می برد. محمدمتین خیلی شیطنت داشت و سر نماز، همه مهرها را جمع می کرد. مسجدی ها می دانستند وقتی او می آید، باید یک مهر دیگر در جیب شان داشته باشند!
منبع: کتاب بابا مهدی / خاطراتی از شهید مدافع حرم مهدی قاضی خانی
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط حضرت زینب(س) کرمان در 1397/07/23 ساعت 12:52:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |