موضوع: "اخلاق"

سلام

 

ماه مبارک رمضان، ماه ضیافت الهی و نزول قرآن گرامی باد. 

ماه مبارک رمضان

 

تكذيب كنندگان لقاى الهى

 تكذيب كنندگان لقاى الهى:
در برخى از آيات قرآن مجيد به تشريح عقايد مشركان و نسبت هاى ناروايى كه به قرآن مى‏زدند پرداخته است. در اين آيات، تكذيب معاد توسط آنان را ياد آور شده و همين تكذيب لقاى الهى را دليل گمراهيشان دانسته است:


«وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ كأَن لَمْ يَلْبَثوا إِلَّا سَاعَةً مِنَ النَّهَارِ يَتَعَارَفُونَ بَيْنَهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ»


(به ياد آور) روزى را كه (خداوند) آنها را جمع (و محشور) مى‏سازد؛ آنچنان كه (احساس مى‏كنند) گويى جز ساعتى از روز، (در دنيا) توقّف نكردند، به آن مقدار كه يكديگر را (ببندند و) بشناسند! مسلّماً آنها كه لقاى خداوند (و روز رستاخيز) را تكذيب كردند، زيان بردند و هدايت نيافتند!
راز گمراهى اين گروه در اين است كه هر كس لقاى الهى را تكذيب كند، چيزى جز دنيا برايش نمى‏ماند كه بدان دل ببندد و دل بستن به دنيا و به دنبال آن تلاش براى از دست ندادن آن، انسان را به هر فساد، ظلم و تباهى مى‏كشاند، همانگونه كه همه طاغوت‏ها، در راه حفظ سيطره و نفوذ و جمع امكانات دنياى مادى به مقابله با خداپرستان برآمده وبه هر جنايتى دست زده‏اند. در آيات ذيل نيز ويژگى‏هاى افراد مادّى را ذكر كرده و عاقبت كار آنها را بيان مى‏دارد:


«إِنَّ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ أُولئِكَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ»

آنها كه ايمان به ملاقات ما (و روز رستاخير) ندارند، و به زندگى دنيا خشنود شدند و بر آن تكيه كردند، و آنها كه از آيات ما غافلند، (همه) آنها جايگاهشان آتش است، به خاطر كارهايى كه انجام مى‏دادند!


در اين آيه به چهار خصيصه اين گروه اشاره شده و به نظر مى‏رسد كه اين چهار ويژگى بر هم مترتّبند، يعنى كسانى كه به لقاى الهى اميدوار نيستند به سوى دنيا رو آورده و بدان راضى مى‏شوند و سپس بيشتر دل بدان داده و به جايى مى‏رسند كه دنيا تنها محل تكيه و اطمينان آنها مى‏شود و در آخر نيز همين اطمينان به دنيا سبب مى‏شود كه از هر چه آيت الهى است چشم پوشيده و حقايق را نتوانند ببينند و جزاى گمراهى چنين گمراهانى نيز جز آتش دوزخ نخواهد بود.

 

هدايت در قرآن، ص: 111

 

ابعاد هدايت قرآن‏

الف- بُعد فكرى و اعتقادى‏

ابتدا به عنوان مقدمه يادآور مى‏شويم كه قرآن مجيد در راه ساختن انسان و رساندن وى به قلّه سعادت و تكامل، براى «علم» و فراگرفتن آن اهميت فراوان قائل شده و يكى از اهداف اصلى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را تعليم كتاب و حكمت به مردم دانسته است

همچنين براى مؤمنانِ عالم درجات بسيار بالايى در نظر گرفته و دانشمندان حقيقى را مورد تكريم قرار داده است. از همگان خواسته كه از روى علم ودانايى سخن بگويند و مطالب ديگران را نيز به همراه دليل و استدلال بپذيرند. سخن از تعليم و تعلّم و ابزار علم چون قلم و نوشته، در اولين آيات نازل شده بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله  خود نشانگر اهميت علم و دانش از ديدگاه قرآن مجيد است.

پس از بيان اين مقدمه، متذكر مى‏شويم كه قرآن مجيد در هدايت بُعد فكرى و اعتقادى انسان به دو مرحله توجه داشته است: مرحله زدودن افكار غلط و انحرافى و مرحله جايگزين ساختن اعتقادات و افكار صحيح. در اين قسمت به شرح اين دو مرحله مى‏پردازيم:

1- زدودن افكار خرافى: اگر مراد از «خرافه» را افكار خلاف واقع بدانيم كه به مرور زمان برخى از مردم به آن معتقد گشته‏اند، قطعاً بزرگ‏ترين خرافه، «شرك و بت پرستى» است. زيرا حقيقتى در عالم روشن‏تر و واضح‏تر از توحيد و اعتقاد به خالق نيست. اصل اعتقاد به علت العلل و مبدأ هستى در جان هر آدمى نهاده شده است و اگر غبار گناهان واشتباهات روى آن را نپوشاند، هر شخص در اولين قدم حركت فكرى خود متوجه اصل وجود او خواهد شد. به همين جهت رسالت قرآن مجيد در اين بُعد همانا مبارزه دائم و علنى با شرك و مظاهر آن است. قرآن مجيد در يكى از نداهاى صريح خود بر ضد شرك آن را سخت‏ترين گمراهى دانسته و مى‏فرمايد:

 «وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحيقٍ»

و هر كس همتايى براى خدا قرار دهد، گويى از آسمان سقوط كرده و پرندگان (در وسط هوا) او را مى‏ربايند و يا تندباد او را به جاى دوردستى پرتاب مى‏كند!

مبارزه قرآن با ديگر افكار غلط همچون «انكار معاد» يا «انكار نبوت» نيز با سيرى كوتاه در آيات كلام الهى، به خوبى به دست مى‏آيد. به عنوان نمونه آيات سوره يس به اين مهم مى‏پردازد. ابتدا به توهم بعضى از منكران معاد اشاره كرده كه پوسيده شدن استخوان‏هاى مردگان را دليل بر عدم برانگيخته شدن آنها مى‏دانستند؛ سپس به جوابگويى پرداخته و با رد توهّم آنان بيان مى‏دارد كه همان خداوندى كه براى بار اول انسان‏ها را خلق كرد، قادر است دوباره آنان را زنده كند. علاوه بر آن نمونه‏هاى ديگرى از قدرت خداوند را مثال مى‏زند تا استبعاد برپايى معاد را       نفى نمايد.

از آنجا كه عدّه‏اى، به دليل عدم شناخت صحيح از جهان هستى دچار اين افكار غلط شده و به لغزشگاه‏هاى انديشه گرفتار مى‏شوند، قرآن مجيد به اصلاحِ ريشه‏اى اين انحراف‏ها پرداخته و موانع شناخت را به آنها يادآور مى‏شود تا به اصلاحِ اعتقادات خود بپردازند. به عنوان نمونه به دام‏هاى تقليد كوركورانه و تكيه بر ظن و گمان اشاره نموده و اين دو را آفت شناخت انسان معرفى كرده است.  از همه انسان‏ها مى‏خواهد كه خود به تحقيق بپردازند و تا حصول علم از پا ننشسته و به مجرد دست‏يابى به ظن و گمان به‏اعتقادى رونياورند. احترام به گذشتگان نيز سبب نشود كه دست از عقل خويش شسته و خود را تسليم افكار آنان نمايند.

2- جايگزينى اعتقادات صحيح: قرآن مجيد براى پياده نمودن اين هدف دعوت به تعقل، تفكر و تدبّر را پايه و اساس دعوت خود نهاده و از انسان‏ها مى‏خواهد كه خود به تفكر در جهان هستى بپردازند، آيات آفاقى و انفسى را مورد توجه قرار داده، با مطالعه هر چه بيشتر در طبيعت و انسان به حقيقت هستى پى برند.

اين كتاب آسمانى در موارد فراوانى به تشريح آيات آفاقى پرداخته و سخن از خلقت آسمان و زمين، گردش منظم آنها، نورافكنى خورشيد و ماه، حركت بادها و كشتى‏ها، فوايد كوه‏ها و درياها، انواع ميوه‏ها و درختان و ده‏ها مورد از مخلوقات پرداخته و همه را مقدمه براى شناخت خداوند دانسته است.

مهم‏ترين مسائلى كه در اين بُعد از رسالت قرآن بدان توجه شده، مسأله توحيد، اقرار به روز بازگشت (معاد)، اعتراف به وجود پيامبران و دعوت حق آنها، هدفمند بودن جهان هستى و خلقت انسان، مسؤوليت انسان و … است.

از نكات شايان دقت اينكه قرآن مجيد از مؤمنان خواسته كه با بصيرت باشند و حتى در برخورد با آيات كتاب الهى نيز چشم و گوش بسته بدان پايبند نشوند. در وصف مؤمنان حقيقى مى‏فرمايد:

 «وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمّاً وَعُمْيَاناً»

و كسانى كه هر گاه آيات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، كر و كور روى آن نمى‏افتند.

گفتنى است كه رسالت و هدف قرآن در اين بُعد تنها اين نيست كه انسان را چنان هدايت كند كه به وجود خداوند و ديگر اعتقادات صحيح اعتراف كرده و پس از آن به هر كارى كه مى‏خواهد دست زند؛ بلكه قرآن مجيد مى‏خواهد انسان را به گونه‏اى بسازد كه با تمام وجود حقايق را باور داشته و خود را به لوازم آنها نيز ملزم سازد. بطور مثال بااعتقاد به توحيد، تكيه‏گاهش را خدا قرار داده از تكيه بر قدرت‏هاى ظالم دست بردارد؛ اميدش تنها به خدا باشد و او را وكيل در تمام امور خود قرار دهد؛ و يا با اعتقاد به معاد، مراقب تمام اعمال خود بوده و از انجام معاصى و گناهان ترسان باشد؛ خود را هميشه در پيشگاه خدا ببيند و درباره همه امور خود، خودش را مسؤول و مورد بازخواست بداند.

رسيدن به اين مراحل سبب مى‏شود رسالت قرآن جامه عمل به خود پوشيده انسان نيز به مرحله كمال و ترقّى خويش برسد و گرنه با صِرف ادعا و يا صرف اعتقاد به عقايد حقّه، گام اصلى در جهت تحقق اهداف هدايتى قرآن برداشته نمى‏شود.

ب- بُعد اخلاقى و تربيتى‏

انسان داراى دو بُعد مادى و معنوى است، در بُعد مادى خويش خواستار رفع حوائج مادى و ارضاى غرايز خود و در بُعد معنوى‏اش خواستار ترقى و تكامل و دارا شدن صفات حسنه انسانى است. منظور از هدايت قرآن در بُعد اخلاقى و تربيتى آن است كه قرآن مجيد مى‏خواهد انسان‏ها را بگونه‏اى هدايت نمايد و رشد دهد كه علاوه بر اينكه نيازهاى مادى خود را در حد معقول و پسنديده برآورده مى‏كنند، در فكر تعالى روح و اخلاق خود نيز باشند؛ روح خود را آنچنان تربيت كنند كه در دنياى مادى غوطه‏ور نشده همچنين گرفتار اخلاق رذيله چون خود محورى، قدرت طلبى، شهوترانى، حسادت، بخل و ده‏ها صفت نفسانى مذموم نگردند. پيام و هدف قرآن اين است كه انسان‏ها خود را به مقامى از تعالى و رشد برسانند كه به اخلاق اللّه آراسته شده، تجلى‏گاه صفات الهى گردند.

خداوند متعال به صراحت از اين بُعد رسالت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كه تجلّى آن در قرآن و به وسيله خواندن آيات كتاب الهى بر مردم است سخن رانده است:

 «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ …»

 او كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها مى‏خواند و آنها را تزكيه مى‏كند ….اين همان رسالتى است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله براى خود ذكر كرده و فرموده‏است.

 «بُعِثْتُ لِاتَمِّمَ مَكارِمَ الاخْلاقِ» من (به پيامبرى) برانگيخته شدم تا مكارم اخلاق را به اتمام برسانم.

مراحلى را كه قرآن مجيد براى تحقق اين بُعد از هدايت به انجام رسانده مى‏توان طى چند بند بيان نمود:

1- بيدار نمودن انسان از خواب غفلت: قرآن مجيد به طور مرتب زنگ‏هاى خطر را به صدا درآورده و به انسان‏ها هشدار داده است كه در اثر غفلت و جهالت گرفتار ضلالتى كه بسيارى از پيشينيان نيز دچار آن شده‏اند نگردند! در آيات فراوانى سخن از اقوام گذشته به ميان آورده، ارسال رسولان به سوى آنان را متذكر شده و سپس به عاقبت هلاكت بسيارى از آنها به وسيله عذاب‏هاى الهى اشاره كرده است. در سوره هود پس از نقل داستان‏هايى از امت‏هاى گذشته نتيجه‏گيرى مى‏كند كه اين داستان‏ها، براى مؤمنان پند و اندرز به همراه دارند.

 «.. وَ جاءَكَ فى‏ هذِهِ الْحَقُّ وِ مَوْعِظَةٌ وَ ذِكرى‏ لِلْمُؤْمِنينَ»

 و در اين (اخبار و سرگذشت‏ها،) براى تو حقّ، و براى مؤمنان موعظه و تذكّر است.

تذكّر به وجود شيطان و مكائد او از جمله امورى بوده كه قرآن مجيد به وسيله آن به مؤمنان هشدار داده و خواستار هوشيارى آنان شده است. در آيات مكررى به همراه نقل قَسَم‏هاى غليظ و شديد كه شيطان براى اغواى بنى‏آدم ياد كرده است،  تذكر مى‏دهد كه مبادا فرزندان آدم دچار فريب شيطان شده و از صراط مستقيم عبوديت خارج شوند.

   هدايت در قرآن، ص: 20

خداوند متعال در سوره اعراف، پس از بيان داستان خلقت انسان و سركشى شيطان از سجده بر او و فريب انسان، همه فرزندان آدم را توصيه نموده كه گرفتار شيطان نگردند.

در اين آيات پس از دستور به بر پايى عدل در تمام امور و روآوردن به پرستشگاه‏ها و عبادت مخلصانه، انسان‏ها را به دو دسته تقسيم نموده است: گروهى كه هدايت شده‏اند و گروهى كه گمراهى آنان مسجّل شده است:

 «فَرِيقاً هَدَى‏ وَفَرِيقاً حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ اللّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُهْتَدُونَ» «2»

جمعى راهدايت كرده و جمعى (كه شايستگى نداشته اند،) گمراهى بر آنها مسلم شده‏است. آنها (كسانى هستند كه) شياطين را به جاى خداوند، اولياى خود انتخاب كردند، و گمان مى كنند هدايت يافته اند!

دليل گمراهى اين گروه همان است كه خود تسليم ولايت شيطان شده‏اند و گرنه شيطان تسلطى بربندگان خدا ندارد مگر اينكه خودشان به چنين سلطه اى تن در دهند.

در آيه ديگر نيز خداوند در پاسخ شيطان كه تأكيد مى‏كند همه بندگانت جز مخلصان را گمراه مى‏كنم، دايره كسانى را كه تحت سلطه شيطان قرار نمى گيرند بيشتر از عباد مخلصين نموده و سلطه شيطان را جز بر پيروانش نفى مى نمايد:

 «إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ» «1»

كه بربندگانم تسلط نخواهى يافت، مگر گمراهانى كه از تو پيروى كنند. «2»

نكته قابل تأمل در آيه اول، جمله پايانى آن است كه فرمود: «وَيَحْسَبوُنَ انَّهُمْ مُهْتَدوُنَ»

با ذكر اين فراز مى فهماند كسانى ضلالت در حقشان حتمى است و راه برگشت ندارند كه آنقدر در گمراهى فرو روند كه گمان كنند راه راست همين راه است و بس؛ زيرا اگر احتمال انحراف و خطا مى دادند ممكن بود از راه ضلالت برگشته و قابليت هدايت پيداكنند. آيات ديگرى كه به همين گروه اشاره دارد، دورى نمودن اين گروه از ياد خدا را سبب هم نشينى‏شان با شيطان مى‏شمارد و مى‏فرمايد:

 «وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُهْتَدُونَ» «3»

و هر كس از ياد خداروى گردان شود شيطانى را به سراغ او مى فرستيم پس همواره قرين اوست، و آنها [شياطين‏] اين گروه را از راه خدا باز مى‏دارند، در حالى كه گمان مى كنند هدايت يافتگان آنها هستند!

                        هدايت در قرآن، ص: 110

کرامت نفس

در بخشي از آيات قرآن از کرامت و ارجمندي انسان و برتري او بر ديگر موجودات سخن به ميان آمده است. در برخي آيات، انسان مورد نکوهش قرار گرفته و حتّي فروتر از حيوانات معرفي شده است.
تأمّل و دقّت در بيان دوگانه قرآن، در باب کرامت انسان، ما را به اين حقيقت رهنمون مي‌کند که از ديدگاه خداوند انسان داراي دو نوع کرامت است: کرامت ذاتي و کرامت اکتسابي. مقصود از کرامت ذاتي آن است که خداوند انسان را به گونه‌اي آفريده است که در مقايسه با برخي موجودات ديگر، از لحاظ ساختمان وجودي، از امکانات و مزاياي بيشتري برخوردار است و يا تنظيم وساختار امکاناتش به شکل بهتر صورت پذيرفته است. در واقع، اين نوع کرامت حاکي از عنايت ويژه خداوند به نوع انسان است و همه‌ي انسان‌ها از آن برخوردارند. از اين رو، هيچ کس نمي‌تواند و نبايد به جهت برخورداري از آن‌ها بر موجودي ديگر فخر فروشد و آن را ملاک ارزشمندي و تکامل انساني خود بداند، يا به جهت آن مورد ستايش قرار گيرد، بلکه بايد خداوند را بر آفرينش چنين موجودي با چنين امکاناتي ستود؛ آن گونه که خود فرمود:

فَتَبارَکَ اللهُ اَحسَنُ الخالِقينَ؛ (اعراف/179)

 


مقصود از کرامت اکتسابي دست يابي به کمال‌هايي است که انسان در پرتو ايمان و اعمال صالح اختياري خود به دست مي‌آورد. اين نوع کرامت برخاسته از تلاش و ايثار انسان ومعيار ارزش‌هاي انساني و ملاک تقرّب در پيشگاه خداوند است. با اين کرامت است که مي‌توان انساني را بر انسان ديگر برتر دانست. همه‌ي انسان‌ها استعداد رسيدن به اين کمال و کرامت را دارند، ولي برخي به آن دست مي‌يابند و برخي از آن بي‌بهره مي‌مانند.

 (محمدتقي، مصباح يزدي، به سوي خودسازي )

 

بهره بردن از ولايت الهي

انساني که به مقام قرب رسيده باشد، راه‌گشاي بقيه عالم خواهد بود و او همان «ولي‌الله»، «معصوم» و يا «پيامبر» است و به اذن الله از ولايت تکويني برخوردار مي‌باشد. ولايت تکويني انسان کامل بدان معنا نيست که او کارهاي خداوند را به تفويض انجام مي‌دهد بلکه خداوند متعال کار را از طريق فيض او و ديگر وسائط به انجام مي‌رساند. ولي‌ا لله از جمله فيض‌هاي الهي است و خداوند همان‌گونه که با آب رفع عطش و با آتش رفع برودت و با باران نياز گياهان را مرتفع مي‌نمايد با ولي‌الله نيز انسان‌ها را تأمين مي‌گرداند. «ولي‌الله» بيرون از نظام يگانه‌اي که به يک فيض واحد آفريده شده نيست و ولايت تکويني انسان کامل جداي از نظام الهي نمي‌باشد تا آن که گفته شود در نظام خلقت کسي با دعا و يا کرامت بر چيزي افزوده و يا از امري کاسته است.

منبع : (عبدالله، جوادي آملي، انسان در اسلام )

 

توبه از گناهان

در فرهنگ مذاهب آسماني، گناه سياه کننده‌ي دل، و تباه کننده انسانيّت و عامل دوري از خداست. و اگر انسان بسيار از مقام قرب «الله» دور گردد، توان شنيدن فرياد فطرت و آواي نبوّت را ندارد. قرآن درباره‌ي کفّار فرموده است:

«اولئِکَ يُنادوُنَ مِن مَکانٍ بَعيد؛

ايشان از مسافتي بس دور فراخوانده مي‌شوند». (فصلت/44).


توبه و طهارت نقش غبارروبي و ظلمت زدايي از برون و درون انسان، ايفا مي‌کند، و دل را نوراني مي‌سازد.
به گفتار امام علي (ع) گوش سپاريم که مي فرمايد:

 
«اَلبُکاءُ مِن خَشيَهِ اللهِ نُييرُ القَلبَ وَ يَعصِمُ مِن مُعاوَدهِ الذَّنب؛

گريه از خوف خدا، قلب را نور مي‌بخشد،  از تکرار گناه بازمي‌دارد.»

 (حوزه، ويژه حوزه‌هاي علوم ديني )

 

تکبر و خودبرتربيني

يکي ديگر از موانع رشد انسان بيماري «تکبّر و خودبرتربيني» است اين بيماري آنچنان زشت و قبيح است که ابليس را که به گفته‌ي حضرت علي (ع) شش هزار سال پرستش خدا را مي‌کرد به ضلالت و گمراهي کشاند و سرانجام او را بر آن داشت تا بار گناه بسياري از گناهکاران را به دوش بکشد.
قرآن کريم با طرح مسأله استکبار شيطان اين نکته را گوشزد مي‌کند که ممکن است فردي ساليان دراز اطاعت و پرستش خدا را بکند ولي بر اثر بيماري کبر و خودپسندي دسترنج ساليان متمادي عبادت خود را نابود سازد. از نظر قرآن کبر و خودپسندي از جمله عواملي است که انسان را از شناخت واقعيات آنچنان که هستند باز مي‌دارد. (عبدالله، نصري، سيماي انسان کامل از ديدگاه مکاتب)


«سَاَصرِفُ عَن آياتِيَ الَّذينَ يَتَکَبَّروُنَ فِي الاَرض بِغَيرِ الحَقِّ؛

 من آن کساني را که در روي زمين به ناحق تکبّر مي‌ورزند، از درک و شناخت آياتم محروم مي‌سازم.» (اعراف/146)

هواي نفس يا خودپرستي

مهم‌ترين مانع رشد انسان از ديدگاه قرآن کريم هواي نفس يا «خودپرستي» است. خودپرستي با جلوه‌هاي گوناگونش که حتّي گاهي انسان را فريفته و قيافه‌ي حق به جانب به خود مي‌گيرد بزرگ‌ترين بيماري قرون و اعصار بوده است. و اهميّت آن نيز تا آن‌جاست که بايد از آن به عنوان خطرناک‌ترين و فاجعه‌آميزترين عامل بدبختي بشريّت نام برد. زشتي اين بيماري تا آن جاست که گاه در لباس اصلاح و خدمت به ديگران جلوه‌گر مي‌شود. کم نيستند کساني که بيماري خودپرستي آن‌ها تغيير شکل داده و در لباس فضايل و کمالات نمايانگر شده است.( عبدالله، نصري، سيماي انسان کامل از ديدگاه مکاتب )
قرآن کريم به اين بيماري که سرمنشأ همه مفاسد و موانع رشد انسان است چنين اشاره مي‌کند:


«اَفَرَايتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَويه وَ اَضَلَّهُ اللهُ عَلَي عِلمٍ وَ خَتَمَ عَلي سَمعِهِ وَ قَلبِهِ وَ جَعَلَ عَلي بَصَرِهِ وَ غِشاوَه فَمَن يَهدِيِه مِن بَعدِ اللهِ اَفَلاتَذکَّروُنَ؛

آيا ديدي آن کس را که هوي و هوس‌هاي خود را خداي خود گرفته است و خدا نيز او را با داشتن علم گمراه ساخت و بر گوش و قلب او مهر نهاد و برچشمانش پرده‌اي انداخت. بعد از خدا چه کسي او را هدايت مي‌کند. آيا باز هم متذکّر نمي شويد.» (حاثيه/23)

 

بلاي شتاب زدگي

«وَيَدعُ الاِنسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالخَيرِ وَکانَ الاِنسانُ عَجُولاً؛

 وانسان (بر اثر شتاب‌زدگي بدي‌ها را طلب مي‌کند آن گونه که نيکي‌ها را مي‌طلبد، و انسان همواره عجول است».( اسراء/11)

در حقيقت عجول بودن انسان براي کسب منافع بيشتر و شتاب‌زدگي او در تحصيل خير و منفعت سبب مي‌شود که تمام جوانب مسائل را مورد بررسي قرار ندهد، و چه بسيار که با اين عجله، نتواند خير واقعي خود را تشخيص دهد، بلکه هوي و هوس‌هاي سرکش چهره‌ي حقيقت را در نظرش دگرگون سازد و به دنبال شرّ برود. و در اين حال همان‌گونه که انسان، از خدا تقاضاي نيکي مي‌کند، بر اثر سوء تشخيص خود، بدي‌ها را از او تقاضا مي‌کند، و همان گونه که براي نيکي تلاش مي‌کند، به دنبال شرّ و بدي مي‌رود، و اين بلاي بزرگي است براي نوع انسان‌ها ومانع عجيبي است در طريق سعادت.
چه بسيارند کساني که بر اثر شتاب‌زدگي خود را به پرتگاه‌هاي خطرناک افکنده‌اند به گمان اين که به محل امن و امان مي‌روند، در بيراهه گام گذارده‌اند به تصوّر اين که به سوي منزل سعادت پيش مي‌روند، در زشتي‌ها و بدبختي‌ها غوطه‌ور شده‌اند به پندار اين که در مسير افتخار راه مي‌روند. به نتيجه‌ي شوم يعني شتاب‌زدگي گرفتار شده‌اند.
در حديثي از حضرت امام صادق (ع) نقل شده که فرمود:


«راه نجات و هلاک خود را درست بشناس مبادا از خدا چيزي بطلبي که نابودي تو در آن است، در حالي که گمان مي‌بري، نجات تو در آن است، خداوند متعال مي‌گويد انسان دعاي شرّ مي‌کند آن گونه که دعاي خير مي‌کند چرا که انسان عجول است.»


بنابراين تنها راه رسيدن به خير و سعادت آن است که انسان در هر کار قدم مي‌گذارد با نهايت دقّت و هوشياري و دور از هرگونه عجله و شتاب‌زدگي تمام جوانب را بررسي کند و خود را در انتخاب راه، از هرگونه پيش‌داوري و قضاوت‌هاي آميخته با هوي و هوس برکنار دارد در اين راه از خدا ياري بطلبد تا راه خير و سعادت را بيابد و در پرتگاه و بيراهه گام ننهد. ناصر، مکارم شيرازي و همکاران، تفسير نمونه
عشق آتشين به يک  موضوع و افکار سطحي و محدود، وگاه سيطره‌ي هوي و هوس بر انسان، و خوش‌بيني بيش از حد به يک مطلب، عوامل عجله و شتاب‌زدگي در کارها است، از آن جا که بررسي‌هاي سطحي و مقدماتي غالباً براي پي بردن به حقيقت يک امر و سود و زيان آن کافي نيست، معمولاً عجله و دستپاچگي در انجام کارها موجب ندامت و خسران و پشيماني است.
نقطه‌ي مقابل  عجله «تثبيت» و «تأني» يعني درنگ کردن و با تفکّر و تأمّل و بررسي همه‌ي جوانب کاري را انجام دادن است.

                                          

در حديثي از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمود:

«مردم را عجله هلاک مي‌کند، اگر مردم با تأني کارها را انجام مي‌دادند کسي هلاک نمي‌شد.»

حرص و جزع و بخل

«اِنَّ الاِنسانَ خلِقَ هَلُوعاً» «اِذا مَسَّهُ الشَّرُ جَزُوعاً وَ اِذا مَسَّهُ الخَیرُ وَ مَنُوعاً»

«انسان حریص و کم طاقت آفریده شده، هنگامی که بدی به او رسد بی‌تابی می‌کند و هنگامی که خوبی به او رسد مانع دیگران است.» (معارج/21 – 19)

 

اگر خداوند انسان را برای سعادت و کمال آفریده چگونه در طبیعت او شرّ و بدی قرار داده است؟ قرآن در آیه‌ی4 سوره‌ی «تین» صریحاً می گوید: «لَقَد خَلَقنا الاِنسانَ فی اَحسنَ تَقویم؛ ما انسان را با بهترین صورت و ساختمان آفریدیم».
مسلماً منظور این نیست که ظاهر انسان خوب و باطنش زشت و بد است، بلکه کل خلقت انسان به صورت «احسن تقویم» است، و همچنین آیات دیگری که مقام والای انسان را می‌ستایند، این آیات با آیه مورد بحث چگونه سازگار است؟
پاسخ این است که خداوند نیروها و غرائز و صفاتی در انسان آفریده است که این‌ها بالقوه وسیله تکامل و ترقی و سعادت او محسوب می‌شوند، بناراین صفات و غرائز مزبور ذاتاً بد نیست، بلکه وسیله کمال است، امّا هنگامی که همین صفات در مسیر انحرافی قرار گیرد، و از آن سوء استفاده شود، مایه نکبت و بدبختی و شرّ و فساد خواهد بود.
فی‌المثل همین حرص نیروئی است که به انسان اجازه نمی‌دهد به زودی از تلاش و کوشش باز ایستد، و با رسیدن به نعمتی سیر شود، این یک عطش سوزان است که بر وجود انسان مسلّط است، اگر این صفت در مسیر تحصیل علم و دانش به کار افتد، و انسان حریص در علم و یا به تعبیر دیگر تشنه و عاشق بی قرار علم باشد، مسلماً مایه کمال او است، امّا اگر آن در مسیر مادیّات به کار افتد مایه شرّ و بدبختی و بخل می‌گردد.
به تعبیر د یگر این صفت شاخه‌ای از حب ذات است، و می دانیم حب ذاتی چیزی است که انسان را به سوی کمال می فرستد، اما  اگر در مسیر انحرافی واقع شود به سوی انحصارطلبی، بخل و حسد و مانند آن پیش می‌رود

 

 

 منابع : قرآن کریم

 ناصر، مکارم شیرازی ، تفسیر نمونه

 

خدا محوری و آرامش

«وَ اتَّقُوا الله وَ عَلَی الله فَلیَتَوَکَّلِ المُؤمِنوُن» (حج/31) 

 

پس از خدا بترسید (نه از خلق) و باید اهل ایمان تنها بر خدا توکل کنند

 

خدا محوری و آرامش

 

 

 

 

هر فردی در زندگی روزانه کارهای محوله را باید از روی خلوص نیت و با نظارت وجدان انجام دهد. خدا را ناظر دانسته، حقیقت و ایمان را شاهد بداند پیوسته بر آن باید بود که کارهای انجام یافته به نفع انسان ها باشد. اگر کاری برای کسی انجام دادید به فکر تشکر و تلافی نباشید. زیرا ممکن است او قدردانی نماید و شما از کارهای نیک باز بمانید. این خودش یک رنج و نگرانی به وجود   می آورد. اگر برای انجام وظیفه مذهبی یا بنا به مقتضای انسانیت از کسی دیدن نمودید و او به بازدید شما نیامد، این چیزی نیست که شما را نگران کند که به فکر تلافی باشید این افکار کوچک باعث کدورت های بزرگتری خواهد شد که گاهی جبران ناپذیر خواهد بود. کارها را برای خدا انجام دهید؛ اجر شما در نزد او محفوظ است و چشم داشت به مردم نداشته باشید.

اگر کسی از زحمت شما تشکر نکرد و قدر و ارزش شما را ندانست از شأن و مقام شما کاسته نمی شود. این نادانی و جهالت است که برای او وجود دارد؛ بلکه باید تشکر و سپاس خدای را به جا آورد که توانسته ایم کاری به نفع جامعه انجام دهیم، دستگاه آفرینش طوری تنظیم و منظم شده که خود به موقع قدردانی می کند. اگر به فکر تشکر نباشیم، خاطر آسوده تری داریم، زیرا تمایل و تمنای تشکر خود یک ناراحتی روانی به وجود می آورد، یک نوع خود خوری در انسان به وجود می آورد که مرتباً باید بگوید «عجب مردم بی اعتنایی هستند، ارزش افراد را نمی شناسند». این کلمات قهراً با ناراحتی ادا می شود و طبعاً جای خرسندی، خوشحالی و اعتماد به نفس را می گیرد. شاید مانعی هم جلو پیشرفت کارها قرار دهد، توقع بی جا یک نوع ناراحتی روانی به وجود می آورد که به نوبة خود بیماری زا می باشد، داروی این گونه بیماری ها کمیاب است و شخص مبتلا بهبودی کامل پیدا      نمی کند، زیرا تحت تأثیر احساساتش قرار گرفته و مرتباً تحریک می شود، اما اگر برای خدا کاری انجام داده باشد، دیگر توقعی از بندگان خدا ندارد در این صورت روحی آزاده، جسمی سالم و زندگی آسوده ای خواهد داشت.

روان شناسان معتقدند در ایمان به خدا، نیروی خارق العاده ای وجود دارد که نوعی قدرت معنوی به انسان متدین می بخشد و در تحمل سختی های زندگی او را کمک می کند و از نگرانی و اضطرابی که بسیاری از مردم قرن ما در معرض ابتلای آن هستند دور می سازد، قرنی که توجه فراوان به زندگی مادی بر آن سیطره دارد و رقابت شدیدی برای به دست آوردن مادیات، حکومت می کند؛ در صورتی که نیاز به غذای روحی در همین زمان محسوس تر است. ویلیام می گوید: بدون شک ایمان مؤثرترین درمان اضطراب است

کلیه ی کوشش ها و فعالیت های پیامبر اعظم(ص) در چارچوب خدا محور متحقق می شد. در روایتی آمده است که یک روز شخصی به پیامبر عرض کرد: یا رسول الله به چه چیزی از دیگر پیامبران پیشی گرفتی، حال آن که تو آخرین و خاتم آنان برانگیخته شده ای؟ پیامبر فرمود: «من نخستین کسی بودم که به پروردگار ایمان آوردم…»

یکی از مفاهیم مهم در بهداشت و سلامت روان، مفهوم «امنیت روانی» است. اگر فرد امنیت روانی نداشته باشد زندگی اش بی معنا و از سلامت روانی بی نصیب خواهد بود. آن جا که ترس رخنه کند، امنیت رخت بر می بندد. امنیت روانی یعنی داشتن روح و روانی عاری از هراس. این نعمتی بزرگ است که در سایه ی آن، امنیت و آرامش برقرار خواهد ماند. خدامحوری و ایمان به خدا انسان را از نگرانی، اضطراب و دغدغه مصون می دارد و در برابر ناملایمات زندگی، استوار و آسیب ناپذیر می نماید. از سوی دیگر، انسان بی ایمان از این پشتوانه مستحکم روحی و روانی محروم است. گویی از فراز آسمان فرو افتاده یا تندبادی او را به مکانی دور پرتاب کرده است «…وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ» فقدان ایمان به خدا، زندگی را از مفاهیم عالی و ارزش های شریف انسانی تهی ساخته و منجر به آشفتگی و اغتشاش در هویت  می گردد.

اساساً اضطراب و نگرانی، ناشی از ترس یا ناتوانی است. آن کس که به خداوند قادر و توانای مطلق، ایمان دارد، همواره خود را در پناه تکیه گاه امنی می بیند که از هر ضعف و نقصی به دور و نسبت به انجام هر امری قادر و تواناست. از این رو دارای نشاط و سرور می گردد. نشاطی که برآمده از روانی امن و آرام است. انسان، زمانی به این امنیت و اطمینان نفس می رسد، که ترنم نام خدا بر لب و یاد او بر قلب و جانش طنین انداخته باشد و آن چنان به خدا دلبستگی پیدا کرده باشد که ذکر او سراسر اندیشه، عاطفه و رفتارش را فرا گرفته و جانش را زنده و آباد ساخته باشد در این صورت است که به اصطلاح روان شناسان فرد احساس دلبستگی امنی نسبت به وجودی دارد که هم قادر است و هم همیشه حاضر و در همه حال پاسخگوی نیازها می باشد. در این حال است که همه ی  بیم ها از میان می روند و جای خود را به امید می دهند. همه ی دغدغه ها و خاطر پریشی ها به طمأنینه بدل می گردند و دارای معنا و مفهوم می شوند. در مقابل بی خدایی و بی ایمانی زندگی را آشفته و پر از سختی و تنگنا می سازد. دوری از خدا زندگی را تنگ و سخت می گرداند

خوشبختانه توجه به نقش ایمان و خداگرایی در بهداشت روانی، از اصولی است که در مکاتب روان شناسی معاصر، بسیار بدان پرداخته می شود. ویلیام جیمز، کارل یونگ، هنری لینک و بسیاری دیگر از روان شناسان بزرگ معاصر درباره ی تأثیرات ایمان به خدا بر بهداشت روانی، بحث و تحقیق کرده اند به طور کلی برخی از آثار ایمان بر بهداشت روان از این قرار است:

الف) خداباوری به انسان احساس خود ارزشمندی و هویت می بخشد.

ب) خداباوری انسان را از تزلزل فکری و علمی مصون ساخته، موجب استواری و ثابت قدمی می شود.

ج) خداباوری نیاز به کمال جویی انسان را پاسخ می گوید.

د) خداباوری انسان را از رهایی و بیهودگی می رهاند.

هـ) خداباوری پاسخگوی نیازهای حقیقی انسان است.

و) خداباوری به زندگی انسان معنا می بخشد.

ز) خداشناسی گامی است به سوی خودشناسی و خودشناسی و خودیابی تأثیر مستقیم بر سلامت روان دارد.

عثمان، نجاتی، قرآن و روان شناسی.

 

آنان که به خدا ایمان آورند و نیکوکار شدند ، خداوند رحمان آنها را محبوب می کند .

             ” ان الذین آمنوا و عملو الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا” (مریم /96)         
آنان که به خدا ایمان آورند و نیکوکار شدند ، خداوند رحمان آنها را محبوب می کند .
مردانگی اقتضا می کند که اگر مرد در بروز اختلاف مقصر بوده است اقرار کند و با کمال شهامت عذرخواهی کند. چه اگر مقصر باشد ، ولی زیر بار نرود و اشتباهش را نپذیرد ، هرگز نمی تواند به موعظه ی زن بپردازد و موعظه اش بی اثر خواهد بود. در اینجا خود بیشتر محتاج موعظه و نصیحت است. این حالت حکم به ناحق دادن است .
در این باره استاد بزرگ ما ، رهبر انقلاب می فرمودند: ضرب المثل “حرف مرد یکی است” که در میان مردم رواج دارد، نادرست است.مرد کسی است که وقتی مرتکب اشتباهی بشود اقرار کند . زیرا ، ما معصوم نیستیم ، مسلما  اشتباهات بسیاری داریم و لازم است که به اشتباه خود اقرار کنیم.
بنابراین انسان باید قابل انعطاف باشد . تنها کسی می تواند در زندگی اجتماعی  موفق باشد که خوی نرم و انعطاف پذیری داشته باشد ، در غیر این صورت انسان مستبد و مطرود جامعه خواهد شد.
از جمله  نشانه های مروت و مردانگی آن است که در نزاع  و اختلاف حق را به صاحبش دهیم.
این سخن که اگر مرد به اشتباه خویش اعتراف کند ، زن جسور و گستاخ می شود و حرمت مرد می شکند ، از وسوسه های شیطانی است. زیرا همه جیز در برابر حق  بی ارزش است ، و باید به آن سر تسلیم فرود آورد. امام حسن مجتبی (علیه السلام) به جناده فرمود:


     “من اراد بلا عشیره و هیبتا بلا سلطنه فلیخرج من ذل معصیه الله الی عز طاعه”


اگر کسی بخواهد عزیز شود بدون اینکه عشیره ای داشته باشد ، بر دلها حکومت کند و با هیبت و حرمت  باشد بدون اینکه سلطنت کند ،باید لباس خواری گناه را از تن برکند  و لباس عزت بندگی الهی  را بر تن نماید.
کتاب خانواده در اسلام ، نویسنده استاد حسین مظاهری

 

نعمت انس با قرآن از دیدگاه امام خامنه ای

شما جوانان و نوجوانانی که قرآن را فرا می گیرید این را بدانید که یک ذخیره مادام العمر برای اندیشیدن و فکر کردن را برای خودتان فراهم می کنید .

این چیز بسیار با ارزشی است . ممکن است در سنین جوانی ، معانی و معارف عمیقی را از آیات قرآن استنباط نکنید و نتوانید درست بفهمید – فقط چیزهایی سطحی و اندکی از معارف را بفهمید – اما به موازات بالا رفتن سطح معلومات و پیش رفت علمی ، از آیات قرآن که در حافظه و ذهن شما قرار دارد ، بیشتر استفاده می کنید .

حضور قرآن در ذهن انسان ، نعمت بسیار بزرگی است . فرق است بین کسی که برای مطلبی بارها آیات قرآن و فهرستهای قرآنی را جستجو می کند تا ببیند در این باره آیه وجود دارد یا نه ، با آن کسی که آیات قرآن بر ذهن و دل و جلوی چشم اوست و نگاه می کند ، آنچه را که در هر بخشی از معارف اسلامی به آن نیاز دارد ، از قرآن استنباط و استخراج می کند و روی آن فکر و تأمل می کند و از آن استفاده می برد .

انس با قرآن در دوران کودکی و نوجوانی ، تا دوران جوانی ، یک نعمت بسیار بزرگ است .

بخشی از بیانات امام خامنه ای در جمعی از حافظان و قاریان قرآن .

 

انسان دریا دل و بر اعصاب خود مسلط است

اگر انسان دریا دل و بر اعصاب خود مسلط باشد ، پیروزی بزرگی را به دست آورده است . چنانکه موسای کلیم برای انجام رسالتش از باری تعالی « سعه صدر » طلب فرمود :
« قال رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و حلل عقدةً من لسانی یفقهوا قولی » ( طه/23-28)
خدایا مرا دریا دل کن ، و کارم را آسان و گره از زبانم بردار و حرفم را بفهمان .
از آیه شریفه استفاده می شود اگر انسان دریا دل شود و بر اعصاب خود تسلط داشته باشد می تواند مشکلات را هموار و کارها را آسان کند ، سخنش را به کرسی قبول بنشاند و سرانجام در دل دیگران نفوذ کند .
حسین مظاهری ، خانواده در اسلام

قرآن مجید کتابی است کامل

 قرآن مجید مشتمل است بر هدف کامل انسانیت و آن را به کاملترن وجهی بیان می کند ، زیرا هدف انسانیت که با واقع بینی سرشته شده جهان بینی کامل و به کار بستن اصول اخلاقی و قوانین عملی است که مناسب و لازمه همان جهان بینی باشد و قرآن مجید تشریح کامل این مقصد را به عهده دارد .
خدای متعال در وصف آن می فرماید : « یهدی الی الحق و الی طریق مستقیم » ؛ (احقاف/30)
هدایت می کند قرآن مجید به سوی حق در اعتماد – وبه سوی راهی راست – درعمل .
قرآن مجید به حقیقت مقاصدهمه کتب آسمانی مشتمل است و زیاده ، و این که هر چیزی که بشر در پیمانش راه سعادت و خوش بختی از اعتقاد و عمل به آن نیازمند می باشد در این کتاب به طور تام و کامل بیان شده است .

صفحات: 1· 2

قاری قرآن در قیامت

                                                                                               قران کریم ، صورت کتیبه انسان کامل است ؛ یعنی صورت حقیقت محمدیه ص در قرآن کریم آمده است :

« ان هذا الذی القرآن یهدی للتی هی اقوم » و « لقد کان تکم فی رسول الله اسوة حسنه » .

هراندازه که به قرآن نزدیک شوی ، به انسان کامل نزدک شده های . به حظ بهره ات از قرآن بنگر ! حقایق آن درجات ذات و مدارج عروجند . در وصایای امام علی ع به فرزندش محمد بن حنفیه آمده است :


« بر تو باد تلاوت قرآن و عمل به آن و انجام فرائض و شرایع و حلال وحرام وامر ونهی آن ! شب و روز ، آن را تلاوت کن !

چه قرآن عهد و پیمان خداست با خلق . پس لازم است هر مسلمانی هر روز به پیمان خود بنگرد ؛ اگر چه پنجاه آیه باشد .

و بدان که درجات بهشت بر تعداد آیات قرآن است . پس روز قیامت به قاری قرآن گفته می شود : بخوان و. مقام ودرجه خود را افزون گردان ! در بهشت غیر از پیامبران و صدیقان ، بالاترین درجات ، از آن قاری قرآن است .
سیمای قرآن ، علامه حسن زاده آملی

هزار پند دروغ !!

هزار پند دروغ !!

به هر حال جبرائیل امین نازل شد و پیام الهی را اینگونه به موسی (علیه السلام ) ابلاغ نمود ؛
« ای موسی ! خداوند متعال می فرماید : هزار پند و نصیحت ابلیس دروغ است و می خواهد تو را و بندگان مرا فریب در زیر نقاب موعظه و نصیحت گمراه کند ، اما سه پند او را به گوش بسپار و به آن عمل کن و به دیگران برسان که راه درست وطریق نجات در آن است و با عمل به این سه پند و موعظه ، کمر ابلیس خم می شود و دستش از گمراهی شما قطع می گردد.»
                      خمیر مایه استاد شیشه گر سنگ است
                                                                                    عدو شود سبب  خیر اگر خدا خواهد

پند اول شیطان
پس از آن که موسی طبق دستور الهی از ابلیس خواست تا سه پند از هزار و سه پند و موعظه اش را بیان کند ، ابلیس شروع کرد به بیان آنها :
 ای موسی !هر گاه تصمیم بر انجام کار نیکی گرفتی در انجام آن عجله و شتاب کن ، وگرنه من تو را پشیمان می کنم و با تمام نیرو به تو حمله میکنم تا آن عمل نیک را انجام ندهی و کار خیری را به پایان نرسانی .
گر چه عجول و کم حوصله بودن و شتاب و عجله داشتن در کارها ازشیطان است چنانچه رسول خدا فرمودند : « انِِِِ الانا
ة من الله والعجلة من الشیطان » تأنی در کارها از خداست و شتاب زدگی از شیطان است . 
اما عجله در کارهای خیر ، و شتاب کردن در عمل به تصمیم های نیکی که گرفته ایم ، بسیار بجا و خوب بوده و باعث نجات از وسوسه شیطان می گردد لذا معروف است که گفته اند « در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست »

صدقه ا رّه ای که سر شیطان را می برد
در روایتی از رسول گرامی اسلام ( صلی الله علیه واله وسلم ) آمده است که حضرت فرمودند : زمانی از ابلیس پرسیدم که چرا مانع صدقه دادن و انفاق می شوی ؟
ابلیس پاسخ داد : ای محمد ! صدقه مانند ارّه ای است که بر سر من قرار می گیرد و سرم را همچون چوب می برد و تکه تکه می کند ! پیامبر( صلی الله علیه واله وسلم ) پرسیدند چرا ؟ مگردر صدقه و انفاق و خمس و زکات چه چیزی وجود دارد که برای تو تا این اندازه سخت و دشوار است ؟!
ابلیس پاسخ داد:چون در صدقه پنج خصلت وجود دارد ؛
اول : مالها را زیاد میکند
دوم : شفای مریض را به ارمغان می آورد
سوم : بلا و آفت را دفع می کند
چهارم : صاحبان صدقه از صراط می گذرند
پنجم : بدون حساب و عذاب وارد بهشت میشود

در پنج کار عجله کنید :
اول : پذیرای از مهمان
دوم : تجهیز و دفن وکفن میت
سوم : شوهر دادن دختر زمانی که به حد بلوغ جسمی و شرعی رسید وشرایط آن فراهم شد
چهارم : پرداختن قرض در موعد مقرر
پنجم : توبه از گناه
در روایتی از امام صادق ( علیه السلام ) : « کان ابی یقول : اذا هممت بخیر فبادر فانک لا تدری ما یحدث »
امام صادق ( علیه السلام ) فرمودند : پدرم مکرر به من می فرمود : هر گاه برای انجام کار خیری تصمیم گرفتی ، پس عجله کن چرا که معلوم نیست در آینده چه اتفاقی می افتد .
حافظ می گوید :                دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
                                                                                         دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

پند دوم شیطان
ای موسی ! اگر با زن نامحرمی خلوت کردی ، از من غافل مباش که سخت در فکر هلاکت تو هستم وهمه نیروی خود را در گمراه کردن تو به کار میگیرم و تا تو را به حرام نیندازم و پرده عفتت را پاره نکنم ، از پای نمی نشینم .
ای موسی ! نمیدانی چه انسانهایی را از طریق شهوت جنسی و از راه چشم چرانی و مسائل ناموسی ، بورطه سقوط و تباهی کشانده ام ودر دنیا و آخرت بدبخت نموده ام .

اوصاف شیعیان

  حضرت ، امام صادق ( عیله السلام ) در وصف شیعیان و مومنان می فرمایند :
1-  هر آینه علم و دانش دوست مومن است ، و بردباری وزیر اوست و شکیبایی فرمانده لشکر او ، و مدارا و ملاطفت برادرش ، و نرمی پدر اوست .
2- آنکه  بی بصیرت کار کند به کسی ماند که بیراهه رود ، و شتاب در حرکت جز دور شدن از مقصد بر او نیفزاید .
3 - فقه زینت ایمان است و حلم زینت فقه است و مدارا کردن  با مردم زینت حلم ، نرمی  زینت مدارا کردن است ، و آسان گرفتن زینت نرمی و ملاطفت است .
4 – بر مردم زمانی  می آید که چیزی کمیاب تر از رفیق مونس و کسب درهمی از حلال نیست .
5 – هر که خود را در محل تهمت قرار دهد نباید کسی را که به او گمان بد برده است سرزنش نماید .
6 – دو خصلت اند که هلاکت بارند : برای مردم به رأی خود فتوا دهی ، یا به چیزی نمی دانی ندانسته  بگروی .
7 – خدا دنیا را به دوست  و دشمن عطاء  می فرماید و ایمان را نمی دهد مگر به برگزیدگان از خلق خود .
8 – شش صفت در مومن نباشد : سخت گیری ، بی خبری ، رشک ، لجبازی ، دروغ ، تجاوز .
9 -  احسان کامل نباشد مگر با سه خصلت : شتاب در آن ، کم شمردن بسیار آن ، ترک منت برآن
10 – اگر بخواهی بدانی که رفیقت در دوستی و برادری ثابت است یا نه او را خشمگین کن اگر در دوستی تو ثابت و برجا ماند برادرتوست و الا نه .                                  
 منبع : کتاب حضرت امام صادق علیه السلام ، فضل الله کمیانی.

هزار و سه پند از شیطان !!

هزار و سه پند از شیطان !!
عصرنبوت حضرت موسی علیه السلام بود . آن حضرت از پیامبران اولوالعزم و از انبیای صاحب شریعت بودند که برای هدایت توده های مردم ، به توحید و  یکتا پرستی زحمات و مشقات زیادی را تحمل نمودند و آزمایشهای بسیاری را با موفقیت پشت سر نهادند .
روزی آن حضرت نشسته بودند که ابلیس لعین نزد او آمد و در ضمن گفتگوهایش به آن حضرت عرض کرد :
می خواهم « هزار و سه » پند و حکمت به تو بیاموزم و با این پندها و اندرزها تو را موعظه کنم و راه تکامل و طریق سعادت را به تو بنمایانم !!
موسی علیه السلام او را شناخت و به او این گونه پاسخ داد :
آنچه که تو می دانی ، بیشتر از آن را من می دانم ، تو برو خودت را موعظه کن و از بدبختی و فلاکت ابدی نجات بده ، تو اهل موعظه و پند نیستی ، اگر اهلیت این کار را داشتی ، هرگز  در مقابل خدا قد علم نمی کردی و جسورانه دستوراتش را رد نمی نمودی ، من موعظه و پند را می پذیرم و به آن سفارش می کنم اما نه از شخصی مثل تو ، نیازی به پند تو ندارم و موعظه های دروغین تو را نمی پذیرم ، چون خدای مهربان و آفرید گار متعال دستور داده حرف تو را نپذیرم و به وسوسه ها ونیرنگ های تو گوش ندهم و هرگز در راه تو قدم نگذارم .

ألم أعهد إلیکم یا بنی آدم أن لا تعبدوا الشیطان إنه لکم عدو مبین .
ای فرزندان آدم آیا با شما عهد نکردم که شیطان را نپرستید ، چرا که او برای شما دشمن آشکاری است ؟!
آری موسی علیه السلام این گونه به ابلیس پاسخ داد و مردانه در مقابلش ایستاد و طبق دستور الهی حرف او را نپذیرفت .
اما مثل این که این بار با دفعات قبلی متفاوت بوده و دستوری دیگر از طرف خدا نازل شده ؛ گویا خالق حکیم و بردبار ، مصلحتی در کار دیده ، و یا از رأفت و رحمت بی انتهایش فرصت و مهلتی دیگر به ابلیس داده ، و شاید هم خواسته موسی علیه السلام را محکی تازه زده ، عرصه امتحان و آزمایشی دیگر برایش ترتیب دهد ، و یا آنکه خواسته از زبان دشمن ترین دشمنان بنی آدم ، موعظه و نصیحتی کرده و بار دیگر خصومت و شیطنت ابلیس را هر چه روشن تر به آنها بنمایاند.

قرآن مجید متضمن کلیات برنامه زندگی بشر است

زیرا آیین اسلام که بهتر از هر آیین دیگری سعادت زندگی بشر را تأمین و تضمین می کند از راه قرآن مجید به دست مسلمانان رسیده است و مواد دینی اسلام که یک سلسله معارف  اعتقادی و قوانین اخلاقی و عملی است ریشه اصلی آنها در قرآن مجید می باشد ، خدای متعال می فرماید :
                                                                          « ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم »(اسراء/9)
به درستی این قرآن به سوی آیینی که بهتر از هر آیین دیگر جهان بشریت را اداره می نماید راهنمایی می کند .
                                                                         « و نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء» (نحل/89)
و فرو فرستادیم بر تو این کتاب را که همه چیز را بیان می نماید و روشن می سازد . و روشن است که در قرآن مجید اصول عقاید دینی و فضایل اخلاقی و کلیات قوانین عملی در آیات بسیاری که نیازی به نقل آنها نیست ذکر شده است .
در پست های بعدی برخی از این کلیات و قوانین آورده می شود .
قرآن در اسلام ، علامه طباطبایی

آشنایی با سوره ها بقره ( گاو ماده )

بقره ( گاو ماده )
در آیات 67 تا 73 این سوره داستان فرمان خدا به بنی اسرائیل ، مبنی بر کشتن و ذبح کردن گاو ، بیان شده است .
این سوره کلا” در مورد مؤمنین و مشرکین و منافقین و خلقت آدم و بدعت های اهل کتاب و ماجراهای موسی و بنی اسرائیل وبنای کعبه توسط حضرت ابراهیم و نعمت های خداوند و مسائل و ربا و مجادله ی ابراهیم با مشرکین بر سر اعتقاد به توحید  
 

آشنایی با سوره ها یونس ( نام یکی از پیامبران )

یونس ( نام یکی از پیامبران )
در این سوره که 109 آیه دارد و در مکه نازل شده ، علاوه بر یادی از یونس پیامبر ، مسائلی در مورد توحید و رسالت انبیاء و سرگذشت امت های گذشته به میان آمده است . که قوت قلبی برای مسلمین است و عبرتی است برای مخالفان عنود و سرکش . بخصوص سرگذشت هلاکت بار فرعون و سپاه او و غرق شدنشان .

 

آشنایی با سوره ها( مطففین ( کم فروشان ) )

مطففین ( کم فروشان )
در آیه اول این سوره ، نکوهش و هشداری به کم فروشان آمده است و برای اصلاح اقتصادی در جامعه ، از زشتی این کار و بیان عقوبت های سخت اخروی برای آنان و برای تکذیب کنندگان و فاجران سخنانی گفته شده است و ستایشی هم از ابرار و صالحان .
این ، آخرین سوره ایست که در مکه نازل شده و در واقع ، در سفر هجرت پیامبر قبل از رسیدن به مدینه نازل گشته است و گویای کمفروشی و اختلال در وزن و کیلی است که مردم مدینه گرفتارش بودند : و 36 آیه دارد . بنام سوره « تطفیف » هم نقل شده است .

آشنایی با سوره ها ( یونس (نام یکی از پیامبران ))

یونس ( نام یکی از پیامبران )
در این سوره که 109 آیه دارد و در مکه نازل شده ، علاوه بر یادی از یونس پیامبر ، مسائلی در مورد توحید و رسالت انبیاء و سرگذشت امت های گذشته به میان آمده است . که قوت قلبی برای مسلمین است و عبرتی است برای مخالفان عنود و سرکش . بخصوص سرگذشت هلاکت بار فرعون و سپاه او و غرق شدنشان .

 

آشنایی با سوره ها ( مطففین)

مطففین ( کم فروشان )
در آیه اول این سوره ، نکوهش و هشداری به کم فروشان آمده است و برای اصلاح اقتصادی در جامعه ، از زشتی این کار و بیان عقوبت های سخت اخروی برای آنان و برای تکذیب کنندگان و فاجران سخنانی گفته شده است و ستایشی هم از ابرار و صالحان .
این ، آخرین سوره ایست که در مکه نازل شده و در واقع ، در سفر هجرت پیامبر قبل از رسیدن به مدینه نازل گشته است و گویای کمفروشی و اختلال در وزن و کیلی است که مردم مدینه گرفتارش بودند : و 36 آیه دارد . بنام سوره « تطفیف » هم نقل شده است .

قرآن کتاب جامع سعادت

قرآن کتاب جامع سعادت
خدای سبحان قرآن کریم را به عنوان تبیان همه به انسانها شناسا ند ، و در این باره می فرماید و نزلنا «علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء و هدی و رحمة و بشری للمسلمین »
یعنی هر چیزی که در تأمین سعادت انسانها سهم موتر دارد و در این کتاب الهی بیان شده است و اگر انجام کاری سبب فراهم نمودن سعادت شده است در قرآن آمده و اگر ارتکاب عملی مایه شقاوت بشر می شود پرهیز از آن به صورت دستوری لازم و در آن تعبیه شده است . اشتمال قرآن بر همه معارف و اخلاق و اعمال الهی و انسانی بطور رمز یا ابهام یا معما و مانند آن که از قانون می بوده و اسلوب تعلیم و تربیت جداست سنت بلکه بطور روشن بیان شده است خواه به نحو تفصیل و خواه به نحو اختصار ؛ زیرا خدای سبحان از جامعیت قرآن نسبت به همه اصول اسلامی به عنوان تبیان یاد کرده است .
قرآن برای جهان آخر بخش آغازی قائل است به نام مبدأ که فیض خلقت از آنجا شروع شده و انجامی به نام معاد که نظام کیهانی به آن سمت می رود و مسیری به نام صراط مستقیم و دین که با پیمودن این مسیر و راه صحیح باید به آن مقصد رسید همه معارف دین در همین سه بخش مبدأ ، معاد و راه آمده است .
به بیان استاد علامه طباطبایی آنچه که صریحاً یا ظاهراً در قرآن کریم آمده چند دسته اند. 
- معارفی که اسماء و صفات خداوند مربوط می شود
- معارفی که مربوط به افعال الهی است .
- معارف مربوط به واسطه فیض که بین انسان و خدای متعال قرار دارد مانند لوح ، قلم ، عرش ، کرسی
- مباحث مربوط به شناخت انسان و تبین حقیقت وی در جهان چه انسان قبل از دنیا و چه انسان بعد از دنیا و چه انسان در دنیا .
مباحثی که در زمینه پیدایش انسان معرفت انسان معرفت اصول اجتماعی انسان ، انسانهای کامل و نمونه و کمال انسان به نام نبوت رسالت وحی الهام شریعت نیز مطالبی که بیان کننده آینده انسان به نام برزخ و معاد است و نیز معارفی که متعلق به اخلاق تهذیب و تربیت انسان و مقامات اولیای الهی است .
در مجموع همه آن چه که مربوط به سعادت بشر است در زمینه عقیده اخلاق و عمل در قرآن کریم آمده و قرآن تبیان همه ی این امور استو از آنجا که عقیده پایه اخلاق و عمل است . خدای سبحان عنایت خاصی نسبت به آن فرموده و می توان گفت که هیچ عقیده ای در عالم نیست که قرآن کریم درباره آن سخن نگفته باشد حق را تأیید و باطل را نفی کرده و این امر شامل همه عقاید گذشته و آینده میشود  زیرا حکایت بشری خواه آن چه قبل از نزول قرآن کریم پدیده آمده بود خواه آن چه معاصر آن بود خواه آن چه بعداً پدید آید باید به قرآن عرضه شود این کتاب جامع الهی نیز درباره صحت و سقم آنها اظهار نظر کرده است .
قرآن هدایتگر عقل و جان1پرورش عقل انا انزلناه قراناً عربیاً لعلکم یقعلون
2پرورش جان والله یدعوا الی دار السلام – یهدی به الله من اتبع رضوانه قبل السلام
هدف قرآن عاقل ساختن انسانها است .
و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون ( عنکبوت /43)
اگر قرآن مثلی می زند و نحته ای می گوید تنها برای اندیشیدن و عالم شدن نیست بلکه برای آن است که انسان را درعمل هدایت کند امراض او را شفا دهد و او را تا دروازه ی بهشت برساند و به سلامت سرور و بهجت همیشگی نایل کند
قرآن کریم هم ضعف های و مرض هایی را که مربوط به حکمت نظری است با برهان شفا می دهد و هم مرض هایی که مربوط به حکمت عملی است را با تهذیب و تصفیه دل بهبود می بخشد .
همه بیماری های اعتقادی و اخلاقی انسان ها را درمان میکند جهل را که برترین بیماری درونی است با علم درمان می کند و شک را با یقین و غم واندوه را با آرامش و ترس و هواس را با طمأ نینه و امید و اضطراب و نگرانی از آینده با عزم و ثبات برطرف می سازد . مومن در پرتو شفای قرآن به ولایت می رسد که خاصیت ولایت نجات از این گونه عوامل سوء است . ان ا ولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون
قلبی که حافظ قرآن در این دنیا از از سلامت کامل برخودار است و در قیامت هم دچار عذاب نمی شود و چنان که رسول خدا فرمود : لایعذب الله قلباًولی القران البته اگر امام صادق می فرماید الحافظ للقران العامل به مع السفر اکرام البررة ، کسی که حافظ قرآن وعامل به آن است با فرشتگان کریم و یک محشور خواهد بود مقصود از حفظ قرآن حفظ قلبی آن است که بدون شناخت صحیح و عمل درست بر اساس آن میسور خواهد بود باید قرآن با دل و جان اوعجین گردد و روح او مظرف محافظت قرآن شود.
فاذا قرأنا فاتبع قرانه.       

آشنایی با سوره ها (سوره واقعه ( پیش آمد ، حادثه ))

آشنایی با  سوره ها
سوره واقعه ( پیش آمد ، حادثه )
یکی از نام های رستاخیز و قیامت است ، حادثه ای که بی شک واقع خواهد شد و در آغاز سوره از وقوع آن و مشخصات و آثارش خبر می دهد و تا پایان سوره از حالات اهل بهشت و جهنم در آخرت یاد می کند .
در بخشی از سوره هم به اهمیت « قرآن کریم » که فرود آمده از نزد خداوند است اشاره دارد . در این سوره مردم به سه دسته تقسیم شده اند : اصحاب یمین ، اصحاب شمال و سابقون .
96 آیه دارد و در اوایل بعثت در مکه فرود آمده است .به خواندن این سوره بسیار دستور داده شده است .

آشنایی با سوره ها (سوره رحمن ( بخشنده ) )

آشنایی با  سوره ها

سوره رحمن ( بخشنده )

نام خداوند است که به عنوان آموزگار قرآن و آفریدگار بشر و آموزنده ی بیان ، ذکر شده است. ( آیه اول ).

سوره رحمان ، در خطابی به جن و انس ، از آفرینش جهان و از نعمت های فراوان و گوناگون خدا در دنیا و بهشت و نیز از عقوبت های اهل دوزخ ، و با تکرار 31 بار آیه « فبای آلاء ربکما تکذبان » در این سوره نسبتا” کوچک می پرسد که به کدام یک از نعمت های پروردگارتان تکذیب می کنید ؟!

و این سوره در زبان ائمه به « عروس قرآن » معروف بوده است .

78آیه دارد . این سوره را بعضی مکی و بعضی مدنی دانسته اند .

اثر« بسم الله الرحمن الرحیم » هنگام غذا خوردن

اثر« بسم الله الرحمن الرحیم » هنگام غذا خوردن
لذا بر شما عزیزان است که « حرمت » و «حلیت »طعام خود را مراعات کنید و غذاهای « شبهه ناک » را با «دعا» و « نام خدای متعال » و « توسل » و به شرط خلوص عقیده تناول کنید . مسلمان اگر آیینه قلبش زنگار نگرفته باشد و نسبت به احکام اسلام تعبد داشته باشد کارها تواند کرد . چنان که در جنگ « قادسیه » فرمانده لشکر اسلام ، به مجوسیان گفت قرآن ما را نگاهبان است . فرمانده ی «مجوس » کاسه ی زهری به دست وی داد و گفت : اگر قرآن حافظ شما است این کاسه ی زهر نباید تو را از پای در آورد . فرمانده ی لشکر اسلام کاسه ی زهر را با گفتن « بسم الله الرحمن الرحیم » سر کشید و ذکر شریف اثر زهر را خنثی کرد . زیرا ، با عقیده و ایمان توام شد . در این موردسخن بسیار است . اما آنچه در اینجا بدان نظر داریم این است  
که با ذکر « بسم الله الرحمن الرحیم » اثر غذای شبهه ناک خنثی می شود . هم چنین ، بر مادران است وقتی که اطفال خود را شیر می دهند یا به دهان آن ها غذا می گذارند ذکر « بسم الله الرحمن الرحیم » را تلاوت کنند .

ادب تلاوت قرآن

ادب تلاوت

اولین مرحله استفاده و بهره مندی از قرآن کریم تلاوت آیات است که در کنارش باید مضامین آنها را خوب فهمید و سپس بدان عمل کرد  باید سعی کنیم تلاوت ما شبیه تلاوت رسول الله باشد و مانند آن حضرت عمق دل و جان خود را با قرآن پیوند بزنیم.زیرا تمام رفتار و سنت وسیرت ایشان از جمله تلاوتشان برای جامعه ی اسلامی اسوه ی حسنه ای است که باید بدان اقتدا کرد.
آغاز تلاوت باید با استعاذه باشد و پناهنده شدن به خداوند از شر وسوسه های شیطان
فاذا قرات القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم.
در هنگام تلاوت وقتی به آیات رحمت می رسیم با معنای آن آشنا شده و محتوای آن را که همان رحمت مخصوص است از خدای سبحان مسئلت کنیم و آنگاه که به آیات عذاب می رسیم از خدای سبحان آمرزش بخشایش و نجات را طلب کنیم . چنین تلاوتی می تواند گردوغبار قلب تلاوت کننده را بزداید.
با زبان ودهان آلوده نمی توان قرآن طاهر را تلاوت کرد از این رو لازم است پیش از تلاوت به تطهیر و تنظیف جسمی و معنوی و دهان و زبان بپردازیم. باید با مسواک کردن و مانند آن فضای دهان را تمیز و نظیف نمود و با استغفار بوی بد گناهانی مانند غذای حرام و سخنان ناشایست را زدود.
باطن گناه جز تعفن و پلیدی نیست به همین دلیل دستور فرموده اند ،تعطروا بالاستغفار لا تفضحنکم روانح الذ نوب،بحارالانوار ج 93-ص 278
اگر اهمیت و فضیلت تلاوت قرآن برای ما روشن شود و بدانیم که قرآن تکلم و سخن گفتن با خداوند باماست و با طهارت باطن و انس با قرآن لذت تلاوت را بچشیم هیچ گاه حاضر نمی شویم بین خود و قرآن فاصله بیندازیم و هرگز از فیض عظیم آن حداقل با تلاوت 50 آیه در شبانه روز محروم نمی گردیم.

 

 

تلاوت قرآن وازدیاد ایمان

تلاوت قرآن وازدیا د ایمان ، الذین آتینا هم الکتاب یتلونه حق تلاوته اولئک یومنون به
ان ولیی الله الذی نزل الکتاب وهو یتولی الصالحین .
3نکته ، خدا ولی رسول الله است ، ولی رسول قرآن را نازل کرده ، خداوند متولی صالحین است .
با توجه به این 3نکته می فهمیم که راه این که خدا ولی انسان باشد آن است که انسان صالح بشود و تا صالح نگردیم تحت ولایت الله نخواهیم بود وخدا هم تولی ما را نخواهد پذیرفت و بهترین راه صلاح هم انس با قرآن است .
این جمله که می فرماید ولی رسول الله خدایی است که قرآن را نازل کرده از باب تعلیق حکم بر وصف می باشد که مشعر به علیت است . یعنی اگر کسی به قرآن عمل کند صالح می شود و اگر خداوند بخواهد ولی کسی بشود از راه قرآن ولایت و تدبیر او را اعمال می کند .
فاقروا ما تیسر من القران ( مزمل /20 )
آن مقدار که برای شما میسر است قرآن تلاوت کنید و با این کتاب الهی مانوس باشید . حتی اگر معنای بعضی از آیات و سور برای شما روشن نشد نگویید خواندن بدون ادراک چه اثری دارد . چون قرآن کلام آدمی نیست که اگر کسی معنایش را نداند خواندنش بی ثمر باشد  بلکه نوری اللهی است که خواندن آن به تنهایی عبادت است گرچه به معنایش آگاهی نداشته باشیم .
قرآن حبل اللهی است که انس با آن وتدبر در آن و ایمان و عمل به آن ، انسان را بالامی برد و به مقام صالحین ملحق می سازد تا مستقیما تحت ولایت الله قرار گیرد . اگر انسان مشمول ولایت الله بود تمام امورش را خدا اداره می کند و  در آن مقام دیگر هیچ راهی برای وسوسه و رخنه اهریمن نیست.
خدا او را تمام تیرگیها و تاریکیها   نجات می دهد و او را نورانی می سازد.الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور) چنین شخصی در بین امت با نور حرکت می کند یعنی در حالی که حرکت و بصیرت و سیره اش روشن وروشنگر است(وجعلنا له نورا یمشی به فی الناس).
 

1 2